دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
یک تاریخ نگار نوشت:

«پرویز ثابتی» از شنیدن ناله شکنجه‌شوندگان لذت می‌بُرد و سرِ حال می‌آمد!

«پرویز ثابتی» از شنیدن ناله شکنجه‌شوندگان لذت می‌بُرد و سرِ حال می‌آمد!
محمدرضا کایینی نوشت: او در کمیته مشترک، از شنیدن صدای ناله و فریاد شکنجه‌شوندگان لذت می‌بُرد و سرِ حال می آمد! این را شلاق به دستانش می‌گفتند. او پرویز ثابتی است که پس از چهل و چهار از سر نابخردی از لانه خود بیرون زده است!
کد خبر : 831688

به گزارش خبرنگار تاریخ خبرگزاری آنا، آفتابی شدن «پرویز ثابتی» از اعضا و شکنجه گران ساواک واکنش‌های بسیاری در بر داشت، محمدرضا کایینی، تاریخ‌پژوه در صفحه شخصی‌اش نوشت: موجودی که در میانه تصویر می‌بینید، شاید برای جوانانِ امروز ناشناخته باشد، اما برای نسل انقلاب یا تاریخ‌پژوهان معاصر، پدیده‌ای آشناست. او از تیره بهائیان سنگسرِ سمنان است؛ چون هژبر یزدانی. خودش می‌گوید بی‌دین است، بعید هم نیست؛ چه منحنی حیات او با این مدعا مماس می‌نماید.

او در دوره مسئولیت خود در ساواک و به ویژه اداره سوم، معتقد بود که مردم ایران لایق دموکراسی نیستند و برقرار شدن آن تنها دست ما را می‌بندد. هم از این روی، هر کس از «بودنِ» خود سخن می‌کرد، به دستور او به آپولو و داغ و درفش رهنمون می‌شد! زخمِ اوامر او، هنوز بر تن و روح مبارزان انقلاب هست.

او در کمیته مشترک، از شنیدن صدای ناله و فریاد شکنجه شوندگان لذت می‌بُرد و سرِحال می‌آمد! این را شلاق به دستانش می‌گفتند. از همین طریق هم چنان قاپ شاه را دزدید، که به او اختیار داده بود که تلفنِ هر کَس، از جمله مافوق خود نعمت الله نصیری را کنترل کند.

او هر از گاه نویسندگانی، چون جلال آل احمد را می‌خواست و به آن‌ها می‌گفت: اگر در جاده، یک مرتبه احساس کردید که ترمز ماشینتان کار نمی‌کند، یاد قلمفرسایی‌های خود بیفتید! تازه در آن زمان هم خودمان یک دسته گل روی قبرتان می‌گذاریم و اجازه شهیدنمایی نمی‌دهیم! (این‌ها در یادداشت‌های جلال هست). او حتی در روز‌های اوج گیری انقلاب هم، مشت آهنین را چاره کار می‌دانست و در پاسخ به نگرانی از نهاد‌های حقوق بشری دنیا می‌گفت: به جهنم، هر چه می‌خواهند بگویند.

او هنگامی که دریافت، دیگر تاریخ مصرف ندارد، خانه مجلل خود در شهرک غرب را به یکی از سفرای خارجی فروخت و خانه مجلل‌تری در سانفرانسیسکوی آمریکا خرید و از ایران گریخت. او از آن تاریخ، به تجارت ساختمانی مشغول است و بعید است که داد و ستد اطلاعاتی و حتی عملی خود را با سرویس‌های آمریکا، انگلیس و اسرائیل وانهاده باشد. او پرویز ثابتی است که دیروز پس از چهل و چهار سال و به گمان آفتابی شدن هوا و البته از سر نابخردی، از لانه خود بیرون زده است! بیش از این کلمات را خرج او کردن، توهین به زبان فاخر فارسی است!

انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب