شباهتهای غائله 18 تیر با فتنه 88/ فشار رادیکالها برای استعفای رئیسجمهور/ بیتدبیری اصولگرایان و بهرهبرداری اصلاحطلبان
گروه سیاسی خبرگزاری آنا، واکاوی و جریانشناسی حادثه 18 تیر سال 1378 و شفافسازی گوشههای ناپیدا از این جریان ما را بر این داشت تا سلسله گفتوگوهایی را با ناظران و آگاهان این برگ از تاریخ انقلاب اسلامی ترتیب دهیم. با همین دیدگاه پای صحبتهای مهدی بلوکات از فعالان سابق دانشجویی نشستیم که در دو بخش منتشر شد. در قسمت اول چگونگی شکلگیری غائله 18 تیر و نگاههای طیفی در کشور به این موضوع مورد بحث قرار گرفت.
کادرسازی برای تغییر راهبردها در مرکز تحقیقات استراتژیک نهاد ریاست جمهوری/
دشمنتراشی برای جریان دانشجویی قبل از کوی دانشگاه 78
بخش دوم این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
* فرمودید تحولات سیاسی و اجتماعی نیازمند صبر هستند، لطفا بیشتر توضیح دهید؟
- ببینید دولت آقای روحانی در سال 92 پیروز انتخابات میشود، من معتقدم این اتفاقی نیست یک شبه رخ دهد؛ باید عقبه آن را رصد کنیم و بینیم چه اتفاقاتی افتاده که جریان به سمت انتخاب حسن روحانی کشیده میشود. شاید از خانهنشینی احمدینژاد یا ناکارآمدی اقتصادی شروع میشود و تیر خلاص آن را هم آقای جلیلی با حضورش در انتخابات میزند.
معتقدم آقای جلیلی به عنوان دبیرشورای عالی امنیت ملی با حضورش در انتخابات یکی از بزرگترین ضربهها را به امنیت ملی زد. به این دلیل که حضورش دو قطبی مذاکره و عدم مذاکره را تقویت کرد. یعنی اگر جلیلی نبود و اگر ایشان نبود نتیجه انتخابات یک چیز دیگری میشد.
یک بحث هم صبوری نکردن است. واقعه دوم سال 76، یک پیشینه 7-8 ساله دارد؛ یعنی رشد جریانی در دولت آقای هاشمی و قبل از آن که منجر به شکل گیری دوم خرداد شد. بنابراین دوستان ما نباید توقع داشته باشند این جریان یک ساله خط و مسیرش تغییر کند. باید حرف زد، روشنگری و کار رسانهای کرد. گاهی تغییر مسیر یک اتفاق سیاسی 10 سال طول میکشد. بنابراین عجول بودن و صبر مدارا نداشتن منجر به این شد که چنین اتفاقی برای کشور رخ دهد.
براساس بعضی افکار سنجیها که از ابتدای انقلاب تاکنون در کشور انجام شده، داستان کوی دانشگاه سال 78 جزو دو سه مسألهای است که همچنان ذهن مردم و جوانان را درگیر کرده و بعضا جواب اقناع کنندهای هم گرفته نشده است. لذا برخی جریانها و اتفاقها لطمهاش اینقدر برای کشور سنگین است.
یعنی یک عده دچار کج فهمی نسبت به آموزههای انقلاب و ارزشهای آن بودند و با عملی خودسرانه به کوی دانشگاه حمله کردند بدون اینکه متوجه باشند که دانشجویانی که روز 17 تیر در دانشگاه تجمع کردند اصلا همانهایی هستند که در خوابگاهها بودند! که برای برخورد با آنها رفتید و آنجا را هدف گرفتید؟ به هر حال این اتفاق افتاد و دانشجویان مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و فیلمها و شاهدان ماجرا هم هستند. بسیاری از این دانشجویان در خوابگاه خودشان مشغول درس خواندن بودند، چون ایام امتحانات بود و عکس مقام معظم رهبری در اتاقهای اینها روی دیوار بود؛ یعنی بچههای خوبی بودند و عدهای از آنان که مورد ضرب و شتم قرار گرفته بودند، با همان حالت پانسمان شده و آسیب دیده بعد به دیدار مقام معظم رهبری رفتند و ایشان از آنان دلجویی کردند.
* در طول تاریخ انقلاب مواردی داشتیم که اعتراضات مدنی، به آشوبهای گسترده خیابانی تبدیل شده و به نظر میرسد حادثه کوی دانشگاه بیتشابه با فتنه 88 نیست، کوی دانشگاه از اعتراض به تعطیلی روزنامه سلام شروع شد و سال 88 از اعتراض به آرای مردم؟
- بله؛ درست یک روز بعد از حادثه کوی دانشگاه -شنبه 19 تیر- تمام روزنامههای حامی دولت و جریان اصلاحطلبی نزدیک به این مضامین تیتر زدند که «کوی دانشگاه تهران به خاک و خون کشیده شد» و مسأله از اعتراض به تعطیلی روزنامه سلام، به خونخواهی آسیب دیدگان در حادثه کوی دانشگاه تغییر کرد. چیزی شبیه سال 88، در آن سال هم ابتدا از اعتراض به نتایج آرا شروع شد و بعد از کشته شدن ندا آقا سلطان این اعتراض تبدیل به خونخواهی شد. یعنی رنگ سبز جای خود را به رنگ سیاه داد. در کوی دانشگاه هم اینگونه مطرح شد اینهایی که ریختند دانشجویان را کتک زدند، چند نفر از دانشجویان را هم کشتهاند و از آن به بعد بحث خونخواهی مطرح شد.
اعضای دفتر تحکیم وقت که دبیر سیاسیاش آقای علی افشاری –فکر کنم از دانشگاه امیرکبیر- بود، آمدند و به نوعی رهبری جریان کوی دانشگاه را در دست گرفتند. یعنی سیاه پوشیدند و اطلاعیه دادند و اعلام کردند که جنازهها را تحویل بدهید تا ما تشییع کنیم. یعنی چیزی به عنوان یک وحی منزل مطرح میشد که یک عده کشته شدهاند و باید جنازهها را برای تشییع به ما تحویل بدید. البته در آن فضا کسی تردید نداشت که دانشجویانی کشته شدهاند، اما سوال مهم این بود که کشته شدگان چه کسانی هستند و چه کسی باید این موضوع را مشخص میکرد که این ماجرا کشته شده داشت یا نداشت؟ لیست دانشجویان دانشگاه تهران که آن شب در آن مکان حضور داشتند مشخص بود. اصلا لیست دانشجویانی که سال 78 در دانشگاه تهران درس میخواندند مشخص بود. این مسأله را رئیس دانشگاه و دانشکده میدانستند، مدیر خوابگاه میدانست، آقای سلیمانی معاون دانشجویی میدانست و اگر به فرض از دانشجویان دانشگاههای دیگر هم آن شب در کوی دانشگاه بودند و در دانشگاه تهران تحصیل میکردند، لیست آنها، خانوادههاشان و شماره تلفنشان مشخص است. پس اینجا نهادی که میتوانست نقش ایفا کند و شفاف بگوید آیا این جریان کشته داشته یا خیر و اگر کشته شدهای هست نام و مشخصاتش چیست، وزارت علوم است.
* وزارت علوم چه واکنشی نسبت به موضوع داشت؟
- نمیدانم؛ در اقدامی که شاید بتوان آن را تصادفی و غیرعمدی دانست، آقای مصطفی معین نجفآبادی که آن زمان وزیر علوم بود، در آن بحبوحه به جای اینکه به عنوان متولی دانشجوها و دانشگاه و کسی که خانوادهها فرزندانشان را به دستش سپردهاند،کاری انجام دهد، استعفا داد و استعفای او برای ماجرا حکم ریختن بنزین روی آتش را داشت و به نوعی تاییدی بود بر اینکه این اتفاق افتاده است. اما کسی موضوع را شفاف نکرد –حداقل در آن زمان- مثلا وزارت علوم میتوانست کمیتهای تشکیل دهد و لیست حضور و غیاب دانشجویان را اعلام کند و خانوادهها و جامعه را در جریان بگذارند. درست است آن زمان موبایل به این معنا در دست مردم نبود، ولی میتوانست ظرف چند روز مشخص شود که افراد ناپدید شده داریم یا خیر!
از طرف دیگر دستگاه امنیتی و مشخصا نیروی انتظامی در موضع اتهام بود، کسی حرف آنها را باور نمیکرد. بنابراین فضا تبدیل به یک فضای خونخواهی شد و تجمعات گستردهتر شد و از فاز دانشجویی درآمد و یک سری مردم عادی که ممکن است از طیفهای مختلفی بودند که خانوادههایشان جزو اعدامیها و به قول معروف تکدر خاطری از نظام و کشور داشتند، به تجمعات پیوستند. اما نمیتوانیم بگوییم همهشان اینها بودند. شاید برخی تحت تاثیر فشار اقتصادی بودند، یکی ممکن است مشکل ایدئولوژیک داشته است. یکی هم شاید واقعا از موضع یکی هم ممکنه واقعا از موضع عدالتخواهی و آرمانخواهی به دلیل اینکه چند تا دانشجو کشته شدهاند و باید از آنها خونخواهی کنیم، در تجمعات حاضر شده باشند به هر حال این تجمعات قابل تفکیک نبود. واقعیت این بود که یک تعداد قابل توجهی از شهروندان ایرانی حضور داشتند و این موضوع را پیگیری میکردند.
به هر جهت تبدیل به یک فضای اینچنینی شد و درگیریها بین نیروی انتظامی و معترضان در خیابان کارگر شمالی، امیرآباد و اطراف کوی دانشگاه بالا گرفت و تقریبا تبدیل به یک صحنه جنگ خیابانی شد. یک چند مدتی در بخشهایی از آن فضا نیروی انتظامی و امنیتی نمیتوانست وارد شود، چرا که سنگربندی شده بود. از کوکتل مولوتف و بعضا سلاحهای گرم و سرد استفاده میشد.
* اینگونه که تعریف میکنید به نظر میرسد فضا کاملا هدایت شده بوده؛ چون یک عده دانشجو و حتی مردم عادی نمیتوانستند اینهمه تاکتیک برای مقابله با نیروی نظامی و انتظامی داشته باشند؟
- به اعتقاد من آنچه به نام غائله یا فتنه میشناسیم، ناظر به این واقعیت است که یک دشمن خارجی با تجربه و دارای ابزارها و قدرت اطلاعاتی، امنیتی، رسانهای و اقتصادی هست که به قول مقام معظم رهبری مترصد است هر جایی زخمی دیده میشود یا ظرفیتی وجود دارد استفاده کند. در این ماجرا هم ورود کرد. منتهی وقتی اوضاع شدیدتر شد، ورود آنها نیز جدیتر شده بود. البته آن زمان شبکههای ماهوارهای فارسی زبان را نداشتیم و حداکثر رادیو اسرائیل و رادیو آمریکا بودند. اما رسانههای انگلیسی زبان و غیرفارسی و همه اینها دست به دست هم داده بودند تا اوضاع کشور را طوری بحرانی جلوه دهند که کشور در آستانه سقوط است.
بعد از 18 تیر هم روز به روز ابعاد مسأله پیچیدهتر میشد. روز 22 تیر بود که یک عده در جمع دانشجوها و مردم ورود کردند و اینگونه القا میکردند که باید به سمت مرکز حکومت برویم و آنجا را اشغال کنیم؛ یعنی از امیرآباد به سمت پایین حرکت کنند. خاطرم هست دوستانی در سپاه پیام را اینگونه منتقل کردند که این فضا خط قرمز است. – این سناریویی بود که 25 خرداد 88 هم شایعهای دربارهاش افتاد- از طرفی مطرح کنندگان این موضوع میدانستند که کشور و نظام با این مسأله تسامح و شوخی ندارد. بنابراین بچههای بسیج و سپاه کاملا در این نقطه ایستادند و خوشبختانه علیرغم تحریکی که اتفاق افتاد، بدنه دانشجویی و بدنه جمعی که تا آن زمان تحرکاتی را هم کرده بودند، عقل و منطق به آنها اجازه نداد به آن سمت بروند و افراد اغتشاشگر هم شهامت این کار را نداشتند و خداروشکر به این سمت نیامدند چون دشمن میخواست با این کار غائله را وارد فضای دیگری کند که خوشبختانه میسر نشد و اینها برگشتند.
* درگیریها تا کجا ادامه پیدا کرد و این غائله بالاخره کجا ختم شد؟
- درگیریها چند روزی ادامه داشت تا اینکه مقام معظم رهبری در 21 تیر در حسینیه امام خمینی(ره) با دانشجویان دیدار کردند که در این دیدار دانشجویان آسیبدیده هم حضور داشتند. آن زمان حجتالاسلام ابوترابیفرد مسئول نمایندگی ولی فقیه در دانشگاه تهران بود. آقای ابوترابی هم میتوانست بهتر از این عمل کند، اما در مجموع نقش مثبتی داشت.
در آن دیدار مقام معظم رهبری بحثهای جدیدی را مطرح فرمودند که تا آن زمان به صورت رسمی توسط ایشان بیان نشده بود. ایشان خطاب به دانشجویان گفتند که اگر تصویر من را پاره کردند، شما سکوت کنید و درگیر نشوید. از دانشجویان خواستند غائله را خاتمه دهند و از مردم دعوت کردند در این جریان به صحنه بیایند و واقعا در مقابل ابزارهایی که اجتماعی و سیاسی بود، نمیشد با ابزارهای امنیتی و سیاسی برخورد کرد و مردم در 23 تیر حضور پیدا کردند و غائله جمع شد.
* فرمودید با ابزار امنیتی و سیاسی نمیشود با موضوعات اجتماعی برخورد کرد و در نهایت مردم موضوع را ختم به خیر کردند، تدبیر مسئولان چه بود؟
- رئیس جمهور و رئیس شورای عالی امنیت ملی آن زمان آقای خاتمی بود. به نظر میرسد در روزهای اول موضوع برای وی مشتبه بود و موضعگیری شفافی نکرد؛ اما با گسترده شدن ابعاد موضوع، و خروج مسأله از ابعاد دانشجویی، مصاحبهای انجام داد که این مصاحبه مکتوب بود و تصویری نبود. البته این خودش نکتهای بود که چرا وی مصاحبه تصویری نکرد! علیایحال مصاحبه مکتوبی از خاتمی منتشر شد که آن زمان روزنامه کیهان بیشتر از همه آن را پوشش داد.
در این مصاحبه آقای خاتمی در جایگاه رئیس جمهور و رئیس شورای عالی امنیت ملی انتقادهای جدی به این حرکت داشت و گفت که این حرکت دانشجویی نیست و اغتشاش است و تاکید کرد که صدمه زدن به اموال عمومی قابل پذیرش نیست.
مصاحبه آقای خاتمی ضربه بسیار جدی به جریانی که اغتشاشات را پیش میبرد زد. چرا که یکی از درخواستهای آنها این بود که به دنبال استعفای معین، خاتمی هم باید استعفا بدهد و بگوید فضا دیگر دست من نیست و دیگران آن را مدیریت میکنند. اما خاتمی استعفا نداد ولی مصاحبه تصویری هم نکرد.
محمدعلی ابطحی که آن زمان رئیس دفتر خاتمی بود، در توضیح چرایی مصاحبه خاتمی میگوید بحث سر این بود که سخنران تجمع مردمی 23 تیر چه کسی باشد و پیشنهاد اکثریت شورای عالی امنیت ملی این بود که خود آقای خاتمی سخنرانی کند، ولی خاتمی این را نمیپذیرد. البته این هم سوال دیگری است که چرا خاتمی در جایگاه رئیسجمهور نمیپذیرد سخنرانی کند!
در هر صورت آقای خاتمی نه استعفا میدهد و نه حرکتهای ساختارشکنانه را تایید میکند؛ ولی از طرف دیگر مصاحبه تصویری نمیکند و مصاحبه مکتوب از وی منتشر میشود در حالی که اثر تصویر به مراتب میتوانست بیشتر باشد چرا که 70 درصد پیام در ارتباطات، از طریق زبان بدن منتقل میشود و 30 درصد آن از طریق مفاهیم لغات، و علیرغم اینکه توصیه خیلیهاست که ایشان سخنران باشد، زیر بار سخنرانی نمیرود و در نهایت حسن روحانی که دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی بود میپذیرد که سخنرانی کند.
* چه شد که آقای روحانی پذیرفت سخنرانی کند، در حالی که رئیس شورای عالی امنیت ملی نمیپذیرد؟
- نسبت جریان سیاسی منتسب به آقای هاشمی با کوی دانشگاه، با نسبت آقای خاتمی و دوستانش متفاوت بود. زیرا بین سالهای 76 تا 78 و چندسال بعد آن، هاشمی رفسنجانی از کسانی بود که به شدت از سوی جریان اصلاحات مورد هجمه قرار میگرفت. این را در کتاب «عالیجناب سرخ پوش» اکبر گنجی به خوبی میتوان دید. یا اتفاقاتی که در لیست دوم خرداد در مجلس ششم افتاد و آقای هاشمی را در لیست اصلاحات قرار ندادند و منجر به آن شد که آقای هاشمی در انتخابات مجلس رای نیاورد. اینها همه دلایلی است که باعث شده بود نسبت هاشمی و روحانی با نسبت خاتمی و هم طیفانش متفاوت باشد. بنابراین میبینیم روحانی در سخنرانی شرکت میکند و حرفهای بسیار رادیکالی هم میزند که دوستان بعضا در انتخابات 92 که احساس خطر کرده بودند، یادشان آمد این فیلم را پخش کنند.
مهمتر اینکه اولین جمعه بعد از کوی دانشگاه آقای هاشمی رفسنجانی که امام جمعه تهران بود، در خطبهها حرفهای بسیار تندی درباره جریان کوی دانشگاه میزند. در مجموع اثر سیاسی این سخنان باعث شد جریان اصولگرایی و انقلابی به یک ائتلاف و نزدیکی معناداری با جریان آقای هاشمی پیدا کند.
* آقای خاتمی از یک طرف تحت فشارها استعفا نمیدهد و از طرف دیگر هم برای آرام کردن فضا سخنرانی نمیکند، این چگونه قابل توجیه است؟
- در آن زمان یک عده مخالفان و منتقدان ماجرای کوی دانشگاه بودند، و عده دیگری طرفداران جریانات کوی دانشگاه که اینها مشخصا بدنه دولت خاتمی و اصلاحطلبان بودند. به عقیده من آقای خاتمی هم میان آقای هاشمی و بدنه دولتش تحت فشار بود؛ بنابراین یکی به نعل و یکی به میخ میزد. لذا از یک سو از اصلاحطلبان حمایت نکرد و استعفا نداد، از طرف دیگر هم سخنرانی 23 تیر را قبول نکرد.
* بالاخره نتیجه تحقیقات کوی دانشگاه به کجا رسید؟
- داستانهای کشته شدن همچنان پابرجا بود تا اینکه آقای عبدالواحد موسویلاری وزیر وقت کشور، رئیس هیأت بررسی کننده ماجرای کوی دانشگاه میشود و در نتیجه تحقیقاتی که چند ماه به طول انجامید، به عنوان رئیس بررسی کننده ماجرای کوی دانشگاه اعلام کرد که بررسیهای ما نشان میدهد هیچ دانشجویی و هیچ فردی در حادثه کوی دانشگاه کشته نشده است الا یک سرباز وظیفه نیروی انتظامی! یعنی تنها کشته شده ماجرای کوی دانشگاه به اذعان و گزارش مصور موسوی لاری یک سرباز نیروی انتظامی بود. منتها این حرف موقعی زده شد که ماجرا تا حدودی فروکش کرده بود.
* و حرف آخر؟
- با گذشت سالها و روشن شدن ابعادی از ماجرا، همچنان دانشگاهها در سالگرد 18 تیر ملتهب میشود و جالب اینکه کوی دانشگاه فضایی شبیه سال 88 بود که میداندار اصلی آن مقام معظم رهبری بودند و بیشترین بار روشنگری را ایشان به دوش کشیدند و بسیاری از نخبگان پای کار نیامدند تا کشور را کمک کنند. بعد از حادثه کوی دانشگاه مقام معظم رهبری هر سال میانگین در یک دانشگاه حضور پیدا میکردند. اولین سالی هم که در دانشگاهی حاضر شدند، دانشگاه امیرکبیر بود و همواره تبیین این مسأله را در دستور کار قرار میدهند.
جمع بندی من این است که بعضی رفتارهای خواسته یا ناخواسته تأمل نشده جریان راست و اصولگرای فعلی در این جور حادثهها تاثیر دارد، اما این چیزی از گناه طرف مقابل کم نمیکند که از این موضوع سوءاستفاده میکنند.
آقای ناطقنوری با نوع ورودی که به انتخابات داشت در سال 76، حتما در شکلگیری دو قطبی مخالفان آزدیهای اجتماعی و موافقان آن نقش داشت. واقعیت این است که جریان انقلابی، مخالف آزادیهای اجتماعی نیست؛ اما معنا و تفسیر خودش را از آزادیهای اجتماعی دارد.
نمیدانم آقای ناطقنوری در آن زمان که چنین مباحثی را مطرح کرد تفکراتش صادقانه همین بوده یا خیر! اما حمل بر صحت میکنیم. اما اکنون در اردوگاه دیگری است! اگر در سال 76 یا 78 به ما میگفتند زمانی میرسد که خاتمی با ناطقنوری ائتلاف میکند و دولت ائتلافی تشکیل میدهد همین قدر خندهداربود که الان بگویند احمدینژاد، روحانی و میرحسین با هم ائتلاف میکنند. البته به نظر میرسد خاتمی از دیدگاه خود عدول نکرده و صداقت بیشتری داشته است، اما شخصی مانند ناطقنوری یا دیدگاههای آن زمانش با تامل نبوده یا الان معلوم نیست چه میگوید که این جای تأسف دارد.
گفتوگو از معصومه رضاییان
انتهای پیام/
انتهای پیام/