تجربه شهر معتادان شکست خورده است/ پاکشدن تنها 15 درصد مصرفکنندگان از اعتیاد
گروه اجتماعی خبرگزاری آنا: آمارهای رسمی نشان میدهد که ۲ میلیون و ۸۰۸ هزار نفر مصرف کننده مستمر مواد مخدر در کشور زندگی میکند و در این میان 16 هزار معتاد متجاهر زندگی را برای خودشان و البته اطرافیانشان سخت کردهاند. معتادان بسیاری البته وارد چرخه ترکه اعتیاد میشوند، اما در ترک اعتیاد موفق نیستند. آمارها نشان میدهد که تنها 15 درصد از معتادان ایرانی میتوانند زندگی خود را برای همیشه نجات دهند البته افشار، معاون ستاد مبارزه با مواد مخدر طی 4 دهه گذشته برنامه درستی برای عدم بازگشت و برخورد با معتادان در دستور کار قرار نگرفته است. افشار معتقد است که جداسازی معتادان از افراد سالم جوابگو نیست و بیشتر از درمان باید به پیشگیری توجه کرد. آنا در گفتوگویی تفصیلی با پرویز افشار، معاون کاهش تقاضا و توسعه مشارکتهای مردمی و سخنگوی ستاد مبارزه به بررسی موضوعات مختلف پیرامون اعتیاد، فعالیت سمنها، بازگشت به اعتیاد و البته تاسیس شهر معتادان پرداخته است.
* چه تعداد سمن ثبت شده در حالحاضر فعالیت میکنند و تعامل ستاد مبارزه با موادمخدر و این نهادها چگونه است؟
در حوزه معاونت پیشگیری، دفتر تخصصی برای سمنها وجود دارد و این موضوع مدنظر است که چگونه مشارکتهای مردم را حداکثری کنیم. ارتباط با NGOها، گروههای مرجع، خیرین، تشکلسازی و... همگی بر عهده این دفتر است. از انتهای سال 1391 تعداد NGOهای فعال در زمینه موادمخدر 1200 مورد بوده است و در حالحاضر که سال 1396 پایان یافته، این رقم صددرصد افزایش پیدا کرده و به 2400 مورد رسیده است. البته تعداد NGOهای ثبت شده در حوزه موادمخدر بسیار از این تعداد بیشتر است، اما اینها NGOهایی هستند که براساس ارزیابی دفتر تخصصی پیشگیری، حائز حداقل استانداردهای لازم برای کار شناخته شدند. این NGOها در واقع فعال بوده و تنها روی کاغذ به ثبت نرسیدهاند.
* اما به نظر میرسد بیشتر NGOها به درمان متمرکز هستند تا توجه ویژهای به پیشگیری داشته باشند؟
اینگونه نیست، ما هم در ابتدا همین تصور را داشتیم اما اواخر اسفندماه که همایش 110 سمن برتر کشور را داشتیم و دیتابانک اطلاعاتی ستاد را به همین منظور مرور کردیم، متوجه شدیم NGOهایی که شأن درمانی داشتند هماکنون وارد بحثهای پیشگیری هم شدهاند. 52درصد از کل NGOهایی که در دیتابانک ستاد هستند کارهای پیشگیرانه نیز انجام میدهند. کسی که در حال انجام درمان است، باید مداخلاتی برای پیشگیری از عود هم صورت بگیرد که البته در این زمینه هم قدمهای بزرگی برداشته شده است که بهبودیافتهها توسط خیرین اجتماعی مشغول به کار شود. در حالحاضر کارخانهای وجود دارد که همه کارگران آن معتادان بهبودیافته هستند. از این دست موارد بسیار است و میتوان از آنها نام برد. ما سعی کردیم NGOها را به سمتوسویی ببریم که یکجانبهنگری نداشته باشند.
* نرخ بازگشت معتادان به اعتیاد چه میزان است؟
ما نمیتوانیم قسم جلاله بخوریم که چه تعداد از معتادان ما بهبود پیدا میکنند و چند نفر از آنها دوباره دچار لغزش میشوند. البته کلمه بهبود و بهبودیافتگی در عرف عمومی مردم و معنی اصلی بسیار متفاوت است. کلمه بهبود به معنای بهتر بودن است و در اصطلاح پزشکی اگر در بیماریهای مزمن مثل اعتیاد کسی یک درجه بهتر شود، به آن بهبودیافته میگویند. یعنی فرض کنید یک معتاد تزریقی هروئینی اگر هروئین را کنار بگذارد و آن را به تریاک تبدیل کند و از تریاک به سمت و سوی مصرف متادون برود، به این فرد دیگر معتاد نمیگویند بلکه در علم پزشکی این شخص را درمانجو مینامند. به واسطه همین امر تلقی بین مردم و عوام وجود دارد که بهبودی را معادل شفای کامل تلقی میکنند و نگاهشان به معتاد پرهیزمدار صددرصد است و کوچکترین لغزش را برای این افراد به عنوان شکست تلقی میکنند. ما لغزشها را به عنوان شکست تلقی نمیکنیم. بلکه آن را به عنوان بهبود یک بیماری مزمن میدانیم.اگر نگاه ما به اندازهای جامع باشد که بگوییم معتاد تزریقی به جز متادون دیگر چیزی مصرف نکند، میزان توفیق آن موقع قابلتوجه است. بالاترین میزان موفقیت در پاکی و در برنامهریزیهای پرهیزمدار به شرط حمایتهای اجتماعی، اشتغال و توانمندسازی حدودا 35 تا 40 درصد است. در کشورهای در حالتوسعه که بیشترین مداخلاتشان به صورت جسمی است، این توفیق حدود 20 درصد است. در کشور ما براساس ارزیابیهای انجام شده توفیقات در روشهای پرهیزمدارانه در یک دوره ششماهه تا یکساله پاکی کامل حدود 15 درصد است.
* وضعیت اعتیاد در روستاها چگونه است در حالی که برخی از مناطق دورافتاده هستند و امکان فعالیت سمنها در آنجا وجود ندارد. ستاد در زمینه شیوعشناسی اعتیاد در روستاها چه اقداماتی انجام داده است؟
جمعیتها در بحث اعتیاد به سه دسته شهری، حاشیهنشین و روستایی تقسیم میشود. قطعا آسیبها در بخشهای حاشیهای بیشتر است و خدمات کمتری ارائه میشود. در مناطق روستایی و عشایری هم احتمال آسیب وجود دارد اما حضور ما در آنجا خیلی کمرنگ نیست. ما از طریق بهیاریها، نهادهای مرتبط با عشایر، ادارات تعبیه شده در وزارت جهاد کشاورزی با روستاها ارتباطات نسبتا مناسبی را داریم. یکی از مهمترین کارهایی که در روستاها انجام میشود تجهیز و راهاندازی خانههای ورزش روستایی است. روستاهایی که فاقد هرگونه امکنه ورزشی هستند، مکانی را در نظر میگیریم تا آن را به خانه ورزش روستایی تبدیل کنیم و تجهیزاتی را با کمک وزارت ورزش تامین و به آنجا منتقل میکنیم. در طول سه سالی که از اجرای این طرح میگذرد با همافزایی اعتبارات ما و اعتبارات وزارت ورزش و جوانان 2 هزار و 250 خانه ورزش روستایی تجهیزاتشان مستقر شده است. به نوعی اوقات فراغت آنها پر میشود تا کمتر به دام آسیب بیفتند. ما بیشتر در مناطق مرکزی، جنوبی و ناحیههایی که آسیب در روستاها کمتر است مداخلاتمان به صورت پیشگیرانه و پرکردن اوقات فراغت است. اما در پارهای از استانها که آسیب بیشتری به چشم میخورد، برنامههای خاص برای درمان نیز داریم. مثلا در استان خراسان جنوبی در ناحیه نهبندان، بخشی از سیستان و بلوچستان، مراکز درمانی خاصی نیز وجود دارد. تلاش کردهایم تا یارانهای در اختیار آنها قرار دهیم. اخیرا با وزارت بهداشت به این تفاهم رسیدیم که در مناطقی که کمترین امکانات وجود دارد، طرح تحول سلامت و خانههای بهداشت روستایی در بحث پیشگیری و درمان اعتیاد نیز به ما کمک کنند. وقتی یک جایی آسیب بیشتر باشد تمرکز و برنامههای ما برای آن منطقه بیشتر است.
* ستاد مبارزه با موادمخدر برنامه آمایشی هم دارد؟
در طرح ارزیابی سوءمصرف مواد ما مناطق و استانهای پرخطرمان کاملا مشخص هستند. در مناطقی که آسیب بیشتر است تمرکز ستاد مبارزه با موادمخدر هم بالتبع رو به فزونی خواهد بود. مثلا در استان زنجان میزان اعتیاد در جوامع شهری و روستایی بسیار پایین است، بیشترین تمرکزمان فقط روی فعالیتهای پیشگیرانه است. برخی از استانها کمتر از میانگین کشوری نرخ شیوع دارند و پارهای دیگر بیشتر از میانگین تجربه مصرف دارند. به عنوان مثال استانهای خوزستان، کرمان، سیستان و بلوچستان، کرمانشاه جزو مناطقی هستند که ضریب خطرشان بیشتر است و ما در آنجا به طور حتم تمرکزمان بیشتر است. مثلا در استان خوزستان آمایشهای جغرافیایی تحت عنوان مدارس خطرپذیر و بافتهای محله پرخطر وجود دارد.
* پیشنهادی از سوی پلیس مطرح شده که معتادان متجاهر را در اصطلاح به مکانی تحت عنوان شهر معتادان و خارج از مناطق شهری منتقل کنند. نظر شما در اینباره چیست؟
در پارادایم برخورد با آسیبهای اجتماعی در چند دهه اخیر برخوردهای متفاوتی صورت گرفته است، اما آیا ما تجربه این پیشنهاد را در گذشته نداشتیم؟ سرخحصار یا منطقه ورامین، حسنآباد، کهریزک و یا چرمشهر سختگیرانهتر و دور از دسترستر بود یا بردن معتادان به جزیره فارو؟ اما معجزهای رخ داد؟ تعداد معتادین ما کاهش پیدا کرد؟ اگر نگاه ما این باشد که میخواهیم مظاهر مصرف را در سطح شهر کاهش دهیم، در مدت موقت چند ماههای میتوان این اقدام را انجام داد و معتادان را از فضای شهری دور کرد، ولی این افراد باید دوباره به کجا بازگردند؟ آنها باید به همان محیط قبلی زندگی خود برگردند. چون آسیبهای اجتماعی در دل اجتماع ایجاد شده و در دل همان اجتماع باید درمان شود. اگر آنها را به این مکانها ببریم و فکر کنیم این افراد تغییرات پایداری میکنند و دیگر وسوسه مصرف در آنها رخ نخواهد داد، چنین اتفاقی نمیافتد. اتفاقا کسانی را که تحت پوشش برنامههای غیرداوطلبانه و اجباری قرار میدهیم، توفیقشان در مانایی پاکی بسیار کم و زیر 5 درصد است. ما تافته جدا بافته از دنیا نیستیم، بافتهایی همانند شوش، دروازه غار، اودلاجان، منطقه سیزده آبان، اطراف کورهپزخانهها، لویزان و فرحزاد در بقیه جاهای دنیا هم وجود دارد. اما آنها تصمیم گرفتند تا در محلاتی به این سبک کاری انجام دهند که اعتیاد و آسیبهای اجتماعی ناشی از آن محدود به همین محله و مشخصا محدود به یک کلونی خاص باشد. معتاد تزریقی که همه از او قطع امید کردند و نمیتواند اعتیادش را ترک کند، اگر بخواهد مواد مصرف کند باید این کار را در پاتوقش انجام دهد تا تحت نظارت انجام شده مبتلا به بیماریهایی همچون هپاتیت و ایدز نشود و آنها را به دیگران منتقل کند. این طرح مربوط به شهرهایی است که 5 سال متوالی بهترین کیفیت زندگی را در دنیا داشتهاند. این طرح در ونکوور کانادا، سیدنی استرالیا، ژنو در سوئیس اجرا شده است. بنابراین اگر بخواهیم یک نسخه مناسبی بپیچیم، باید بدانیم که آسیبهای اجتماعی در دل اجتماع باید درمان شود و آنهایی که دیگر هیچ امیدی به درمانشدنشان نیست باید تحت پوشش مداخلات کاهش آسیبهای اجتماعی قرار گیرند و حتی زمینه امکان تزریق هم برای آنها فراهم شود. البته این پیششرط لازم است که NGOها و سازمانهای غیردولتی باید تضمینهایی را ایجاد کنند که این افراد در کف خیابانها نباشند. آسیبدیدههای اجتماعی نباید به عنوان انگلهای اجتماعی بشناسیم؛ آن هم یکی مثل من و شماست! فاصله مبتلا شدن ما به آسیبهای اجتماعی کمتر از یک تار مو است. ما کلونیهای اعتیاد را بهم زدیم و آن را به تعداد بیشتری تبدیل کردهایم. امروز از بالاترین نقاط شهر تا پایینترین نقاط پایتخت میتوانیم معتادان را ببینیم و شاید این حاصل همین اقدام است.
...........................................................................
گفتوگو از الهه خانی و شاهرخ صالحی کرهرودی
انتهای پیام/