مربیان دفاعی یا هجومی، کدامیک بهکار تیم ملی میآیند
به گزارش خبرنگار گروه ورزشی خبرگزاری آنا، چند دهه قبل و زمانی که تیم ملی فوتبال کامرون در جام ملتهای آفریقا در سال 1988 عنوان قهرمانی را بهدست آورد، فدراسیون کامرون در اقدامی عجیب اقدام به برکناری کلود لهروی مربی فرانسوی این تیم کرد و از والری نپومنیاکی مربی روس بهعنوان جانشین وی استفاده کرد.
این امر در ابتدا با انتقاد شدید فوتبالدوستان مواجه شد اما فدراسیون فوتبال کامرون اعلام کرد: فوتبال ما در جام ملتها بهلطف آتش احساسات خود نتیجه گرفت. اما برای حضور در جام جهانی و درخشیدن در این مسابقات این احساسات نمیتواند بهسود فوتبال ما باشد و باید از یک مربی استفاده کنیم که با منطق خود، آتش احساسات ما را سرد کرده و آن را جهتدار نماید.
چنین بود که کامرونیها با فدراسیون فوتبال شوروی مکاتبه کردند و نیازهای خود را به این فدراسیون اعلام کردند. روسها هم که به شکلی سیستماتیک تمام مربیان و بازیکنان خود را زیر نظر داشتند، یکی از مردان نهچندان مشهور خود را به کامرون معرفی کردند. این مربی در شوروی، یک مربی درجه 3 بود اما روحیاتش چیزی بود که شیرها نیاز داشتند. مردی بسیار سرد که هرگز با رسانهها رابطه خوبی نداشت. مصاحبه نمیکرد و میگفت: مسابقه، مصاحبه است.
او بود که کامرون را به جام جهانی رساند و آنگاه تیمی را شکل داد که بهترین نتیجه آفریقاییها در جامهای جهانی را رقم زد و این تیم را بهجمع هشت تیم برتر جهان رساند.
این اتفاق میتواند الگویی مناسب برای انتخاب مربی در هر کشوری باشد. هر فوتبال تنها باید با توجه به نیازهای خود اقدام به انتخاب مربی کند و در این انتخاب، مسائلی مهمتر از نام مربی اهمیت دارد. فوبتالهای احساسی و هجومی نیاز به مردانی دفاعی دارند که ساختار دفاعی آنها را ترمیم کند و فوتبالهای دفاعی باید یاد بگیرند که چگونه حمله کنند. نمونه بارز این تیمها برزیل است که در سال 2006 از کارلوس آلبرتو پرییرا بهعنوان سرمربی استفاده کرد، زیرا میدانست جام جهانی در اروپا برگزار میشود و در چنین شرایطی فوتبال برزیل بیشتر به دفاع نیاز دارد و تفکرات دفاعی تا حمله. همین برزیل وقتی میزبان جام جهانی 2014 شد، از لوییز فیلیپه اسکولاری استفاده کرد که تفکراتی هجومی داشت.
تیم ملی ایران در دهههای گذشته انواع و اقسام تجربیات را در انتخاب مربیان آزمود. از دهه 20 تا 50 شمسی مربیان مختلفی از مجارستان، یوگسلاوی و ... به ایران آمدند اما بیشتر از مربیانی استفاده شد که در فوتبال بریتانیا صاحب شهرت شده بودند زیرا تلاش بر این بود که فوتبال ایران از مهدفوتبال آموزش ببیند.
اما از دهه 70 شمسی که مجدداً استفاده از مربیان خارجی در فوتبال ما مرسوم شد، مربیان کمتر کشوری توانستند در ایران دوام آورند. اولین نمونه مربیان خارجی آری هان بود که نه فدراسیون فوتبال امیرعابدینی از عهده هزینههایش برمیآمد و نه او توانست وانتسواری در خیابانهای تهران را تحمل کند.
بسیاری از مربیان آلمانی هم شرایطی مشابه داشتند و هرگز نتوانستند نظم آلمانی را در فوتبال ایران دیکته کنند. حاصل کار اگون کوردس در تیم ملی امید سال 1999 چیزی جز شکست نبود و راینز سوبل علاوه بر تمام مشکلات، با سانسور جملات خود توسط مترجم پرسپولیس که داماد علی پروین بود نیز مواجه شد. یورگن گده هم در بازیهای آسیایی 1998 کمک منصور پورحیدری بود و دست آخر با چشمانی متورم در عکسها دیده شد و مسوولان اعلام کردند که دچار گزیدگی حشرات شده است!
در میان مربیان خارجی، مربیان مکتب یوگسلاوی سابق بیش از سایرین در فوتبال ایران بهموفقیت رسیدند. استانکو پابلوکوویچ بسیاری از ستارگان فوتبال ایران در دهه 70 شمسی را در تیم پرسپولیس به فوتبال ایران معرفی کرد و تومیسلاو ایویچ هم تلاش فراوانی کرد که تیمی حرفهای برای جام جهانی 1998 آماده کند. او در این راه موفق شد اما هرگز حاصل زحمات خود را ندید. دیگر مردان موفق کروات، لوکا بوناچیچ و برانکو ایوانکوویچ بودند. حتی ملادن فرانچیچ هم بدون شهرت وارد ایران شد و فولاد را قهرمان ایران کرد.
آنچه در بین اکثر این نامها اشتراک داشت، توانایی بالای بازی دفاعی بود. ایران بارها و بارها با مربیان داخلی در تورنمنتهای بزرگ مقابل تیمهای عربی و سبک دفاعی آنها با مشکل مواجه شد اما از زمانی که برانکو مربی ایران شد، هرگز با چنین دشواری مواجه نشد.
جالب اینکه سلف برانکو یعنی میروسلاو بلاژویچ از برانکو مشهورتر بود و باتجربهتر. اما شخصیت احساساتی و سبک هجومی او در ایران کارایی نداشت و سرانجام با شکست ایران مقابل بحرین در انتخابی جام جهانی 2002، دوران او در تیم ملی ایران با ناکامی بهپایان رسید.
فوتبال ایران در یکدهه اخیر تلاش زیادی کرد که از مربیان پرتغال استفاده کند. شخصیت احساساتی تونی اولیویرا در ابتدا بهشدت با محبوبیت مواجه شد اما او هم سرانجام با ناکامی از تراکتورسازی رفت. سایر پرتغالیها هم نتیجه ای نگرفتند و تنها کسی که ماندگار شد کارلوس کیروش بود که حتی در دوران مربیگری در تیم ملی جوانان پرتغال، با سبک دفاعی خود این تیم را دو بار قهرمان جام جهانی کرد.
در دوران هفت ساله کیروش، تمام آمار و ارقام فوقالعاده ایران توسط ساختار دفاعی تیم ملی برجای نهاده شد. دریافت تنها دو گل در انتخابی جام جهانی 2010 و 2014 و خوردن دو گل در سه مسابقه جام جهانی، هرگز امری اتفاقی نبود و بهخاطر کیفیت تیم ملی در بازی دفاعی حاصل شده بود.
اکنون که کیروش از تیم ملی ما رفته است و گزینههای مختلف بهعنوان مربی تیم ملی مطرح میشوند، هرگز نمیتوان شباهتی بین سبکهای این مربیان پیدا کرد. حتی اگر بر فرض محال میخواستیم نامهای مورینیو، زیدان و کلینزمن را جدی بگیریم، چه شباهتی بین سبک مورینیو و دو مربی دیگر میتوانستیم پیدا کنیم.
جدیداً هم نام برت فن مارویک بهگوش میرسد. مردی از مکتب فوتبال هلند. مکتبی که چندان در فوتبال ما صاحب تجربه نیستند و همه تجربه آنها به قهر و آشتیهای آری هان یا تیم ملی و پرسپولیس خلاصه میشود. آیا این امر نشانه بازگشت بهعقب در فوتبال ما نیست؟!
انتهای پیام/4051/
انتهای پیام/