دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
30 بهمن 1397 - 20:46
پژمان کریمی*

هنرمند و ابزارسازی

برخی می‌گویند هنرمند را باید بدون توجه به تفکر و زندگانی شخصی وی قضاوت کرد.
کد خبر : 362135
medium.IMG_1698.JPG.da901d4484e082c98c5e159466dbfa9a.JPG

گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا ـ ناصرالدین شاه قاجار به هنر عشق می‌ورزید. وی شعر می‌گفت و برخی اشعارش به روزگار ما نیز رسیده است. این شاه قجری، به عکاسی نیز علاقه‌مند بود و عکس سلفی وی دیدنی است.


«سرپاس مختاری» موسیقی‌دان بود و ساخت یکی از جذاب‌ترین و شنیدنی‌ترین تصانیف به وی منتسب شده است. کاربلدی و چیره‌دستی مختاری چنان بود که به عنوان عضو شورای موسیقی رادیو پذیرفته شد و فعالیت کرد.


آدولف هیتلر نیز دلباخته هنر بود. او در مقام نقاشی چیره‌دست، آثاری دیدنی خلق کرده است.


اکنون چند پرسش: چرا وقتی از هنرمندان یاد می‌کنیم و تأکید بر گرامیداشت هنر بزرگان داریم، نامی از شاه ناصری و سرپاس مختاری نمی‌کنیم؟ مگر این افراد هنرمند نبودند و دستی در خلق اثر نداشتند؟ چرا در هیچ جای دنیا و در هیچ نوشته و آیینی کسی برای هیتلر دست‌افشانی نمی‌کند و وی را به عنوان یک هنرمند نمی‌ستاید؟


پاسخ روشن است.


ناصرالدین شاه سیاست‌پیشه و شاهی مستبد و ولنگار بوده است. علیه مردم ایران مرتکب جنایت شد. فرمان قتل امیر کبیر خادم راستین ایران آن روز را همین شخص مستبد و عیاش امضاء کرد و به دست جلاد سپرد.


رکن‌الدین مختاری  هم رئیس شهربانی دوره رضاخانی بود. در دوره  وی  و زیر نظر او جنایاتی در جهت تحکیم پایه‌های سلطنت رضا قلدر انگلیسی رقم خورد!


آدولف هیتلر نیز آدم ناشناخته‌ای نیست: رهبر حزب ناسیونال‌سوسیالیست کارگران آلمان موسوم به  حزب نازی، رهبر آلمان و بانی مرگ  بیش از 80 میلیون انسان!


درست است. هر قدر  برای هنر و هنرمند احترام قائل باشیم؛ نمی‌توانیم و  وجدانمان اجازه نمی‌دهد، به ستایش از هنر و شخصیت هنری و فرهنگی کسانی مشغول شویم که کارنامه روشنی در رعایت حقوق انسانی پیش رو نگذاشته‌اند!


پس چه در ایران و چه در هر کجای جهان، صرف «هنرمند بودن» مجوز تحسین و الگوسازی نیست. ارزش‌های انسانی و الهی نیز ملاک‌هایی برای قضاوت هنرمند، اندیشه و کیفیت محتوایی آثار وی به شمار می آیند.


با این وصف جای تعجب است که در کشور ما برخی اصرار می‌کنند از بیگانگان با ارزش‌های انسانی و الهی، الگوهای قابل احترامی بسازند و به ذهن و دل مخاطبان بسپارند.


روز جمعه گذشته، در تهران از نویسنده‌ای تجلیل شد که بیگانه با دین الهی، با ارتکاب گناهی کبیره از دنیا رفت. در طول زندگی‌اش، نشانه و ردپای یک اهل قلم متعهد را نداشت و آثارش جز غوطه‌وری در نفسانیت و زندگی روزمره، معنا نمی‌شود.طیف تحسین‌کننده نویسنده یادشده همان طیفی است که بازیگر سینمای فاسد فارسی را به عنوان پدر سینمای ایران لقب داد و به بت‌سازی از وی پرداخت و انقلاب اسلامی را بدهکار وی توصیف کرد.


طیف یادشده، همان اجتماع منحوسی است که بازیگر معشوق اشرف پهلوی فاسد را ستاره‌ای بی‌نظیر معرفی می‌کند و از حاکمیت اسلامی می‌خواهد چشم به گذشته این بازیگر ببندد و رأی به ورود بی‌محاکمه او به ایران صادر می‌کند.


این طیف می‌گوید: «هنرمند را باید بدون توجه به تفکر و زندگانی شخصی وی قضاوت کرد و تنها باید از آثار او بهره  لازم را برد و به وجه هنری و شخصیت فرهنگی‌اش احترام گذاشت!»


در پاسخ به این توجیه سست و بی‌پایه باید گفت:اولاً روح اصلی اثر هنرمند جدا از اندیشه و شخصیت  وی نیست.دوم؛ هنرمند چه با اثرش و چه با  شخصیت و مشی و نوع زندگی‌اش برای مخاطب الگوست. در نتیجه نمی‌توان هنر یک فرد را از ساحات دیگر زندگی وی منفک دانست و میان هنرمند و اثرش حکم به جدایی داد!


دو نکته‌ای که متأسفانه همواره از سوی برخی معاند، نادیده انگاشته می‌شود تا جبهه تقابل فرهنگی در برابر جمهوری اسلامی تقویت شود!


*روزنامه‌نگار فرهنگی


 انتهای پیام/4104/  


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب