وقتی پای تئاتر به جعبه جادو باز میشود
وقتی شبکه آموزش سیما، آغاز به کار کرد، این شعار را سرلوحه قرار داد: «مسیر آموزش مستقیم نیست». چنین رویکرد مدرنی برای شبکهای که از اساس برای امر یاد دادن تأسیس شده یک اتفاق پیشرو در بطن صداوسیما به حساب میآید؛ اما وقتی شبکهای که در وهله اول برای نشاط و سرگرمی بنیان گذاشته شده (نسیم) نیز به تأثیر چنین واقعیتی پی میبرد، باید نسبت به آینده رسانه ملی امیدوار شد. یکی از مصداقهای این شیوه غیرمستقیم آموزش، نمایش تعاملی است، نمایشی که پای مخاطب را هم به متن و بطن خود میآورد و به این ترتیب از روشی غیرمستقیم و در عین حال سرراست، حرف خود را به او منتقل میکند.
برنامه تلویزیونی «وقتشه» به تهیهکنندگی ابوالفضل صفری، چند وقتیست که این ایده را به کار بسته است. موضوع این نمایشها مشکلات خانوادگی در خصوص ازدواج است، به این ترتیب که چند بازیگر ناآشنا با قرار گرفتن در قالب نقشهایی آشنا برای مخاطب، او را به اتاقنشیمن یک خانه ایرانی میبرند تا در گفتوگوهای شخصیشان شریکش کنند و در نهایت بگویند چه چیز باعث شده است فلان مشکل در مسیر ازدواج آنها قرار بگیرد.
نمایش تعاملی که البته متفاوت از تئاتر تعاملیست، چیست؟ در نمایش تعاملی اساساً هر یک از شرکتکنندگان هم بازیگر و هم تماشاگر است. به هر کسی نقشی داده میشود (در بعضی از گروهها شرکتکنندگان شخصیتهای خودشان را بازی میکنند)، شخصیتی که مناسب پیرنگ نمایشنامه باشد. آنگاه بازیگران سخنان و اعمال خود را فیالبداهه کار میکنند تا به هدفهای شخصیت خود، دست یابند، ضمن این که تمامی حقیقت را فقط نمایشنویس و کارگردان میدانند. به بیان بهتر، نمایش تعاملی، صورتی از نمایش ساختارشکنانه است که الگوی تئاتر محیطی را در از بین بردن فاصله تماشاگر و بازیگر و حذف کامل تفاوت میان آنها را بر میگیرد. در نمایش تعاملی بازیگر تماشاگر است. وقتی یک برنامهساز از چنین نمایشی در استودیوی تلویزیونی خود بهره میگیرد، نشانگر آن است که او مصرانه میخواهد با از میان برداشتن فاصله میان مخاطب و مجریان خود، کوتاهترین مسیر را برای انتقال پیامش انتخاب کند.
در نمایشهای تعاملی، تماشاگران و بازیگران نه از حیث فضا و نه از جهت عملکرد، جدا نیستند. بازیگر تماشاگر بازی خود و نمایش دیگران است. گرچه هنوز «نمایش» و «تنش» وجود دارند، به طوری که طرح نمایش، همچنان در پرده راز است و چه روشی است که بتواند بهتر از این راهکار، مساله آدمهای داستان را مساله تک تک افرادی که پای تلویزیون نشستهاند معرفی کند؟ چرا که در صورتهای سنتی نمایش، تماشاگران و بازیگران از نظر فضا و کارکرد از هم جدا هستند ولی در نمایش تعاملی آنها یگانه و یکساناند، یعنی تماشاگر بازیگر میشود و برعکس. در واقع، به طور سنتی بازیگران نتیجه پیرنگ نمایشنامه را میدانند و تماشاگران بیصبرانه تماشا میکنند و منتظرند تا منفعلانه کشف کنند که پایان نمایش چیست. در نمایش تعاملی اما، بازیگران و تماشاگران در مورد پایان کار نظر خاصی ندارند. همه چیز فیالبداهه و از پیش تعیین نشده است.در نمایش تعاملی، ممکن است شرح مفصلی از شخصیت، تمایلات، هدفها و تجربهها برای شرکتکننده گفته شود، اما به او نمیگویند که چگونه خودش را با شخصیتهای دیگر وفق دهد یا چه بگوید. چیزی درست شبیه زندگی با همه اتفاقات غیرقابل پیشبینیاش بازسازی میشود و به این ترتیب با پخش شدن تیتراژ پایانی برنامه، مخاطب همان تأثیری را گرفته است که میتوانست هنگام خداحافظی مجری یک همایش روانشناسانه، گرفته باشد.
هیجانانگیزترین وجه نمایش تعاملی، اجرا نیست بلکه بازی نمایشی است؛ بنابراین بسیاری از کسانی که در نمایش تعاملی، شرکت میکنند آن را نوعی بازی اجتماعی میبینند و وقتی یک برنامهساز تلویزیونی این هیجان را به محصول خود تزریق میکند، عوامل خود، مخاطبان حاضر در استودیو و مردمی را که پای تلویزیون نشستهاند به یک اندازه گرامی داشته است.
* فعال فرهنگی
انتهای پیام/