سایه نامحسوس جنگ بر سر آفتابپرست نازنین
به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات و کتاب گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، «آفتابپرست نازنین» عنوان رمانی است که توسط محمدرضا کاتب نوشته شده و نخستین بار در سال 1388 به چاپ رسید.
شیوه روایت این کتاب که در 10 بخش تدوین شده، از دو زاویه و دیدگاه متفاوت است. روایت اول دختری به نام شوکا را محور قرار داده است که در فصل زمستان به تنهایی در انبار یک کارگاه مجسمهسازی زندگی میکند و با افکار عجیب و غریبی درگیر است.
در روایت دوم شاهد حضور یک پیرمرد عراقی هستیم که با پسر و نوههایش برای گرفتن انتقام خون یکی از اعضای خانواده خود دنبال یک سرهنگ عراقی هستند که به ایران فرار کرده است؛ این دو روایت به گونهای است که خواننده در ابتدا فکر میکند که با دو قصه کاملاً مجزا روبهرو است. نویسنده به وضوح به زمان دقیق رخدادهای رمان اشاره نمیکند، امّا از نشانههای ارائه شده میتوان فهمید که سالهای پس از جنگ تحمیلی باز میگردد. محدوده جغرافیایی رمان هم جایی در نزدیکی مرز ایران و عراق است.
این دو روایت، یک فصل در میان ارائه شده و در میانههای کتاب در هم ممزوج میشوند و در نهایت نیز با روایت شوکا به پایان می رسند.در سطور آغازین این رمان چنین میخوانیم:
چشم که باز کردم همه چیز تاریک و توهم بود. حتماً جایی افتاده بودم روی زمین، چون چیزهایی تاریک از بین تاریکیهای بالای سرم میگذشتند. شاید هر کدام از آنها کسی، چیزی و اتفاقی بودند. بیخود نبود شبها آنطوری که از خواب میپریدم و بی آن که بخواهم آن همه وقت زل میزدم به روبهرویم که تاریکی بود و فکر میکردم به چیزهایی که دور و برم با پولکهای براق روی زمین میخزیدند و توهم میرفتند و گاهی یکیشان که چشمهای سرخ ترسناکی داشت میایستاد و سر برمیگرداند و زل میزد بهم. شاید به خاطر تاریک بودن و صدای نفس نفسهای آنهاست که میترسم ازشان و به خودم میگویم وقتی از خواب بلند شوم، اگر خواب بودم همه چیز را باید برای شوکا و مریم تعریف کنم ....
آفتابپرست نازنین نوشته محمدرضا کاتب در 288 صفحه و به قیمت 16 هزار تومان توسط نشر هیلا منتشر شده است.
انتهای پیام/4072/4104/
انتهای پیام/