ماجرای مردان نجاتیافته از قتل عام داعش
به گزارش خبرنگار گروه بینالملل خبرگزاری آنا به نقل از بی.بی.سی، تا به امروز بیشتر داستانهایی که از جنایات داعش در قبال اقلیتهای عراق و بهخصوص ایزدیها بیانشده، از زبان زنانی بوده که پس از مدتی بردگی آزاد شده و هماکنون در اردوگاههای موقت اسکان یافتهاند. اما برای اولین بار سه نفر از مردان ایزدی که توانستند از جنایات و قتل و عام داعش جان سالم به در ببرند، مشاهدات خود را تعریف کردهاند.
خلف (اسم واقعی او نیست) یکی از 800 نفری بود که در قتلعام سال گذشته ایزدیها حضور داشت اما زنده ماند. دو برادر خلف در قتلعام آن روز کشته شدند اما دو پسرعموهایش به نامهای کمال و جمال نیز سرنوشتی مشابه با او داشتند. خلف 42 ساله که این روزها در اردوگاهی در شمال عراق زندگی میکند، آن روز را اینگونه روایت میکند: داعش پس از حمله به منطقه کوجو، همه افراد را وارد مدرسهای کردند. آنها همهچیز از جمله تلفن، پول و طلاهایمان را گرفتند.
آنها سپس مردان و پسران بالای 10 سال را در سمت راست و زنان و کودکان را در سمت چپ قرار دادند. روش داعش برای پی بردن به سن و سال مردها نیز جالب بود. آنها زیر بغل نوجوانان را بررسی کردند و هرکدامشان که مو داشتند، بالای 10 سال حساب و برای قتلعام انتخاب میشدند. سپس آنها به دو قسمت تقسیم شدند: افرادی که دوست داشتند مسلمان شوند و گروهی که میخواستند همچنان مذهب خود را حفظ کنند. به گروه دوم گفته شد به کوهستان سنجار برده و آزاد میشوند، اما پس از چند ساعت مشخص شد این تنها یک حقه بوده است.
کی از اعضای داعش به ما رو کرد و گفت: اصلاً نترسید، میخواهیم به شما آب و غذا بدهیم اما پس از چند دقیقه با گورهای از پیش کندهشدهای روبهرو شدند که حدود 10 فرد مسلح بالای آن ایستاده بودند. جمال میگوید یکی از آنها به شوخی و با صدای بلند گفت: 80 تا 90 ایزدی برای این گورها کافی است. |
اغلب افراد تصمیم به آزادی گرفتند و در گروههای مختلف سوار بر چند دستگاه کامیون و به بیرون روستا برده شدند. خلف، دو برادرش و کمال جز اولین گروهی بودند که سوار کامیون شده و به 500 متر دورتر از روستا رفتند. در آنجا بود که متوجه شدند داعش چه نقشهای برای آنها کشیده است. خلف که دیگر نمیتواند عصبانیتش را پنهان کند، با صدای بلند میگوید: آنها دروغ گفتند. در بیرون روستا یک گور جمعی حفر شده بود؛ آنها همهچیز را از قبل آماده کرده بودند.
تروریستها که بیشترشان از مناطق دیگر عراق بودند، به اسرای خود گفتند رو به روی قبرهای کندهشده بایستند. خلف میگوید: من در خط اول بودم که شروع به تیراندازی کردند. اگر هرکداممان پس از شلیک تکان میخوردیم، باز هم به سمتمان شلیک میشد. در گروه ما 40 نفر بودند که برادران و پسرعمویم نیز حضور داشتند. برادران خلف در آن قتلعام کشته شدند اما او به طرز معجزهآسایی و درحالیکه تنها چند جراحت داشت، نجات پیدا کرد. کمال نیز که در فاصله چندمتری از خلف بود، با وجود اصابت چهار گلوله به بدنش، زنده ماند. هر دویشان میگویند پس از پایان شلیکها آنقدر ترسیده بودند که چشمهای خود را بسته و حتی نفس نمیکشیدند. خلف میگوید در کنار او فردی هنوز داشت نفس میکشید که داعشی ها متوجه شده و سه گلوله به سر او شلیک کردند.
در این میان، جمال 31 ساله و پسرعموی دیگر خلف به محل دیگری برده شد. او میگوید یکی از اعضای داعش به ما رو کرد و گفت: اصلاً نترسید، میخواهیم به شما آب و غذا بدهیم. اما پس از چند دقیقه با گورهای از پیش کندهشدهای روبهرو شدند که حدود 10 فرد مسلح بالای آن ایستاده بودند. جمال میگوید یکی از آنها به شوخی و با صدای بلند گفت: 80 تا 90 ایزدی برای این گورها کافی است. این بار از آنها خواسته شد روی زانوهای خود بنشینند و سپس تیراندازی آغاز شد. چهار گلوله به کتف، گردن، پا و شکم جمال اصابت کرد. او نیز از ترس، چشمهایش را بست و نفس نمیکشید. پس از حدود 30 دقیقه که تروریستها رفتند، جمال سرش را بلند کرد و با صحنه وحشتناکی روبهرو شد.
او میگوید: کنار من جنازه مردی بود که چند گلوله به سرش اصابت کرده و تمام خون او روی بدنم ریخته بود. این سه نفر به سمت کوهستان سنجار حرکت کردند. خلف که کمتر آسیبدیده بود، سعی کرد به آنها کمی آب بدهد. سپس تصمیم گرفت برای آوردن کمک به نزدیکترین منطقه برود. البته آنها تمام طول روز را در محلی پنهانشده و در شب به سمت سنجار حرکت کردند. کمال نیز برای رسیدن به سنجار سختی فراوانی کشید. او پس از رسیدن به سنجار، پنج روز را بدون مداوا سپری کرد و سپس با هواپیما به منطقه در 190 کیلومتری سنجار رفت تا مداوا شود.
جمال جراحتش در مقایسه با دو نفر دیگر بیشتر بود و بهسختی توانست از آن گور جمعی نجات پیدا کرده و خود را به سنجار برساند. او میگوید یک نفر مرا به داخل چادرش برد اما هیچکس به من آب نمیداد زیرا با وجود گلولهای در گردنم، فکر میکردند میمیرم. او نیز پس از شش روز به محل دیگری برای مداوا برده شد. داستان این سه عضو خانواده هنوز تمام نشده است. آنها بر این باورند که حداقل 17 نفر از بستگانشان در آن قتلعام کشتهشده و 30 نفر نیز هنوز در اسارت هستند. جمال میگوید همسر و دو فرزندش بهعنوان اسرای داعش، به سوریه برده شدهاند. با این حال او تلاش میکند از راه قاچاق آنها را آزاد کند.
انتهای پیام/