از توچال تا قطب در گفتگو با اولین بانوی ایرانی فاتح اورست
به گزارش گروه رسانههای دیگر خبرگزاری آنا، اولین زن کوهنورد در جهان که موفق شد در طول یک فصل صعودی موفق به دو قله «اورست» و «لوتسه» داشته باشد، کسی نیست جز یک ایرانی به نام پروانه کاظمی؛ کوهنوردی که در طول یک هفته، این دو قله که اولین و چهارمین قله مرتفع دنیا هستند را فتح کرد و اینگونه اولین رکوردی جهانی در این زمینه را به نام خود به ثبت رساند.
علاوه بر این، پروانه کاظمی «اولین»های زیاد دیگری را هم به نام خود ثبت کرده و از جمله اینکه به عنوان نخستین زن ایرانی و به طور مستقل موفق به فتح قله ۸ هزارمتری اورست شد. وی اولین کوهنوردی بود که سال ۲۰۱۲ به این قله صعود کرد. «موستاق آتا»، «ماناسلو»، «اما دابلام»، «ماکالو» و «دائولاگیری» دیگر قلههایی هستند که این کاظمی به عنوان اولین زن کوهنورد ایرانی موفق به فتح آنها شده است.
در کل این کوهنورد تا به امروز ۷ قله ۸ هزارمتری در جهان را فتح کرده و البته دو صعود ناتمام به قلل «کانچن جونگا» و «ماکالو» را هم در کارنامه دارد.
پروانه کاظمی با چنین کارنامه رکوردداری در کوهنوردی تاکید میکند که آرامش طبیعت و تجربه آن، بیش از هر مسئله ای برایش ارزش دارد و به همین دلیل است که با وجود بسیاری مشکلات، همچنان مصمم به فتح قلههای بیشتر است. وی در عین حال هدفهای بزرگی را هم برای خود ترسیم کرده که پیوستن به باشگاه ۸ هزارتاییها و رفتن به قطب از جمله اینهاست.
پروانه کاظمی در گفتگوی تفصیلی با مهر به این موارد و بسیاری موضوعات دیگر که در کوهنوردی با آنها مواجه شده، اشاره کرد.
*پروانه کاظمی که امروز بسیاری از اولینهای کوهنوردی ایران و جهان را به نام خود ثبت کرده، از کجا و چطور وارد این رشته شد؟
- پروانه کاظمی: حضورم در کوهنوردی خیلی اتفاقی انجام شد. صرفا برای اینکه جو کوهستان آرامش دارد و من هم به دنبال آرامش بودم. همیشه دوست داشتم که بتوانم از طبیعت و ویژگیهای آن لذت ببرم به همین دلیل به این رشته گرایش پیدا کردم. در واقع خیلی تفریحی کوهنوردی را آغاز کردم اما رفته رفته نگاه جدی تری به آن پیدا کردم.
* و این نگاه آنقدر جدی شد که پروانه کاظمی را به یک کوهنورد حرفه ای تبدیل کرد.
- بله؛ بعد از چند سال علاقه من خیلی زیاد شد و نهایتا کوهنوردی اصل زندگی من شد. به نظر من در ایران جز فوتبال در رشته دیگری ورزشکار حرفه ای به آن معنای خاص و قانونی خود نداریم، بنابراین نمی توانیم از کوهنورد حرفه ای اسم ببریم. کوهنورد حرفه ای به فردی اطلاق میشود که زندگی خود را هم از این راه تامین کند. به نظرم برای ما که برای دل خودمان کوهنوردی میکنیم، واژه کوهنورد و کوه گرد مناسب تر است.
* اما شما رکوردهای زیاد و خاصی در کوهنوردی به نام خود ثبت کرده اید و قطعا ثبت اینها فقط از عهده یک کوهنورد حرفه ای برمی آید نه کوهگرد یا کوهنورد معمولی؟! البته از صحبتهای شما اینگونه حس کردم که درآمد حاصل از کوهنوردی زیاد نیست؟
- اصلا درآمدی ندارد. ببینید ما در کوهنوردی زندگی خود را برای این رشته میگذاریم، در واقع خودمان برای کوهنوردی و انجام صعود خرج میکنیم تا از آن لذت ببریم. در ورزش حرفه ای وقتی برای یک رشته و کسب موفقیت در آن وقت و انرژی میگذاری باید تامین مالی بشوی اما برای ما کوهنوردان این گونه نیست. برای کوهنوردی هزینههای زیادی لازم است.
* این هزینه شامل چه مواردی میشود؟
- هیمالیانوردی یکی از رشتههایی است که هزینههای بسیار زیادی را دارد. به خصوص اینکه تجهیزات مورد استفاده در این رشته خیلی گران است. علاوه بر تامین تجهیزات لازم، هزینه سفر و مبلغی که بابت صعود پرداخت میشود را هم باید لحاظ کرد. این مبلغ برای قلل مختلف و با توجه به منطقه و کوه، متفاوت است. همه اینها برای هر صعود هزینه ای سرسام آور ایجاد میکند. علاوه بر این، هزینههای دیگر هم هستند که بعضاً باید برای هر صعود تمدید شود.
* فکر میکنم این هزینه مربوط به تجهیزات میشود؟
- دقیقا؛ تجهیزاتی که ما برای صعود باید در اختیار داشته باشیم گران هستند و بعضاً باید هر بار تمدید شوند. اینطور نیست که با کتانی و بادگیر که برای رفتن به تپهها استفاده میشود، کوهنوردی را هم انجام داد. ما باید تجهیزات تخصصی داشته باشیم که زندگی و مرگ به آنها وابسته میشود. مثلاً کفش ارتفاع که بیش از ۳ میلیون قیمت دارد اما برای تمام عمر و همه صعودها قابل استفاده نیست. مستهلک میشود و گاهی بعد از چند صعود باید آن را تعویض کنیم. علاوه بر این ما لباس و تجهیزات و وسایل زیادی همراه داریم که به طور میانگین میتوانم بگویم حداقل ۱۵ - ۱۰ میلیون تومان هزینه تجهیزات برای یک صعود میشود.
* مجموع این هزینهها از کجا تامین میشود؟ خودتان هزینه میکنید یا مسئولان مربوطه هم کمک حال هستند؟
- صفر تا صد هزینهها را خودمان تامین میکنیم و به همین دلیل میگویم کوهنورد حرفه ای به آن معنای خاص نداریم. فوتبالیستهای مطرح با ورزش، تجارت هم میکنند اما حداقل در کوهنوردی چنین نیست. ما از جیب خودمان باید هزینه کنیم تا بتوانیم یک صعود را انجام دهیم، نه فقط برای بچههای هیمالیانورد بلکه در سنگ نوردی و یخ نوردی هم این موضوع را شاهد هستیم؛ در کل میخواهم بگویم شرایط ما به گونه ای نیست که بتوانیم از فعالیت ورزشی مان درآمدی داشته باشیم.
* پس چه عامل انگیزشی شما را در این رشته ثابت قدم نگه داشته تا این حد که رکورددار هم هستید؟
- نه فقط در مورد من، بلکه فکر میکنم تمام کسانی که در این رشته فعالیت میکنند صرفا بر اساس عشق و علاقه و انگیزه شخصی پیش میروند به همین دلیل با بسیاری از معضلات کوهنوردی که مسائل مالی یکی از عمده ترین آنهاست کنار میآییم.
* به جز مسائل مالی با چه مشکل دیگری مواجه هستید؟
- مشکلات بسیار دیگر مثلا در بسیاری از موارد فعالیت ما در کوهنوردی متاثر از مسائل سیاسی و اجتماعی میشود. سال ۲۰۱۷ صعود به «چوآیو» در تبت یکی از برنامههای من بود. میدانید که تبت توسط چینیها اداره میشود اما مسئولان این کشور به من اجازه صعود ندادند به دلیل اینکه ایرانی هستم. همه کسانی که از دیگر کشورها برای این صعود اقدام کرده بودند توانستند مجوز صعود درتبت را بگیرند اما به من که پاسپورت ایرانی داشتم، چنین مجوزی داده نشد. در واقع ما برای هر صعود مشکلاتی داریم که مسائل مالی یک طرف آن است و چنین مسائلی هم طرف دیگر.
* این موضوع را توسط مسئولان ورزشی و دولتی کشور پیگیری نکردید؟
- موضوع را پیگیری کردم اما نه مسئولان ورزشی نه وزارت خارجه هیچ واکنشی نداشتند. به من به خاطر اینکه پاسپورت ایرانی دارم ویزای چین را ندادند اما وزارت امور خارجه اصلا پیگیر این موضوع نشد. جالب است اگر کسی از ایران بخواهد به عنوان توریست وارد چین شود و شهر گردی کند، هیچ مشکلی نیست و خیلی راحت ویزا میگیرد اما برای منِ ورزشکار مانع ایجاد میکنند و مسئولان ما هم پیگیری نمی کنند.
* به نظر میرسد دل خیلی پُری از این موضوع دارید؟
- بله؛ اگر ورزشکاری نباشد، نهادی به اسم وزارت ورزش معنا ندارد، اصلا به خاطر من و امثال منِ ورزشکار، وزارت ورزش تشکیل شده است. با این حال آنجا که لازم باشد پیگیری لازم انجام نمی شود، این موضوع خیلی هم طبیعی شده است. وقتی صعودی صورت میگیرد آن را افتخاری برای ایران میدانند اما در این گونه موارد اصلا مشکلات ما کوهنوردان را پیگیری نمی کنند.
* به موضوع توریست اشاره کردید و اینکه برای مسافران توریستی مشکلی ایجاد نمی شود. شاید این به خاطر ارزی است که از طریق توریستها وارد کشوری مانند چین میشود؟
- خب ما هم پول میدهیم، ما کوهنوردان بابت هر صعود باید هزینه ای را به کشور مربوطه پرداخت کنیم. نه فقط در چین بلکه در تمام دنیا بابت صعودها از کوهنوردان هزینه دریافت میشود و در ضمن ورزش هم شاخه ای از صنعت توریسم است که بسیار گران تر از توریسم شهری است. البته این را بگویم مثلا در کشوری مثل نپال و پاکستان فعلا مشکلات این چنینی برایمان ایجاد نمی شود اما معمولا برای ورود به تبت و صعود به قلههای این کشور با چنین مشکلاتی مواجه هستیم با اینکه هزینه بالای صعود را هم پرداخت میکنیم.
* با این اوصاف و با توجه به هزینههایی که مواردی مثل تجهیزات و انجام خود سفر دارد، هزینه هر صعود برای شما خیلی زیاد میشود. به طور میانگین و با در نظر گرفتن همه صعودهایی که داشتید تا حالا چقدر در این زمینه هزینه کرده اید؟
- در این زمینه حضور ذهن ندارم و نمی توانم رقم دقیق و مشخصی بگویم، فقط اینکه هزینههای زیادی تا الان پرداخت کرده ام اما اصلا دوست ندارم در مورد مشکلاتمان، اول از همه به مسائل مالی اشاره کنم. بحث مالی یکی از مشکلات عمده ماست اما ما کوهنوردان به خصوص ما کوهنوردان خانم مشکلات دیگری هم داریم که در بسیاری از موارد واقعا برایمان دردسرساز میشود.
* منظورتان از این مشکلات خاص خانمهای کوهنورد دقیقا چیست؟
- بحث امنیت برای کوهنوردان بسیار مهم است و به خصوص برای ما خانمها؛ در بسیاری از موارد امنیت لازم برای ما خیلی وجود ندارد. یک کوهنورد برای آماده نگه داشتن خود باید تمریناتی داشته باشد اما وقتی در ایران مثلا به دوچرخه سواری که در حال تمرین است حمله میشود یا وی در جاده تصادف میکند و یا جو مناسب برای کوهنوردی تنهای خانمها در بسیاری از نقاط وجود ندارد و ... دیگر چه تضمینی برای امنیت وجود دارد. همه اینها مشکل ساز است و باعث ایجاد عدم امنیت میشود.
* با توجه به همه این مسائل تا حالا از فعالیت در کورهنوردی پیشیمان شده اید؟ یا اینکه کسی نسبت به فعالیت شما در این رشته انتقاد کند؟
- خودم که هیچوقت پشیمان نشدم چون واقعا این کوهنوردی را دوست دارم. همان طور که گفتم این موضوع اصل زندگی من شده است اما بودند کسانی که نسبت به فعالیت من در این رشته انتقاد کردند. خیلیها به من میگویند که «یک زن هستی پس در کوههای بلند چه کار میکنی؟!،» جالب اینکه حتی در برخی افراد تحصیل کرده جامعه که اتفاقاً خودشان هم کوهنورد هستند هم این نگرش وجود دارد. قابل تامل است که این افراد نسبت به فعالیت زنان در ورزش چنین نگاهی دارند. در واقع آنها بیشتر به جنسیت ما توجه میکنند تا به اینکه ورزشکار حرفه ای هستیم.
* همینکه اینگونه صحبت ها باعث دلزدگی شما نشده، خیلی اهمیت دارد و نشان دهنده مصمم بودن شما برای ادامه راه است.
- ببینید این صحبتها به نوعی هم جالب است و هم دردناک؛ در جهان و حتی در کوهنوردی مردسالاری وجود داشته و دارد، البته رفته رفته این موضوع شرایط بهتری پیدا میکند، اما فراموش نکنیم آن زمانی که در ایران زن کوهنورد داشتیم، در بسیاری از کشورهای اروپایی مانند به زنان اجازه عضویت در باشگاههای کوهنوردی داده نمی شد. اما امروز آن کشورها پیشرفت کرده اند و ما در حال پسرفت هستیم که چنین صحبتهایی را میشنویم.
* با همه این مشکلات مالی و غیرمالی که به آن اشاره کردید، تا حالا صعودهای بزرگی داشتید و اولینهای زیادی به نام خود ثبت کرده اید. دوست دارم بدانم اولین صعود شما کی و به کجا انجام شد؟
- اولین صعودم به قله توچال در شمال تهران بود که سال ۸۴ انجام شد.
* تا جائیکه میدانم قبل از کوهنوردی در رشتههای دیگری هم فعالیت داشتید.
- درست است، کوهنوردی را دیر شروع کردم چون قبل از گرایش به این رشته در چند رشته دیگر فعالیت داشتم. والیبال و شنا و پینگ پنگ از جمله آنها بودند که به دلایلی نتوانستم ادامه بدهم. ۸ - ۷ سال هم در بدمینتون کار کردم اما به خاطر مشکلاتی این رشته را هم کنار گذاشتم تا در نهایت به کوهنوردی گرایش پیدا کردم.
* و همچنان با جدیت پیگیر کوهنوردی هستید. آخرین صعودی که داشتید کِی انجام شد؟
- همین یک هفته پیش باز هم صعود به توچال داشتم. آخرین صعود ۸ هزار متری ام بهار سال قبل و برای هفتمین سال متوالی انجام شد.
* یعنی ۷ سال متوالی صعود ۸ هزار متری را تجربه کردید؟ چه شد که امسال این برنامه را دنبال نکردید؟
- بله؛ ۷ سال متوالی بود که فصل بهار به خاطر هیمالیا نوردی ایران نبودم. به خاطر وضعیت بد اقتصادی امسال مجبور شدم قید یک صعود ۸ هزار متری دیگر را بزنم.
* دوبار هم صعود ناموفق داشتید که یکی از آنها به دلیل زلزله بود. دقیقا چه اتفاقی افتاد؟
- سال ۲۰۱۵ وقتی در حال صعود به قله «ماکالو» بودم، در نپال زلزله شد. به خاطر همین برنامه صعود به طور کلی کنسل شد در حالیکه تا کمپ ۲ پیش رفته بودیم. کوهنوردانی که این برنامه را داشتیم تصمیم گرفتیم که به شهر بازگردیم تا حداقل اگر کمکی از دستمان بر میاد، ارائه کنیم و یا حداقل همدردی کنیم. در کل در آن شرایط نمی توانستیم بی توجه به زلزله و آسیبی که به مردم رسانده، به صعود خود ادامه دهیم.
* نترسیده بودید؟
- به هر حال همیشه احتمال وقوع بلایای طبیعی مانند سیل و بهمن و زلزله وجود دارد. ما کوهنوردان هم خیلی زیاد تهدید میشویم اما اینها مانع کارمان نمی شوند. آن روز، روز استراحت من در کمپ اصلی بود که زلزله در نپال رخ داد اما تصمیم گرفتم که ادامه ندهم و بازگردم.
* یک صعود دیگر شما در حالی ناتمام ماند که مسافت زیادی را طی کرده بودید اما در فاصله چند صدمتری به قله، به خاطر شرایط جسمانی تصمیم به بازگشت گرفتید. در مورد آن هم توضیح میدهید؟
- این اتفاق هنگام صعود به قله «کانچن جونگا» که سومین قله بلند دنیا است، برایم افتاد. دچار عفونت ریه و گلو شده بودم طوریکه از کمپ ۴ به بعد بدون امکان تنفس کافی پیش میرفتم. ۳۰۰ متر به قله مانده بود که خودم را جایی میان مرگ و زندگی دیدم طوریکه اطمینان داشتم اگر ادامه میدادم و به قله میرسیدم، قطعا میمردم به همین دلیل تصمیم به بازگشت گرفتم.
* تجربه تلخ همراه با حسرت بود؟ برای صعود به این قله دوباره اقدام میکنید؟
- تجربه ای که از این صعود نیمه تمام گرفتم، خیلی زیاد برایم ارزشمند بود. باید در یک لحظه تصمیم عاقلانه میگرفتم و شرایط را مدیریت میکردم. تنها و بدون هیچ کمکی مسیری طولانی از ارتفاع ۸ هزار متری به بیس کمپ را در یک روز بازگشتم و حتی یک بهمن را هم گذراندم، در شکاف افتادم اما با این کار در نهایت خودم را از مرگ حتمی نجات دادم چون با شرایطی که داشتم، اگر ارتفاع کم نمی کردم قطعا جان خود را از دست میدادم. در هر صورت از آن صعود درسهای زیادی گرفتم ضمن اینکه صعود به این قله را همچنان در برنامه دارم.
* شما در واقع نیمی از مسیر لازم برای پیوستن به باشگاه ۸ هزارتاییها را طی کرده اید.
- نه، تا الان ۵ قله ۸ هزار متری را صعود کرده ام باید این عدد به ۱۴ برسد تا عضو باشگاه ۸ هزارتاییها بشوم. البته خوشبختانه یک ایرانی (عظیم قیچی ساز) موفق شده وارد باشگاه ۸ هزار تاییها بشود. این باشگاه مجازی ویژه کسانی است که هر ۱۴ قله ۸ هزار متری جهان را صعود میکنند.
* پروانه کاظمی هم برنامه ای برای عضویت در این باشگاه دارد؟
- قطعاً خیلی دوست دارم این اتفاق بیفتد، هزاران صعود در ذهن دارم اما مشخص نیست با این وضعیت، برنامه به چه صورت میشود. خود کوهنوردی و انجام آن مربوط به ما میشود اما مسائل اقتصادی و سیاسی که بسیار زیاد هم تاثیرگذار است، اصلاً دست ما نیست.
* اصلا هدف نهایی شما چیست؟
- راستش من از ابتدای ورود به کوهنوردی و هنوز، اصلا به دنبال رکورد نبودم، کاری که دوست داشتم انجام دهم را پیگیری کردم. خیلی ار رکوردها و عنوانهایی هم که به دست آمده شخصاً برایم خیلی مهم نیست. بیشتر از این رکوردها، لحظات ناب و هیجانی که از بودن در فضایی مثل هیمالیا داشتم، برایم اهمیت دارد. وقتی خاطرات صعودهایم را مرور میکنم و به خصوص لحظه ای که در حال نزدیک شدن به اورست بودم، همچنان برایم هیجان دارد. تمام این مسائل روی آینده من تاثیرگذاشت و شخصیتم را تحت تاثیر قرار داد. باز هم میگویم کوه و کوهنوردی را دوست دارم و هدفم از گرایش به این رشته لذت بردن از طبیعت بود. واقعاً از زیباییهای هیمالیا نمی توان چشم پوشی کرد. کسی که یک بار رفته باشد باز هم دوست دارد برود.
* با این اوصاف همچنان کوهنوردی را ادامه خواهید دید؟
- چرا ئکه نه؛ به این فعالیت خیلی زیاد علاقه دارم و تا جای که بتوانم و شرایط همه جانبه اجازه دهد، صعودهایم را ادامه میدهم.
* به نظر در کوهنوردی سن و سال خیلی تعیین کننده نیست؟
- خوشبختانه کوهنوردی یک ویژگی دارد و اینکه به لحاظ سن و سال سقفی ندارد. البته در مورد اینکه بهتر است از چه سنی وارد این رشته شد اختلاف نظرهایی وجود دارد اما به طور کل از حدود ۱۵ - ۱۶ سال نباید کمتر باشد اما از آن طرف سقفی وجود ندارد، در حالی که در اکثر ورزشهای قهرمانی معمولاً تا ۴۰ سالگی میتوان پیش رفت اما به خاطر ویژگیهای خاص کوهنوردی محدودیت سنی در آن وجود ندارد. حتی من دوستی اسپانیایی دارم که ۷۹ ساله است و همین روزها در قله «دائولاگیری» در تلاش برای صعود به سر میبرد. جز این، یک قله دیگر مانده تا وی به باشگاه ۸ هزارتاییها برسد و قطعا برای آن تلاش خواهد کرد. سال گذشته با این دوستم صحبت میکردم و میگفت بعد از اینکه به باشگاه ۸ هزارتاییها صعود کنم پروژههای زیادی دارم. باید به قطب بروم و اسکی کنم و ... به نظرم این گونه افراد الگو هستند و باید مطرح شوند به خصوص برای بسیاری از ایرانیها که بعد از ۵۰ سالگی فکر میکنند زندگی شان تمام شده و به انتظار مرگ روزها را سپری میکنند.
* پس کوهنوردی مثل شما هم برنامههایی فراتر از صعود دارد، مثلا شما هم به فکر رفتن به قطب هستید؟
- قطعاً همینطور است. اصلاً این یکی از آرزوهایم است. البته هزینههای قطب جنوب سرسام آور است و قطب شمال هم گران است. اما ۱۰۰ درصد به این موضوع فکر میکنم.
* ایدههای بزرگی دارید؟
- خوب بله؛ یک بار زندگی میکنیم و باید کاری که دوست داریم انجام دهیم تا در آینده حسرت نخوردیم.گاهی مشکل عمده ما این است که مطالعه و تحقیق کافی نداریم و نمی دانیم زندگی چه اشکالی میتواند داشته باشد و به روز نگه داشتن خود را محدود به تلگرام و اینستاگرام کرده ایم. علم ما خیلی به روز نیست، باید تحقیق و مطالعه مان را زیاد کنیم.
* و صحبت پایانی؟
- به کوهنوردی به چشم تجارت نگاه نکرده و نمی کنم اما با عشق فعالیت در آن را ادامه میدهم و به فکر سایر آرزوها و ایدههایم نیز هستم. آرامش کوه و طبیعت را هیج کجا ندیدم و وقتی خاطرات صعودهایم را مرور میکنم، لذت زیادی میبرم. ممنون از وقتی که شما گذاشتید.
منبع: مهر
انتهای پیام/