دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
رسم یاران/ 94

2 شیوه زندگی از نگاه چمران

شهید چمران در متنی کوتاه به توصیف و مقایسه دو گونه زندگی و منش انسانی در این جهان می‌پردازد.
کد خبر : 350213
636754153922783704_md.jpg

به گزارش خبرنگار حوزه حماسه و مقاومت گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، دكتر مصطفی چمران در سال ۱۳۱۱ در تهران به دنیا آمد. تحصیلات متوسطه را در دارالفنون و البرز گذراند؛ در دانشكده فنی دانشگاه تهران ادامه تحصيل داد و در سال ۱۳۳۶ در رشته الكترومكانيك فارغ‏‌التحصيل شد. یک سال بعد با استفاده از بورس تحصيلی شاگردان ممتاز به آمريكا اعزام و موفق شد دكترای الكترونيك و فيزيك پلاسما را از دانشگاه معروف بركلی با ممتازترين درجه علمی أخذ کند.


وی سال‌ها در جنوب لبنان در کنار شیعیان لبنانی به فعالیت‌های نظامی و اقدامات عام‌المنفعه اجتماعی پرداخت. شهید چمران با پيروزی انقلاب اسلامی ايران به وطن بازگشت و همه تجربيات انقلابی و علمی خود را در خدمت انقلاب گذاشت.


این فرمانده دفاع مقدس نقش مهمی در آرام کردن ناآرامی‌های کردستان ایفا کرد و با شروع جنگ تحمیلی نیز در سمت وزارت دفاع حضور گسترده‌ای در جبهه‌های غرب و جنوب داشت. شهید مصطفی چمران در اولين دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی، از سوی مردم تهران به نمايندگی انتخاب شد. وی نماینده امام خمینی (ره) در شورای‌عالی دفاع نیز بود و سرانجام در سی و یکم خردادماه سال ۱۳۶۰ در دهلاویه به شهادت رسید.


در کتاب «رقصی چنین میانه میدانم آرزوست» که مجموعه دست‌نوشته‌های شهید چمران و شامل متن‌های نیایش‌گونه و همچنین رویدادنگاری آزادسازی سوسنگرد است، وی در این کتاب احساسات خود را نسبت به فضای جبهه و جنگ و جانفشانی رزمندگان اسلام از یک سو و جنایات رژیم بعث صدام از سوی دیگر بیان می‌کند.


در صفحه چهل و پنج از این کتاب نگاه این شهید بزرگوار به ماهیت انسان و انسانیت آمده است:


در دنیا آدم‌هایی هستند که به ظاهر زنده‌‏اند، نفس می‏‌کشند، راه می‌روند، حرف می‏‌زنند، زندگی می‌کنند؛ اما در حقیقت اسیر دنیا، برده زندگی و ذلیل حوادث هستند؛ از خود اراده و اختیاری ندارند، آلت بلااراده عوامل طبیعت‌اند، در مقابل مرگ وحشت‌زده و زبون‌اند،‌ برای آنکه زندگی کنند، آنچنان به ذلت و اسارت تن در می‌‏دهند و در قفس احتیاجات کثیف مادی اسیر می‏‌شوند و قیود و حدود مادی مثل تار عنکبوت آنچنان آنها را اسیر و برده می‌سازد که در میلیون‏‌ها و میلیاردها مردمی که همه روزه به دنیا قدم می‏‌گذارند و زندگی می‌‏کنند و می‏‌روند، از همین قماشند. بر اعمال آنها هیچ نتیجه‏ ای مترتب نیست، هیچ تأثیری بر عالم وجود ندارند، اگرچه زندگی می‏‌کنند ولی مرده‌اند، بین زندگی و مرگ آنها تفاوتی وجود ندارد.


اینان برای آنکه نمیرند، آنقدر خود را کوچک می‏کنند که گویا مرده‏اند؛ همیشه تسلیم قیود ذل‌ت‏بار و شرایط ننگینی هستند که زندگی بر آنها تحمیل می‏‌کند. آنها شرف و حیثیت خود را می‏دهند، شخصیت و ارزش انسانی خود را فدا می‏‌کنند، روح خود را از دست می‏‌دهند، حیات حقیقی خود را نابود می‏‌کنند تا زندگی مادی جسد را تأمین نمایند، مانند کِرمی که در لجن می‌‏لولد و خوش است که بوی تعفن ننگ و ذلت و پستی را استشمام می‌‏کند و با ننگ و ذلت نفسی می‌‏کشد.


اما انسان‏‌های آزاده ممکن است کوتاه زندگی کنند؛ ولی تا آنجا که زنده هستند، به راستی زندگی می ‌کنند و به اختیار خود نفس می‌‏کشند، سرور و آقای حیات خود هستند، از کسی و چیزی نمی‌‏ترسند، محکوم اراده دیگری نیستند، دیگران تسلیم او هستند، محیط تحت تأثیر اراده او قرار می‌‏گیرد، خواسته او در همه‏ جا جاری می‏‌شود. تا زنده است به‌راستی زندگی می‏‌کند،‌ از مرگ نمی‌‏ترسد، هیچ‏ چیزی آزادی او را محدود نمی‏‌کند، هیچ عاملی حتی مرگ او را ذلیل و زبون نمی‏‌نماید و هنگامی که مرگ فرا رسید، با کمال افتخار و شرف آن‌را می‌پذیرد و زندگی پر ثمر دیگری را شروع می‌کند. رمز قدرت و شخصیت او در همین جاست که اسیر زندگی نیست، به خاطر زندگی حاضر نیست که شخصیت انسانی خود را از دست بدهد و از نظر روحی بمیرد.


انسانی می‌‏تواند زندگی حقیقی داشته باشد که اسیر و برده زندگی نگردد، هیچ‏ چیز حتی خود زندگی، او را به قید و بند اسارت و ذلت نکشاند،‌ آزاد و مختار باشد و تا وقتی که زنده است، با افتخار و شرف زندگی کند و هنگامی که مرگ فرارسید، آن را با آغوش باز بپذیرد که خود مبدأ حیات اخروی و تکامل بزرگ‌تر و مهمتری است. این انسان تا وقتی که زنده است، به‌راستی زندگی می‏‌کند، آقا و سرور خود می‏‌باشد، از موجودیت خود ذلت می‏‌برد و جسم مادی او وسیله‏‌ای برای روح او و شخصیت انسانی اوست، و چون از مرگ نمی‏‌ترسد قدرتمند است و دیگران در مقابل اراده او تعظیم می‏‌کنند.


در اجتماع دیده‌‏اید، مردی که به سیم آخر می ‌زند و آماده جانبازی می‏ شود، همه از او می‌‏ترسند. هیچ‏کس به جنگ او نمی‌‏رود؛ زیرا می‌‏دانند که او آماده جان دادن است و از مرگ نمی‌‏ترسد؛ بنابراین نمی‌‏توان به هیچ‏ وسیله‌ای حتی مرگ، او را ترساند و تسلیم کرد…. بنابراین قدرت‏‌ها و سلطه ‏طلب‏ها از او هراس دارند و او را رها می‏کنند و تسلیم اراده او می‏شوند و از اطرافش دور می‌‏گردند… او تا وقتی که زنده است، به‌راستی زندگی می‏‌کند و هنگامی که می‌‏میرد، زندگی ابدی می‏‌یابد. یک ‏چنین زندگی، ممکن است کوتاه باشد، اما ثمربخش‌تر از هزارها زندگی و ارزنده ‌تر از قرن‌‏ها زندگی است.


 انتهای پیام/4104/ 4122/


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب