2 شیوه زندگی از نگاه چمران
به گزارش خبرنگار حوزه حماسه و مقاومت گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، دكتر مصطفی چمران در سال ۱۳۱۱ در تهران به دنیا آمد. تحصیلات متوسطه را در دارالفنون و البرز گذراند؛ در دانشكده فنی دانشگاه تهران ادامه تحصيل داد و در سال ۱۳۳۶ در رشته الكترومكانيك فارغالتحصيل شد. یک سال بعد با استفاده از بورس تحصيلی شاگردان ممتاز به آمريكا اعزام و موفق شد دكترای الكترونيك و فيزيك پلاسما را از دانشگاه معروف بركلی با ممتازترين درجه علمی أخذ کند.
وی سالها در جنوب لبنان در کنار شیعیان لبنانی به فعالیتهای نظامی و اقدامات عامالمنفعه اجتماعی پرداخت. شهید چمران با پيروزی انقلاب اسلامی ايران به وطن بازگشت و همه تجربيات انقلابی و علمی خود را در خدمت انقلاب گذاشت.
این فرمانده دفاع مقدس نقش مهمی در آرام کردن ناآرامیهای کردستان ایفا کرد و با شروع جنگ تحمیلی نیز در سمت وزارت دفاع حضور گستردهای در جبهههای غرب و جنوب داشت. شهید مصطفی چمران در اولين دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی، از سوی مردم تهران به نمايندگی انتخاب شد. وی نماینده امام خمینی (ره) در شورایعالی دفاع نیز بود و سرانجام در سی و یکم خردادماه سال ۱۳۶۰ در دهلاویه به شهادت رسید.
در کتاب «رقصی چنین میانه میدانم آرزوست» که مجموعه دستنوشتههای شهید چمران و شامل متنهای نیایشگونه و همچنین رویدادنگاری آزادسازی سوسنگرد است، وی در این کتاب احساسات خود را نسبت به فضای جبهه و جنگ و جانفشانی رزمندگان اسلام از یک سو و جنایات رژیم بعث صدام از سوی دیگر بیان میکند.
در صفحه چهل و پنج از این کتاب نگاه این شهید بزرگوار به ماهیت انسان و انسانیت آمده است:
در دنیا آدمهایی هستند که به ظاهر زندهاند، نفس میکشند، راه میروند، حرف میزنند، زندگی میکنند؛ اما در حقیقت اسیر دنیا، برده زندگی و ذلیل حوادث هستند؛ از خود اراده و اختیاری ندارند، آلت بلااراده عوامل طبیعتاند، در مقابل مرگ وحشتزده و زبوناند، برای آنکه زندگی کنند، آنچنان به ذلت و اسارت تن در میدهند و در قفس احتیاجات کثیف مادی اسیر میشوند و قیود و حدود مادی مثل تار عنکبوت آنچنان آنها را اسیر و برده میسازد که در میلیونها و میلیاردها مردمی که همه روزه به دنیا قدم میگذارند و زندگی میکنند و میروند، از همین قماشند. بر اعمال آنها هیچ نتیجه ای مترتب نیست، هیچ تأثیری بر عالم وجود ندارند، اگرچه زندگی میکنند ولی مردهاند، بین زندگی و مرگ آنها تفاوتی وجود ندارد.
اینان برای آنکه نمیرند، آنقدر خود را کوچک میکنند که گویا مردهاند؛ همیشه تسلیم قیود ذلتبار و شرایط ننگینی هستند که زندگی بر آنها تحمیل میکند. آنها شرف و حیثیت خود را میدهند، شخصیت و ارزش انسانی خود را فدا میکنند، روح خود را از دست میدهند، حیات حقیقی خود را نابود میکنند تا زندگی مادی جسد را تأمین نمایند، مانند کِرمی که در لجن میلولد و خوش است که بوی تعفن ننگ و ذلت و پستی را استشمام میکند و با ننگ و ذلت نفسی میکشد.
اما انسانهای آزاده ممکن است کوتاه زندگی کنند؛ ولی تا آنجا که زنده هستند، به راستی زندگی می کنند و به اختیار خود نفس میکشند، سرور و آقای حیات خود هستند، از کسی و چیزی نمیترسند، محکوم اراده دیگری نیستند، دیگران تسلیم او هستند، محیط تحت تأثیر اراده او قرار میگیرد، خواسته او در همه جا جاری میشود. تا زنده است بهراستی زندگی میکند، از مرگ نمیترسد، هیچ چیزی آزادی او را محدود نمیکند، هیچ عاملی حتی مرگ او را ذلیل و زبون نمینماید و هنگامی که مرگ فرا رسید، با کمال افتخار و شرف آنرا میپذیرد و زندگی پر ثمر دیگری را شروع میکند. رمز قدرت و شخصیت او در همین جاست که اسیر زندگی نیست، به خاطر زندگی حاضر نیست که شخصیت انسانی خود را از دست بدهد و از نظر روحی بمیرد.
انسانی میتواند زندگی حقیقی داشته باشد که اسیر و برده زندگی نگردد، هیچ چیز حتی خود زندگی، او را به قید و بند اسارت و ذلت نکشاند، آزاد و مختار باشد و تا وقتی که زنده است، با افتخار و شرف زندگی کند و هنگامی که مرگ فرارسید، آن را با آغوش باز بپذیرد که خود مبدأ حیات اخروی و تکامل بزرگتر و مهمتری است. این انسان تا وقتی که زنده است، بهراستی زندگی میکند، آقا و سرور خود میباشد، از موجودیت خود ذلت میبرد و جسم مادی او وسیلهای برای روح او و شخصیت انسانی اوست، و چون از مرگ نمیترسد قدرتمند است و دیگران در مقابل اراده او تعظیم میکنند.
در اجتماع دیدهاید، مردی که به سیم آخر می زند و آماده جانبازی می شود، همه از او میترسند. هیچکس به جنگ او نمیرود؛ زیرا میدانند که او آماده جان دادن است و از مرگ نمیترسد؛ بنابراین نمیتوان به هیچ وسیلهای حتی مرگ، او را ترساند و تسلیم کرد…. بنابراین قدرتها و سلطه طلبها از او هراس دارند و او را رها میکنند و تسلیم اراده او میشوند و از اطرافش دور میگردند… او تا وقتی که زنده است، بهراستی زندگی میکند و هنگامی که میمیرد، زندگی ابدی مییابد. یک چنین زندگی، ممکن است کوتاه باشد، اما ثمربخشتر از هزارها زندگی و ارزنده تر از قرنها زندگی است.
انتهای پیام/4104/ 4122/
انتهای پیام/