دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
03 شهريور 1394 - 12:50
آیا میراث معنوی خلخال به سمت اردبیل روانه می‌شود؟

گذر قزل‌اوزن از برابر چشمان تشنه گندمزارهای خلخال

یک چشمه برای یک شهر. یک چشمه و هزاران چشم؛ چشم‌هایی که به امید قطرات زلال آب به صف انتظار دوخته شده است. آبی که به پیش‌بینی بیشتر متفکران، نبرد بزرگ جهانی را در سال‌های آینده رقم خواهد زد. اینجا اما مردم فارغ از سودای قدرت‌های جهانی، روزانه کمتر از دو ساعت به آب آشامیدنی و بهداشتی دسترسی دارند و باقی روز برای نوش جان کردن چند لیوان آب گوارا، یک نفر از خانواده باید داوطلب و گالن به دست به سمت چشمه روانه شود.
کد خبر : 35153

ساعد وثوقی، گروه اجتماعی- آنجا در صف انتظار، کسانی هستند که گوش جان به شُرشُر آب روان سپرده‌اند تا از برکت جاری آن سیراب شوند. اینجا «هشجین» است. مرکز بخش خورش‌رستم در منطقه‌ای به نام خلخال که آوازه فرهنگ و تاریخش، روزگاری نه‌چندان دور از مرزهای زنجان و تبریز و رشت فراتر می‌رفت و حالا ندای محرومیتش با برخورد به کوه‌های استوار حصارمانندش، شدیدتر از همیشه بر سر سفره‌های مردم جلوس می‌کند.


این روزها در کوچه و خیابان این شهر، کورسوی امیدی پیدا نمی‌شود. هشجینی‌ها از پیر و جوان و زن و مرد، بیشتر از قبل به فکر کوچ افتاده‌اند. آنهایی هم که تا همین چند وقت پیش فکر می‌کردند با تغییر مسئولان استانی و شهرستانی، شاید همای سعادت بر شانه‌شان بنشیند، حالا با شنیدن انتقال آب قزل‌اوزن به اردبیل، سر در آستین تفکر فرو برده‌اند که چه باید کرد؟


قزل‌اوزن را به گندمزارها ببرید


گرد و غبار نشسته بر میدان عالی‌قاپو، مرا به سمت مغازه‌های شهر هدایت می‌کند. روزهاست که بیلبورد بزرگی به پاس قدردانی از یک مقام مسئول، روبه‌روی بانک کشاورزی هشجین، جا خوش کرده است. طنز عجیبی است در میانه هیاهویی که برای انتقال آب قزل‌اوزن به راه افتاده، قدردانی از مسئولی که در مسیر مخالفت با این انتقال کمترین نقش را ایفا کرده است. مردم اما بی‌توجه به آن، به چرایی و چگونگی ماجرا فکر می‌کنند! آنها به دنبال شفاف‌سازی و روشن شدن این مساله هستند و ماجرا را از طریق رسانه‌ها و فضای مجازی رصد می‌کنند. آنها با این‌که اطلاعات مستند و دقیقی از ماجرای این انتقال ندارند، مانده‌اند که اگر قرار بر انتقال آب باشد، چه بر سر هشجین و روستاهای حاشیه رود خواهد آمد؟


علیرضا آرام، با آرامش خاصی می‌گوید: «قزل‌اوزن میراث معنوی خلخال است. رودی که هرچند تا به حال، مردم خلخال نتوانسته‌اند بهره‌ای خاص از آن ببرند اما خبر انتقال آن به کیلومترها آن‌طرف‌تر، مردم را سخت دلگیر کرده است. خب اگر قرار است استفاده‌ای از این آب شود، مردم خلخال و ما هشجینی‌ها به‌قول معروف حق آب و گل داریم. سال‌هاست خشکسالی همه مزارع و باغات ما را احاطه کرده است؛ چرا کسی به فکر انتقال آب قزل‌اوزن به دشت‌های فراخ هشجین و روستاهای اطرافش نیست؟»


نگران کوچ همشهریانم


گفته این شهروند هشجینی را که مرور می‌کنم، تصویر گندمزارها، وقتی باد بر زلف‌های افشانشان شانه انداخته، در ذهنم نقش می‌بندد؛گندمزارهایی که اگر باران رحمت الهی بر سرشان نبارد، لب‌های ترک‌خورده‌شان، قدرت ارتزاق کشاورزان خسته را نخواهد داشت. حالا چرا دیم؟ مگر این دشت‌ها با رودخانه خروشانی که قدرت سیراب کردن دشت اردبیل را دارد، چقدر فاصله دارند؟ صدایی محکم و پرطنین ناگهان مرا به خود می‌آورد.


آقای ذبیحی، مشغول گفت‌وگو با یک مشتری است. او بیش از نیم قرن است با کوچه و خیابان این شهر انس گرفته و شاگردانش را در جای‌جای این کشور پهناور می‌توان یافت. استاد ذبیحی اما از مسئولان استانی و شهرستانی بسیار گله‌مند است. او احتمال می‌دهد نماینده خلخال هم قول همکاری به نمایندگان اردبیل داده باشد؛ برای انتقال آب قزل‌اوزن: «اکنون وضعیت اقتصادی مردم هشجین نگران‌کننده است و وضعیت آب این شهر نگران‌کننده‌تر. با وضعیت موجود و روند مهاجرت روزافزونی که اکنون بر این شهر حاکم است، تا چند سال دیگر اینجا به خرابه‌ای تبدیل خواهد شد که با وجود این همه استعداد و زمین‌های حاصل‌خیز جای افسوس دارد!»


آقای ذبیحی به دلیل سال‌ها مشارکت در کارهای اجتماعی و اشتغال به شغل شریف معلمی، بیش از همه به وضعیت اجتماعی و اقتصادی خانواده‌های بخش خورش‌رستم؛ اعم از شهری و روستایی اشراف دارد. او با دلسوزی که از دوران شاگردی‌اش سراغ دارم، از نامه اهالی به دفتر مقام معظم رهبری می‌گوید و تلاش‌های مردم برای منصرف کردن مسئولان استان از انتقال آب قزل‌اوزن. به باور او، مساله اصلی، انتقال آب برای مصارف صنعتی است، نه آشامیدن مردم اردبیل: «آب قزل‌اوزن اصلا برای آشامیدن مناسب نیست؛ چراکه در دو، سه سالی که بخشی از این آب به سیستم آب‌ آشامیدنی هشجین متصل شده، شهروندان نتوانسته‌اند از آن استفاده کنند و ما الان آب آشامیدنی مورد نیاز خود را از شیر برداشت چشمه تهیه می‌کنیم. پس این آب، در اردبیل هم برای شرب مناسب نخواهد بود و این مساله را مسئولان بهتر از ما می‌دانند.»


او در حرف‌های پایانی خود تاکید می‌کند؛ بحرانی‌ترین مساله‌ای که تاکنون برای هشجین ایجاد شده، انتقال آب قزل‌اوزن است: «مردم خلخال به‌شدت از مسئولان استانی؛ بویژه استاندار که اتفاقا فردی انقلابی است، گلایه دارند و انتظارشان این است که این ماجرا را هرچه زودتر تمام کنند تا دست کم قدمی مثبت برای خلخال برداشته باشند.»



چراغی که به خانه رواست...


از میان انبوه شهروندانی که می‌گویند «چراغی که به خانه رواست، به مسجد حرام است»، می‌گذرم و یاد رودخانه‌ای می‌افتم که تا چند سال پیش، در گرماگرم آفتاب داغ مردادماه هم کسی جرات نزدیک شدن و شنا کردن در آن را نداشت اما حالا کمبود برف و باران، از جوش و خروش بی‌امانش کاسته و قزل‌اوزن را به یک رودخانه معمولی بدل کرده است. در دهه اخیر، انتقال آب رودخانه‌ها در جای‌جای کشور، همیشه بحث‌برانگیز شده است و گاه جنجال‌ساز. از زاینده‌رود و کارون گرفته تا زرینه‌رود و سیمینه‌رود که البته نتیجه بیشتر این انتقال‌ها، به نوعی آسیب‌های زیست‌محیطی و خشکی رودخانه‌ها از مبدا تا مقصد بوده است. آیا قزل‌اوزن هم به سرنوشت رودخانه‌ها و باتلاق‌های خشک دچار خواهد شد و مسئولان دولت فعلی هم مسیر دولت‌های نهم و دهم را در تخریب محیط زیست ادامه خواهند داد؟


محیط زیست کو؟


در میان هیاهوی خبری مسئولان، خبری از محیط زیست نیست. آنها البته معمولا در رخدادهای مشابه هم نظاره‌گر ماجرا هستند و تنها به دادن اخطار و تذکر اکتفا می‌کنند و از خیر ماجرا می‌گذرند. شاهد ماجرا هم این همه تخریب زیست‌محیطی در کشور. اکنون در شرایطی که در بیشتر کشورهای دنیا، بحث انتقال آب بین حوضه‌ها، به دلیل تبعات زیست‌محیطی منسوخ شده، ما همچنان در فکر اجرای تجربه‌های شکست‌خورده هستیم و صدایی از سازمان مسئولش درنمی‌آید! رئیس شورای شهر هشجین، قزل‌اوزن را اکوسیستم پایدار و باثبات منطقه می‌د‌اند و در این باره می‌گوید: «قزل‌اوزن شاهرگ حیاتی منطقه ماست؛ چراکه بیش از 78درصد مناطق جنگلی استان در شهرستان خلخال است که در این مناطق، گونه‌های نادر گیاهی و حیات وحش هم زندگی می‌کنند و همه اینها در سایه جاری شدن آب قزل‌اوزن در بیش از 92 کیلومتر از منطقه ما و رطوبت حاصل از آن است.»


منوچهر آقایی یکی از منتقدان انتقال آب قزل‌اوزن به دشت اردبیل و از حاضران در نشست فعالان فرهنگی و اجتماعی خلخال با استاندار در 15 تیرماه امسال است. او ادامه می‌دهد: «مسئولان ما از یک سو شعار جذب جمعیت و گردشگر می‌دهند و از طرف دیگر در پی انتقال آب هستند. آنها می‌گویند آب شرب، صنعت و بعد کشاورزی. خب اگر قرار است صنعتی ایجاد شود، چرا در حوضه آبریز قزل‌اوزن ایجاد نمی‌شود؟ مگر جوانان ما اشتغال نمی‌خواهند؟ ما می‌خواهیم حقابه قزل‌اوزن به خلخال اختصاص یابد و روند مهاجرت کاهش پیدا کند اما تاکنون از 47 سدی که در استان بهره‌برداری شده، حتی یک سد هم در شهرستان خلخال نبوده است!»


او آگاهی مردم خلخال را از پیامدهای انتقال آب قزل‌اوزن و چگونگی این انتقال، حق طبیعی مردم می‌داند و تاکید می‌کند شورای شهر هشجین در کنار مردم خلخال از این حق طبیعی دفاع می‌کند و خواستار شفاف‌سازی مسئولان استانی و شهرستانی است: «در حالی که هشجین آب آشامیدنی ندارد و دشت‌های فیروز و لمعه‌دشت و هشجین و صنایع خلخال در آینده به آب نیاز دارند، این انتقال چه توجیهی دارد؟ مگر این‌که هدف مسئولان، نگه داشتن خلخال در محرومیت باشد.»


عضو موسسه تحقیقات جنگل‌ها و مراتع کشور هم معتقد است انتقال آب بدون مطالعه و کار کارشناسی، تبعات اقتصادی و اجتماعی سنگینی مانند مهاجرت، حاشیه‌نشینی و آسیب‌های اجتماعی به همراه دارد.


محمدکاظم عراقی می‌گوید: «با انتقال آب قزل‌اوزن، بسیاری از بهره‌برداران در حاشیه رودخانه از روستای مزرعه تا دشت طارم آسیب می‌بینند. ضمن این‌که این طرح بسیار هزینه‌بر است و از لحاظ اقتصادی هم به صرفه نیست.»


به گفته دکتر عراقی، اگر بحث انتقال آب مطرح است، به‌طور طبیعی انتقال قزل‌اوزن به دیم‌زارهای هشجین و روستاهای اطرافش واجب‌تر است؛ چراکه موجب اشتغالزایی، بالا رفتن بهره‌وری، ایجاد کشت‌های گلخانه‌ای، همچنین ساخت واحدهای صنعتی و در نتیجه توسعه منطقه است.


تاخت‌وتاز در زمین مردم


دشت‌های تشنه سرزمین شیخ صفی حالا برای آبی که از قزل‌اوزن برسد، له‌له می‌زنند. دشت‌های خلخال زر هم نگران رنگ‌پریدگی و تشنگی بعد از رفتن آب این رودخانه هستند. آنها هرچند تا حالا هم خیر زیادی از این آب ندیده‌اند اما امیدوارانه نظاره‌گر کوبش آب‌های خروشان بر صخره‌های پیرامونش بوده‌اند. در این میان برخی مسئولان استانی و شهرستانی و صاحبان مکنت و مقام هم هستند که عرصه را برای جولان مناسب دیده و بخصوص در آستانه انتخابات مجلس شورای اسلامی، تاخت‌وتازهای خود را در زمین منافع و مصالح مردم آغاز کرده‌اند.


مردم اما حسابشان جداست؛ آنها با امضای تومار پنج‌متری، حضور در نشست‌های مختلف و نگارش نامه به مراجع ذی‌ربط، حق طبیعی‌شان را از حقابه قزل‌اوزن جست‌وجو می‌کنند. حرف حساب این است: چرا خلخال باید تاوان اقدامات غیرکارشناسی و راه‌اندازی صنایع غیرهمگن مانند پتروشیمی که دشت اردبیل را به سرزمینی خشک و بی‌آب تبدیل کرده، بدهد؟ در حالی که منطقه در حوضه آبریز قزل‌اوزن واقع شده و منطقه آبی اردبیل در حوضه آبریز ارس، و هیچ کدام حق طبیعی، عرفی، منطقی و قانونی از آب‌های یکدیگر ندارند. آنها انتقال آب را «به خطر انداختن حیات و گرفتن فرصت‌های پیشرفت برای نسل‌های آینده» می‌دانند.


دوران انتقال آب سپری شده


در میان گفت وگوهای رسانه‌ای و مجازی، حالا خوشبختانه سخنان نماینده ولی فقیه در استان، بارقه امید را در دل خلخالی‌ها زنده کرده است. آیت‌الله عاملی از مسئولان امور آب و مدیریت ارشد استان خواسته با دقت و شفافیت و عدالت درخصوص مشکلات با مردم سخن بگویند.


وی با بیان این‌که اخیراً یک جو منفی در جنوب استان ایجاد شده؛ مبنی بر این‌که سهم استان از قزل‌اوزن به مرکز استان انتقال داده می‌شود، گفت: «بنده به صراحت اعلام می‌کنم سهم 50میلیون مترمکعب استان از قزل‌اوزن به هر مقصدی که دولت تعیین کرده باشد، تا آخرین قطره باید در خلخال مصرف شود و قطره‌ای از آب مزبور برای کشاورزی دشت اردبیل انتقال نخواهد یافت.»


از آن سو نیز از سوی مسئولان کشوری خبرهای خوبی به گوش می‌رسد که راهکار کم‌آبی را مدیریت تقاضای آب می‌دانند و نه انتقال آب از راه‌های دور و حوضه‌های دیگر؛ برای مثال، حمید چیت‌چیان، وزیر نیرو گفت: «مهم‌ترین وظیفه مدیران آب، مدیریت تقاضاست و دوران انتقال‌آب از جایی به جای دیگر سپری شده است.»


به هرحال، مردم خلخال با نوشتن نامه به مقام معظم رهبری، ارسال طومار به دفتر ریاست جمهوری، برگزاری نشست با استاندار، فرماندار و سایر مسئولان، مخالفت خود را با انتقال آب قزل‌اوزن به اردبیل اعلام کرده‌اند و حالا باید منتظر ماند و دید که آیا مسئولان استان باز هم بر اجرای این طرح اصرار کرده و بر باور مردم خلخال مبنی بر نگاه انحصارگرایانه و تک‌بعدی صحه خواهند گذاشت، یا حرف مدیران ارشد کشوری را گوش کرده و به فکر مدیریت تقاضای آب خواهند افتاد؟


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب