دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
کورش جاهد

نگاهی به فیلم «نهنگ عنبر»: شکستن کلیشه‌های رایج تصویر و روایت در سینمای ایران

«نهنگ عنبر» با شکستن کلیشه‌های رایج تصویر و روایت در سینمای ایران به شکل روایت پر افت و خیز زندگی یک شخصیت انسانی در شرایطی خاص و در کنار استفاده مناسب و جسورانه از زبان سینمایی، بیننده را در فضایی «نوستالژیک - کمیک» از سال‌های پیشین قرار می‌دهد که برای جوانان دهه‌های 1340 و 1350 بسیار ملموس و جالب توجه است.
کد خبر : 25044

مدت ها بود به ندرت فیلمی از سینمای ایران تماشا می‌کردم مگر به اجبار برای اجرای جلسات نقد و بررسی! چرا که با تماشای بسیاری از فیلم‌های ایرانی و دیدن نقص‌ها و کاستی‌ها و محدودیت‌های موجود در اجرای فیلم‌ها و همچنین نمایش زجرآور ناملایمات مختلف به عنوان نمایش تلخی‌های زندگی اجتماعی، هربار با حال نه چندان خوبی از سینما خارج می‌شدم.


این بار هم با حال دگرگونی از سینما خارج شدم اما این حال از نوع دیگری بود... سال‌ها قبل همیشه در این فکر بودم که آیا می‌شود روزی بتوان بسیاری از ماجراها و اتفاقات جالب و نوستالژیک مربوط به دهه 1360 در ایران و انعکاس زندگی جوانان و نوجوانان در آن دوره را از طریق فیلمنامه یا داستانی به تصویر کشید؟... اما همیشه با این پرسش و چالش بزرگ مواجه بودم که مگر می‌شود ماجراها و محدودیت‌ها و کلا شرایط آن دوران را آن گونه که بوده از نگاه یک یا چند جوان عادی به تصویر کشید؟


دیروز با تماشای فیلم «نهنگ عنبر» تا حد زیادی این پرسش برایم پاسخ داده شد و البته افسوس و حسرت که چرا و چگونه است که فقط تحت شرایطی خاص امکان روایت موضوعات نوستالژیک اینچنین برای سینماگران پدید می‌آید؟! و چرا باید لحن فیلم تا این اندازه اغراق‌آمیز باشد تا بیشتر بیننده عام را هدف قرار دهد!


به هرحال با فیلمی به نام «نهنگ عنبر» مواجه هستیم که مشابه آن در سینمای جهان هر چند نه تا این حد طنزآمیز(!) به‌صورت فیلم‌هایی در روایت دهه‌های مختلف زندگی و تاریخ در یک جامعه به تصویر کشیده می‌شود... و اینجا حکایت نسل کودکان متولد شده در دهه‌های 1340 و 1350 که دوران نوجوانی و جوانی‌شان در دهه خاص 1360 (همزمان با جنگ و التهابات سیاسی - اجتماعی) سپری شد و مشخصاً داستان جوانی به نام ارژنگ صنوبر که با نمایش کمیک و اغراق‌آمیز تصاویری از دوران کودکی او و پدرش در حال و هوای دهه 50 و بازسازی صدا و تصویر یکی از مشهورترین خوانندگان آن دوران که موقتاً به استخدام پدرش درآمده آغاز می‌شود...


در ادامه، مادر این پسر جوان به دنبال ازدواج با یک عکاس و خیانت به پدرش به کشور آمریکا مهاجرت می‌کند که به نظر می‌رسد ریشه اصلی تمام مشکلات عاطفی شخصیت اصلی بوده و در ادامه پسرجوان با پدرش و دوست دوران کودکی‌اش رویا تنها می‌ماند... رویایی که تا آخر داستان نیز می‌تواند به شکل نمادینی در حکم رویای دست نیافتنی ارژنگ تلقی شود و با وجود همه تلاش‌ها و از خودگذشتگی‌ها و غصه خوردن‌های ارژنگ تا انتها هیچگاه نیز به دست نمی‌آید...


یکی از جنبه‌های فیلم، نمایش جالب جزییات رفتاری و اجتماعی زندگی در دهه 1360 است... از مدل مو و نوع لباس و تیپ غالب جوانان آن دوره تا نقش خاطره‌انگیز اتوموبیل «رنو 5» در شکل‌گیری بسیاری از ماجراهای عاشقانه آن دوران که در مقایسه با اتوموبیل‌های زمان حال و عشق و علاقه جوانان آن دوران به این اتوموبیل ایجاد خنده‌ای معنی‌دار می‌کند... و یا نمایش گشت‌های ایست و بازرسی در دهه 1360 و نوع مواجهه جوانان آن دوران که برای پاسخگویی به پرسش‌های ماموران و رهایی و عبور از آن شرایط مجبور به دروغ گفتن می‌شوند!... تا شکل خاص برگزاری مهمانی‌های جوانان در آن دوران که باتوجه به محدودیت‌های سینمایی به شکل جالب و خنده‌داری به تصویر کشیده شده است... و البته ممنوعیت استفاده از دستگاه پخش «ویدئو» در دهه 1360 و یا شنیدن موسیقی‌های به‌خصوص و خاطره‌انگیز سال‌های گذشته (ایرانی و خارجی) که برای بسیاری از جوانان آن دوران که مانند ارژنگ صنوبر امروزه در آستانه میانسالی قرار گرفته‌اند، بسیار نوستالژیک و خاطره انگیز است... همه و همه به همراه بازی بسیار قابل توجه رضا عطاران و مهناز افشار به گونه‌ای کمیک و طنزآلود ما را در فضای ملتهب و ناملایم دهه 1360 قرار می‌دهد. دهه‌ای که مهاجرت عمده جوانان به آن سوی مرزها و تنها گذاشته شدن عاشقان دلخسته در این سوی مرزها نیز یکی دیگر از تراژدی‌های نوستالژیک آن دوران به شمار می‌رفت! مانند دلتنگی‌های جوان بازمانده در ایران و غصه خوردن‌های سوزناک او که شاید برای جوانان امروز با وجود این همه وسیله ارتباطی دیگر امری عجیب و غیرعادی قلمداد می‌شود!


به هر شکل نمایش تناقض‌های رفتاری و اجتماعی آن دوره در طول فیلم همچنان امتداد می‌یابد تا برسد به قرار گرفتن چنین شخصیتی در وسط جبهه جنگ با نیروهای عراقی که بلافاصله در پی مهاجرت معشوق دوران کودکی به خارج، هرچه بیشتر به دردها و ناراحتی‌های این جوان اضافه می‌کند و جریان عاشقانه فیلم را تغییر می‌دهد. به گونه‌ای که فیلم به کلی در مسیر دیگری شروع به حرکت می‌کند تا از این پس شاهد ماجرای تغییر ماهیت شخصیت اصلی باشیم که برای گریز از شرایط مخاطره‌آمیز و محدودیت‌های اجتماعی و اخلاقی، خودش را به هر شکل و رنگی در می‌آورد! همراه با حضور پدری که در زمان گذشته گرداننده مجالس رقص و آواز بوده و امروز همراه با سایر همسایگان برای پیشواز همسایه‌شان که تازه از سفر حج بازگشته به استقبالش می‌روند... درست در صحنه‌ای که پسرش ارژنگ با ظاهری بسیار تغییر یافته از جبهه جنگ بازگشته و انتظار استقبال مردم و همسایه‌ها را دارد...


در واقع ایجاد تغییر عمده در شکل‌گیری شخصیت اصلی، از جوانی عاشق‌پیشه با آن پشت مو و شلوار خمره‌ای و نوع خاص رفتار جوانان آن دوران و علاقه به ضبط و تکثیر موسیقی و فیلم‌های ممنوعه دهه 1360، تا فردی میانسال با مو و ته ریش سفید شده در زمان حال که گرد زمان و رنج‌های گذشته بر چهره‌اش نشسته، به هرحال می‌تواند تصویری قابل قبول از یک شخصیت‌پردازی کلاسیک به معنی تغییر ماهیت شخصیت دراماتیک از نقطه A به نقطه B در طول زمان فیلم را به نمایش بگذارد که البته در سینمای امروز ایران به شدت نایاب است. شخصیتی آشنا که گذشته از جنبه‌های اجتماعی اطراف زندگی خود، از لحاظ روانی در پی از دست دادن مادرش در دوران کودکی، همچنان تا پایان فیلم گمشده خود را در وجود رویای دست نیافتنی‌اش «رویا» جستجو می‌کند که با آن چرخش معنی‌دار دوربین در اواخر فیلم و دیده شدن همه افراد مهم زندگی‌اش هم به شکل معنی‌دار و قابل توجهی به اوج می‌رسد.


در کل فیلم «نهنگ عنبر» با شکستن کلیشه‌های رایج تصویر و روایت در سینمای ایران به شکل روایت پر افت و خیز زندگی یک شخصیت انسانی در شرایطی خاص و در کنار استفاده مناسب و جسورانه از زبان سینمایی، مانند استفاده مناسب از تکنیک تصویری «وایپ» که این روزها بسیار مهجور و کم استفاده شده، بیننده را در فضایی «نوستالژیک – کمیک» از سال‌های پیشین قرار می‌دهد که مشخصا برای جوانان دهه‌های 1340 و 1350 این سرزمین بسیار ملموس و جالب توجه است. افسوس که لحن طنزآمیز فیلم در بسیاری صحنه‌ها بیش از حد اغراق‌آمیز و نامعمول است. به گونه‌ای که ممکن است بسیاری از علاقه‌مندان جدی جنبه‌های هنری و زیباشناسانه سینما را جذب نکند. اما به هر شکل به عنوان فیلمی سرگرم‌کننده که در عین حال با زبان طنز تصویرگر تناقض‌ها و ناملایمات اجتماعی و روانی نسلی از انسان‌ها در کشور ایران است، در اندازه خود فیلمی قابل توجه و جالب است.


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب