مسئولان صداوسیما نمیخواستند با «رادیو هفت» کار کنم/ همچنان به ترانههایم مجوز نمیدهند
هادی حسینینژاد، خبرنگار فرهنگی آنا: نیلوفر لاریپور، شاعر و ترانهسرای شناخته شده کشورمان ضمن اشاره به فعالیتهای اخیر و جاری خود، از شرایط ترانه و ترانهسرایی و مشکل مجوز نگرفتن ترانههایش برای اجرای موسیقایی گفت. در ادامه این گفتوگو را میخوانید.
خانم لاریپور، چندی قبل با خبر شدیم که قرار است کارگاه ترانهای تاسیس و دوباره کار تدریس را آغاز کنید. این خبر به کجا انجامید؟
در حال حاضر کارگاه ترانهام در کارگاه آوا برقرار است. آنچه باعث شد دوباره کارگاه ترانهام را برگزار کنم، فضای مناسب و شخصیتهای حرفهای است که در این کارگاه تدریس دارند و به آن اعتبار بخشیدهاند؛ چهرههایی مثل امیرعلی نبویان، فرزاد موتمن، میکائیل شهرستانی و... به همین خاطر وقتی این پیشنهاد به من شد، پذیرفتم و دوره دوم آن نیز از یکی دو هفته پیش آغاز شده است.
مشکل اصلی نسل جدید این است که خیلی تنبل هستند. انگار فقط دنبال لقمههای آماده میگردند |
با توجه به اینکه با نسلهای جدید علاقهمند به ترانه در ارتباط هستید، فکر میکنید چه تغییراتی در نسل جدید ترانهسرا و سطح ترانهها ایجاد شده است؟
ببینید؛ در هر زمانه و دورهای، هم کار خوب هست، هم کار متوسط و هم کارهای بد و ضعیف. بنابراین نمیشود به صورت کلی دورههای مختلف را با هم مقایسه کرد. اما درباره نسل جدید که من با آنها سر و کار دارم، باید بگویم مشکل اصلیشان این است که خیلی تنبل هستند. انگار فقط دنبال لقمههای آماده میگردند. حتی من در کارگاه خودم این مشکل را در انجام تکالیف، با بچهها دارم.
یکی دیگر از خصوصیتهای این نسل این است که خیلی مدعی هستند. یعنی فکر میکنند هر کدامشان جنتی عطایی یا قنبری نسل خودشان هستند، ولی مافیای ترانه جلوی راهشان را سد کرده است! اما هیچ وقت درنمییابند که آنچه جلوی پیشرفتشان را گرفته، تنبلی خودشان است!
یعنی میگویید بر خلاف ادعایشان، تلاشی هم نمیکنند که واقعا پیشرفت کنند؟
بله. بیشترشان فکر میکنند باید در خانه بنشینند و منتظر باشند که مثلا آهنگسازی مثل ناصر چشمآذر یا خوانندهای مانند حمید حامی برود سراغشان و کشفشان کند. مثل این است که از همه طلبکاراند.
طرف عکس خودش را در حالی که باد موهایش را آشفته کرده، میگذارد روی صفحهاش و 4 خط هم زیر آن مینویسد. بعد هم فکر میکند لایکها و کامنتهایی که گرفته، به خاطر آن 4 خط نوشته است! |
اشاره کردید به ادعاهای واهی موجود در ترانهسرایان. فکر میکنید این ادعا از کجا نشات گرفته؟
قطعا از فضاهای مجازی و شبکههای اجتماعی! این محیطها به آنها اعتماد به نفس کاذب داده است و اعتیاد به آنها از افیون هم بدتر است. طرف عکس خودش را در حالی که باد موهایش را آشفته کرده، میگذارد روی صفحهاش و 4 خط هم زیر آن مینویسد. بعد هم فکر میکند لایکها و کامنتهایی که گرفته، به خاطر آن 4 خط نوشته است! از طرفی تا به حال در بین شاعران و ترانهسرایان، آدم موفقی ندیدهام که این فضاهای مجازی باعث پیشرفتشان شده باشد.
اما امکاناتی که این شبکهها و فضاها در اختیار قرار میدهد، به هر حال فواید و امکانات ویژهای را در اختیار کاربران قرار میدهند!
بله. اما این فضاها ماهیتشان اطلاع رسانی است. به من میگویند چرا شعرای جدیدت را مثلا در اینستاگرام منتشر نمیکنی؟ خب اگر این دوستان به شعرهای من علاقهدارند، باید بروند کتابهای من را بخرند؛ کتابهایی که قیمتشان خیلی کمتر از هزینهای است که صرف چای و قهوه و کافیشاپ رفتن و سیگار کشیدن میکنند.
از طرف دیگر مشکل اینجاست که معمولا فناوریهای جدید، بیشتر باعث گرایشهای غلط در جامعه میشود. دلیلش هم این است که مردم ما به اصطلاح «ندید بدید» بزرگ شدهاند. به همین خاطر است که تا امکانی در اختیارشان قرار میگیرد، به فکر استفادههای ناجور میافتند. میروند سراغ مسائل ممنوعه. مثلا اگر بخواهی در اینترنت طرز تهیه یک نوع سُس را جستوجو بکنی، به مواردی برمیخوری که واقعا مایه خجالت میشوند.
بعضی از ترانهسرایان همیشه آویزان گوشه کت فلان خواننده و فلان آهنگساز هستند و برایشان مهم نیست که اثر شان ماندگار نشود، همینکه اسمشان در همین حد مطرح شود، کفایت میکند |
پس ترانهسرایان و شاعران بیشتر توهم معروفیت و موفقیت را دارند تا خودش را! یعنی این شبکهها و فضاها کمکی به مطرح شدنشان ندارد. اما در این صورت اگر هم در مواردی شانس در خانه آنها را بزند، این موقعیت برای آنها ماندگار نخواهد ماند.
باید همینطور باشد اما هم من و هم شما کلی ترانه سرای زیر متوسط میشناسیم که به دلیل اینکه همیشه آویزان گوشه کت فلان خواننده و فلان آهنگساز هستند، به هر حال کارهاشان ساخته میشود. البته این کارها یا شنیده نمیشوند و یا به سرعت به دست فراموشی سپرده خواهند شد. برای این افراد هم مهم نیست که اثر شان ماندگار نشود. همینکه اسمشان در همین حد مطرح شود، کفایت میکند.
در صحبتهایتان به اصطلاح «مافیای ترانه» اشاره کردید. آیا واقعا چنین مسالهای وجود دارد؟
البته وقتی معیارهای درست در یک بستر وجود نداشته باشد، ممکن است هر نوع بیاخلاقی اتفاق بیافتد. اما «مافیا» کلمه خیلی بزرگی است! اینکه دوستیها و آشناییها و همکاریها، امکان همکاریهای دوباره و بیشتر را فراهم میکند، اسمش مافیا نیست. طبیعی است که دوستها و اعتمادی که بین افراد وجود دارد، زمینه همکاریها را فراهم کند. البته بماند که یک سری با برگزاری میهمانیهای هفتگی سعی میکنند این روابط را به هر قیمتی برای خود ایجاد کنند و از روابط خود سوءاستفاده کنند. اما مثلا وقتی قرار شد شادمهر عقیلی در فیلمهای پرپرواز و شببرهنه بازی کند، ترجیح داد از ترانههای من استفاده کند، زیرا با کار من آشنا بود و سابقه آشنایی و همکاری داشتیم.
پول کلان همیشه به خوانندهها میرسد که آلبوم میدهند، کنسرت میگذارند، تیتراژ میخوانند و ... معمولا ترانه سراها یا مجانی کار میکنند و یا مبلغ بسیار ناچیزی میگیرند |
به هر حال مبالغی که در این قراردادها و همکاریها جابهجا میشود، شاید بتواند بهانه خوبی باشد برای ایجاد باندبازیها و رانتهای مختلف.
البته پول کلان همیشه به خوانندهها میرسد که آلبوم میدهند، کنسرت میگذارند، تیتراژ میخوانند و... معمولا ترانه سراها یا مجانی کار میکنند و یا مبلغ بسیار ناچیزی میگیرند. حالا اینکه میخواهند تظاهر کنند که برای فلان ترانه، 2 میلیون تومان گرفتهاند، حرف دیگری است. اما در مجموع همانطور که گفتم سیستم بد، امکان بروز بیاخلاقی و رانتهای مختلف را هم ایجاد میکند. مثلا وقتی ترانهسرایان مطرح و معتبر اجازه کار نداشته باشند، طبیعی است که افرادی سر کار میآیند و عرض اندام میکنند که لیاقت ندارند.
در پایان کمی از فعالیتهای این روزهای خود بگویید. آیا کتابی در دست انتشار دارید؟
بله. چند کتاب دارم که امیدوارم تا آخر سال جاری امکان انتشارشان فراهم شود. یکی از این کتابها که «عشق کوچک من» نام دارد و قرار است حوض نقرهای آن را منتشر کند، 40 متن کوتاه عاشقانه از من را دربر دارد. به نظر من مخاطب در دوره کنونی دیگر نمیتواند با متنهای بلند ارتباط برقرار کند. من این مساله را با پستهای اینستاگرام خودم به عینه درک کردهام و میبینم که متنهای کوتاه، چقدر خوانده و به اشتراک گذاشته میشوند و مورد استقبال قرار میگیرند. یکی از ویژگیهای این متنهای کوتاه این است که مخاطب میتواند با آنها همذات پنداری کند و حس کند که حرف دل خودش هم همین است. به همین دلیل تصمیم به انتشار این کتاب گرفتم. این متنها شعر نیستند و بیشتر حالت متنهای کارتپستالی دارند. یک مجموعه شعر سپید هم دارم که آن هم آماده است و باید مراحل انتشار را بگذراند.
تلویزیون چطور؟
بعد از رادیو هفت، دیگر با صداوسیما همکاری ندارم. البته قطع همکاری من با این برنامه به قبل از تعطیلیاش برمیگردد؛ تقریبا دیماه سال قبل! دلیلش هم مشکلاتی بود که از سوی سازمان صدا و سیما گرفته شد. مسئولان این سازمان نمیخواستند من با رادیو هفت کار کنم. با اینکه در برنامه اسمی از من برده نمیشد و حتی برنامه را خارج از صدا و سیما ضبط میکردند! من هم احساس کردم مشکلی که سازمان با من دارد، ممکن است برای سایر همکاران مشکل ساز شود، به همین دلیل از رادیو هفت جدا شدم. بعد هم که کلا این برنامه تعطیل شد.
اسم من به هیچ وجه مجوز نمیگیرد، یعنی کاری که برای دریافت مجوز به ارشاد برود و ترانه سرای آن من باشم، مجوز نمیگیرد |
یعنی همچنان برای کار کردن مشکل دارید؟
بله! من هنوز هم نمیتوانم رسما به عنوان یک ترانهسرا کار کنم. اسم من به هیچ وجه مجوز نمیگیرد. یعنی کاری که برای دریافت مجوز به ارشاد برود و ترانه سرای آن من باشم، مجوز نمیگیرد. این مساله باعث شده دیگر انگیزهای هم برای همکاری با آهنگسازها، خوانندهها و تهیهکنندهها و عوض کردن اسم و... نداشته باشم. واقعا نمیدانم دلیل این ممنوعیت چیست؟ کسی هم توضیحی نمیدهد.
انتهای پیام/