شعار همیشگی شهید صمدی شجاع
به گزارش خبرنگار حوزه حماسه و مقاومت گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، شهید موسی صمدی در تیرماه سال 1334 در یکی از روستاهای سنقرکلیایی در استان کرمانشاه به دنیا آمد. دوران تحصیلات ابتدایی خود را در همان روستا تا ششم ابتدایی گذراند، اما به دلیل مشکلات مالی مجبور به ترک تحصیل گردید.
چندین سال در انجام امور کشاورزی به پدر بزرگوارش کمک میکرد تا اینکه در سن پانزده سالگی جهت تهیه مخارج زندگی عازم تهران شد و در حجرهای مشغول کار خیاطی گردید.
در پایتخت در کنار کار، با دوستان و همکاران خود جلسات دینی برگزار میکرد. علاقه زیادش به ورزش مخصوصاً کشتی و کاراته، وی را به باشگاههای ورزشی کشاند و این علاقه سبب گردید با همت بسیار و پس از مدت کوتاهی در رشته کاراته موفق به دریافت کمربند مشکی دست یابد.
در سال 1353 جهت گذراندن دوران مقدس سربازی به نیروی هوایی اصفهان اعزام گردید و با توجه به اینکه در طول مدت سربازی از ورزش مورد علاقه خود دست نکشید در مسابقات مختلف شرکت می کرد. لذا با کسب مقامهای مختلف قهرمانی در رشته کشتی افتخاری دیگر را به خود تعلق داد و آن لقب شجاع بود. از این پس بود که وی را با عنوان صمدی شجاع خطاب میکردند.
با آغاز انقلاب اسلامی در راهپیمایی های مختلف شرکت میکرد و تشنه پیامهای امام خمینی(ره) بود در جریان سقوط پادگانهای ارتش در تهران به دلیل فعالیت زیاد بیمار شد و با وجود اشتیاق فراوان نتوانست در مراسم استقبال از امام(ره) حاضر شود.
در سال 1358 با تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بلافاصله به عضویت سپاه درآمد و در منطقه سنقر مشغول فعالیت شد با شروع جنگ تحمیلی در دیدهبانی واحد خمپارهانداز در جبهههای بازیدراز به نبرد با دشمن بعثی پرداخت، پس از مدتی کوتاه، مسئولیت فرماندهی عملیات سپاه سنقر به وی سپرده شد. سپس مسئولیت واحد عملیات سپاه سردشت را به عهده گرفت. این شهید بزرگوار در 22 تیرماه 1362 در عملیات پاکسازی از وجود خائنین کومله و دمکرات به شهادت رسید.
خاطره زیر به نقل از سرتیپ دوم پاسدار مراد حسنی از همرزمان شهید موسی صمدی شجاع نقل شده است:
سابقه آشنایی من با این شهید بزرگوار به زمستان سال 1359 باز میگردد. هنگامی که میان جمع صمیمی و مخلص نیروهای سپاه پاسداران شهرستان سنقروکلیایی از توابع کرمانشاه قرار گرفتم، چهره ای جذاب و نیکو توجه مرا به خود جلب کرد، چهره ای که در آن ایمان، ولایتمداری، متانت، بصیرت و استقامت کاملا مشهود بود.
پاسدار موسی صمدی شجاع به لحاظ اعتقادی و پایبندی به فرائض دینی به ویژه توجه به نماز اول وقت، نماز شب، انس همیشگی با قرآن فردی نمونه بود و بیشتر روزها را با گرفتن روزه مستحبی سپری می کرد.
تبعیت بیچون و چرا از امام (ره) از ویژگیهای بارز این شخصیت بود، بالا بودن سطح آگاهی و اطلاعات سیاسی و اجتماعی شهید باعث شده بود وی از بصیرت خاصی برخوردار باشد و حرف اول و آخر او تبعیت از ولایت باشد. وی فردی خوش برخورد و مردم دار بود، به طوری که در اولین برخورد خصوصاً با نسل جوان جرقهای ایجاد میشد که باعث پدید آمدن رابطهای پایدار و عمیق میان آنها می شد.
شهید برای قشر پر تلاش و زحمت کش جامعه احترام خاصی قائل بود و برخورد شایسته وی جاذبه ای معجزه آسا داشت. هر جا خبر از رزم و برخورد با کفار بود صمدی در میدان نبرد حضور پررنگ و تاثیر گذاری داشت؛ محال بود عملیاتی باشد و وی در آن حضور نداشته نباشد.
این پاسدار شجاع ضمن اینکه یک رزمنده و تکاور بود، یک هدایتگر عالی عملیاتی خصوصاً در جنگ چریکی بود و با تدبیر و اندیشه عمل می کرد. شهادت آرزوی قلبی موسی صمدی بود، بیشترین توجه شهید در میدان عمل و رزم به رزمندگان و پرداختن به معنویات و امید به امدادهای غیبی بود و اعتقاد داشت اگر ایمان ضعیف باشد حتی پیشرفتهترین سلاح، آموزش، تاکتیک و تکنیک کارآمدی کافی را نخواهد داشت.
تابستان سال 1360 بود که عازم عملیاتی در غرب کشور بودیم، یادم میآید سازوبرگ نظامی و رزمی کافی نداشتیم، حتی اسلحه انفرادی به اندازه نفرات اندک ما نبود؛ یک قبضه مسلسل قدیمی m16 معیوب که با فشار یک انگشت به صورت رگبار همه گلولهها شلیک میشد و کمتر کسی از آن استفاده میکرد همراه ما بود که به دست موسی افتاد. بچهها اصرار زیادی کردند که آنرا با اسلحه خودشان عوض کنند اما او قبول نکرد و جمله زیبای همیشگیاش را تکرار کرد که «با سلاح ایمان باید جنگید و به امید خدا از دشمن اسلحه میگیریم».
در همان عملیات جمله شهید به تحقق پیوست و ضمن وارد آمدن تلفات سنگین بر دشمن، تعدادی اسلحه نیز به غنیمت گرفته شد که هنگام برگشت از عملیات شهید صمدی با سه قبضه اسلحه، سرافراز و پیروز همراه بچهها برگشت. همین روحیه شجاعت ایشان فضایی را به وجود آورده بود که بچهها برای اجرای عملیات علیه دشمن لحظه شماری می کردند.
انتهای پیام/4104/
انتهای پیام/