ویژگیهای قلم و فکر جلال آلاحمد/ چگونه جلال به روشنفکران ضربه کاری زد؟
محمود سالاری در گفتوگو با خبرنگار ادبیات و کتاب گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، در سالروز درگذشت جلال آلاحمد (18 شهریور 1348) در خصوص راز ماندگاری جلال بعد از 50 سال و همینطور علت حمله مکرر روشنفکران به او حتی بعد از نیم قرن، اظهار کرد: چند ویژگی در جلال است که منجر به این اتفاق شده است. اگر بخواهم به آنان وزن بدهم اول آزادگی جلال را باید نام ببرم. او زمانی که حقیقت را میبیند و میشناسد پای آن مردانه میایستد و تحجرات و تعصباتی که در میان همفکران و همصنفان خود بود را کنار میزند و میآید به سمت روشنی. یخرجونهم من الظلمات الی النور؛ بعد مردانه پای این تفکر میایستد تا جبران مافات کند. بنابراین یک حریتی در جلال است و یک هوش خدادای که قابل توجه است.
ویژگیهای جلال در قلم
وی ادامه داد: سادگی و صمیمیت نگاه جلال در قلم او جاری است و به همین دلیل است که هم عوام فهم است و هم خواص پسند. آن سادگی و صمیمیت در فرم جملهبندی و کلمات وی هم قابل رؤیت است؛ برای همین اگر بخواهیم بهترین متون نثر معاصر بعد مشروطیت را بررسی کنیم باید به نمونه کارهای جلال اشاره کنیم و یا به کسانی که تلاش کردند مانند جلال قلم بزنند. پس از این نظر اثر قلم جلال در نویسندگان دورههای بعد قابل مشاهده است.
استاد دانشگاه و پژوهشگر ادبیات فارسی بیان کرد: این اولین ویژگی قلم او است که سادگی و صمیمیت است. فرم چیدمان کلمات، بافت جملاتی که ایجاد میکند و نگاه تیزبینی که به مسائل دارد، در کنار طنز ظریف جلال از دیگر ویژگیهای قلم او است. چون خود طنز را دیدن و به قلم کشیدن یک هوشمندی میخواهد که جلال آن را دارد. پس او یک طناز خوب هم است، هم تیزبین است و هم خوشقلم و هم ساده و صمیمی؛ همه اینها باعث میشود نثر و طنز جلال یک صفا و صمیمیتی پیدا میکند.
وی گفت: در عین حال زمانی که میخواهد در ادبیات فاخر وارد شود و مثلاً «مائدههای زمینی» را ترجمه کند در دوره خودش ویژگیهای فاخر و ممتازی دارد؛ بنابراین به نظر میرسد که جلال با پیشینه زبان فارسی کاملاً آشنا بوده و برای بیان مفاهیمش دایره واژگان داشته است. این دارایی واژگان در نویسندگی مهم است که او هم در نوشتهها و هم در ترجمههای خودش به آن تسلط داشته است.
ماجرای دشمنی روشنفکران با جلال
سالاری خاطر نشان کرد: من فکر نمیکنم در دوره معاصر کسی به اندازه جلال حملات جدی و مؤثر کرده باشد. به عنوان مثال زمانی فردی به عنوان یک تیرانداز بدون هدف مرتب تیراندازی میکند و طبیعتاً به جایی برخورد میکند، اما اگر تیر را هدفگیری کند و نقاط آسیبپذیر دشمن را بشناسد، مهمتر است. جلال چون در درون این جریان بود به خوبی نقاط آسیبپذیر را میشناخت و مسیر انحراف و بزنگاه آنان را هم درک کرده بود. در کتابهای «در خدمت و خیانت روشنفکران» و «غربزدگی» و در برخی از قسمتهای «ارزیابی شتابزده» نشان میدهد که به خوبی روشنکفران را میشناسد و اصطلاحاً در میان آنان خیس خورده است و نقاط ضعف و کاستی آنان را درک کرده است؛ بنابراین این ویژگی او باعث میشود که منتقد مؤثر واقع شود نه یک منتقدی که تحت جریانات سیاسی و فرهنگی در روزنامهها بنویسد. جلال به موقع و مؤثر ضربه کاری را وارد میکند و این چیزی نیست که از خاطر روشنفکران غربگرای ما رفته باشد. چون هر طایفه روشنفکری با جلال زاویه پیدا نکرد بلکه آن طایفهای زاویه پیدا کردند که از قضا از این تفکر وی ضربه خوردند.
انتهای پیام/4072/
انتهای پیام/