منظور از وحدت حوزه و دانشگاه تعامل علم و دین است
به گزارش سرویس رسانههای دیگر، حجتالاسلام والمسلمین دکتر عبدالحسین خسروپناه، رئیس موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، به مناسبت وحدت حوزه و دانشگاه در دانشگاه شهید رجایی به سخنرانی پیرامون تعامل علم و دین پرداخت که در ادامه میآید:
خسروپناه ضمن تبریک ایام مبارک وحدت حوزه و دانشگاه و گرامی داشت یاد شهدای حوزه و دانشگاه مخصوصاً شهید مفتح گفت: در اینجا با توجه به محورهای همایش به بحث وحدت علم و دین بسترساز وحدت حوزه و دانشگاه میپردازم.
رئیس موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران گفت: تعبیر تعامل را در این حوزه شایستهتر میدانم زیرا بنا نبوده حوزه و دانشگاه یکی بشود بلکه منظور از وحدت این دو، تعامل بین حوزه و دانشگاه است بدین معنی که این مهم وحدت علم و دین نیست بلکه به نظر بنده تعامل علم و دین است و لذا عنوان این بحث را تعامل علم و دین بسترساز تعامل حوزه و دانشگاه مینامم.
وی اذعان کرد: آیه ۵۴ سوره حج میفرماید هدایت در صراط مستقیم مرهون این است که اولاً افراد صاحبان علم شود، ثانیاً بدانیم که این علوم از جانب خداست و ثالثاً به خدای متعال ایمان داشته باشیم و رابعاً از این آیه استنباط میشود که اگر انسانها ایمان داشته باشند دلهایشان به آرامش میرسد.
خسروپناه در ادامه سخنانش گفت: مقصود بنده از علم در اینجا، ۳ دسته از علوم را در برمی گیرد که شامل علوم طبیعی، علوم مهندسی و علوم انسانی میشود و کاری به علوم حوزوی ندارم زیرا علومی مثل فقه، کلام و اخلاق علوم اسلامی هستند به این دلیل که از دین اسلام گرفته میشود و طرف دیگر بحثمان را تشکیل میدهند.
رئیس موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران عنوان کرد: در اینجا وقتی از علم صحبت میکنیم مقصود علوم متعارف دانشگاهی است بدین معنا علومی که زاییده تجربه، عقل و عرف است.
وی گفت: این عنوان بحثم به سه سؤال منتهی میشود:
نقش اسلام در علوم طبیعی و این تعاملی که بین علوم طبیعی و اسلام که پیدا میشود به چه شکل میتواند تعامل ساز وحدت حوزه و دانشگاه شود؟
نقش اسلام در علوم مهندسی است و این تعامل اسلام با علوم مهندسی چگونه بسترساز تعامل وحدت حوزه و دانشگاه میشود؟
نقش اسلام در علوم انسانی و تأثیری که این تعامل در تعامل حوزه و دانشگاه دارد؟
خسروپناه اشاره کرد: ابتدا از نقش اسلام در علوم طبیعی سخن میگویم که آیا اسلام که مهمترین منبعش قرآن و سنت است میتواند دیسیپلینی بهعنوان علوم طبیعی ایجاد کند و یا از قرآن و سنت میتوانیم به کشف علوم طبیعی برسیم؟
و در پاسخ گفت: ازآنجاییکه میدانیم که میدانیم در قرآن آیات طبیعت شناختی متعدد و فراوان است بهطوریکه بعضی از محققین درزمینه طبیعت شناختی قرآن، کتابهای متعدد نگاشتهاند و بعضی از اساتید هم معتقد هستند که میتوان از بعضی از آیات اجتهادی نظریههای علوم طبیعی را استخراج کرد همانند کاری که فقها و حوزویان انجام دادند.
وی مطرح کرد: سؤال مهم این است که آیا میتوان علوم طبیعی اسلامی داشته باشیم؟
وی تبیین کرد: دیدگاه بنده در این خصوص منفی است و قائل به علوم طبیعی اسلامی نیستم بلکه معتقد به علوم طبیعی الهی هستم؛ یعنی در علوم طبیعی مسئله اسلامی سازی این علوم نیست و در حقیقت مسئله الهی بودن علوم طبیعی است.
رئیس موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران عنوان کرد: بعضی از گزارههایی که در علوم طبیعی وجود دارد یک نگرش الهی است مثلاً نظریه جهانهای موازی که در فیزیک مطرح میشود و یا نظریه انفجار بزرگ که بعضی افراد از این نظریهها تفسیر الحادی میکنند.
خسروپناه مطرح کرد: گزارهها در علوم طبیعی از قرآن و سنت به دست نمیآیند هرچند که در قرآن گزارههای طبیعت شناختی داریم.
وی گفت: گزارههای طبیعت شناختی درست در قرآن موجود است اما اینها گزارههای علوم طبیعی نیستند یعنی وجود طبیعیات در قرآن با وجود علوم طبیعی در قرآن ملازمه ندارد. اگر کسی تلقی دقیقی از علوم طبیعی داشته باشد میبیند ریزترین مسئله علوم طبیعی، گزاره باید حل کند ولی در قرآن عمدتاً گزارهها کلی هستند.
این استاد حوزه و دانشگاه تشریح کرد: یعنی تمام مسئله را با جزئیاتش بحث نمیکند بهعنوانمثال سیر تطوری جنین انسان را وقتی موردبحث قرار میدهد به نطفه، علقه و… اشاره میکند که گزارهای طبیعت شناسی هست اما نمیتوان گفت که گزاره دانش جنینشناسی است زیرا در جنینشناسی باید تمام ابعاد موردبحث قرار بگیرد.
خسروپناه اذعان کرد: در قرآن که کتاب هدایت است؛ گزارهای طبیعت شناختی بدون زبان نمادین و استعاره ذکر میکند اما دقیق تمام ابعاد را بیان نمیکند چون همان مقداری که در هدایت لازم است را مورداستفاده قرار داده است و عمدتاً دلیل ذکر این گزارهها، آموزش مطالعه طبیعت بهصورت الهی است.
وی اشاره کرد: به نظر من آیات طبیعت شناختی قرآن برای این است که به ما یاد بدهد که علوم طبیعی الهی هستند و منشا این نوع نگاه به طبیعت، جهانبینی است. بدین معنی که جهانبینی الهی نگرش عالم را به طبیعت الهی میکند درنتیجه علوم طبیعی آن الهی میشود یا جهانبینی عالم الحادی است و نگاه آن عالم به طبیعت الحادی میشود و درنتیجه آن علوم، علومی الحادی میشوند.
این محقق و نویسنده کشورمان در ادامه اشاره کرد: پس اگر این تلقی بنده را در نظر بگیرید؛ نسبت اسلام با علوم طبیعی نسبت رویکردی است؛ معنی این اسلامیت وصف رویکرد است نه وصف دانش و گزارههای آن.
رئیس موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران تشریح کرد: گزاره اسلامی و غیر اسلامی ندارند بلکه رویکرد میتواند از اسلام استفاده کند تا اسلامی شود و بهصورت دائم الهی شود؛ اگر به این مهم قائل شویم تعامل حوزه و دانشگاه در بخش علوم طبیعی به اینگونه خواهد بود که باید حوزهها جهانبینی توحیدی و الهی به دانشگاه عرضه کنند که بتواند عالم علوم طبیعی، علوم طبیعی الهی پیدا کند و در اینجاست که تعامل حوزه و دانشگاه در تدوین جهانبینی الهی معنا پیدا میکند و این مهم همان خدمتی که حوزه میتواند در تولید جهانبینی الهی به علوم طبیعی بدهد.
خسروپناه مطرح کرد: در اینجا این سؤال مطرح میشود که نقش این علوم طبیعی الهی و کمکی که میتواند به حوزه نماید کجاست؟
وی گفت: به نظر بنده این مهم در تفسیر برخی آیات میتواند کمک کند مثلاً فرض کنید که درآیات ۶ و ۷ سوره طارق آمده است که خُلِقَ مِنْ مَاءٍ دَافِقٍ یخرج من صلب الرجل وترائب الرجل و اگر ضمیر یخرج را به ماء دافق بزنیم معنا غلط خواهد شد و علوم طبیعی میتواند به ما کمک کند که این ضمیر به انسان برمیگردد و در این صورت معنای این آیه درست میشود ولی بعضی از عالمان قبل از آشناییشان به علوم طبیعی در تفسیر این آیه و نظیر آن دچار اشکال شدهاند ولی این علوم طبیعی تفسیر آیات را تقویت میکند زیرا بعضی از افراد تلاش میکنند با علوم طبیعی آیات را تفسیر جدیدی کنند؛ که بههیچوجه بدین قائل نیستم.
وی در ادامه افزود: جهانبینی علم کلام و معارف کمک میکند بدین معنی که بخش معارف قرآن و علم کلام تا حدودی حکمت میتواند در اینجا نقش داشته باشد.
خسروپناه اشاره کرد: نقش اسلام در علوم مهندسی که به نظر بنده این نقش را از ۲ بعد میتوان دید: میدانید که یک علوم مهندسی داریم و یک علم صنعت داریم علوم مهندسی، نرمافزار است و صنعت، سختافزار است.
وی تأکید کرد: علوم مهندسی، کاربست علوم پایه است بهصورت نرمافزاری در صنعت که خروجی آن صنعت میشود که امری سختافزاری است. ما از ۲ جهت میتوانیم تأثیر اسلام بر علوم مهندسی را ببینیم:
بعد جهتگیری
بعد کارآمدی
این جهتگیری علوم در علوم مهندسی بیشتر آشکار است و کاربرد علوم مهندسی در صنعت روشن است.
رئیس موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران تبیین کرد: در علوم مهندسی دو دیدگاه وجود دارد که در دیدگاه اول علوم مهندسی جهتگیری توحیدی و خدمت به خلق باشد و کاربردش، ناظر به صنعتی باشد که برای انسان مفید باشد
وی گفت: دیدگاه دوم علوم مهندسی جهتگیری سرمایهداری داشته باشد و کاربردش سود بیشتر برای سرمایهداران و نفع بیشتراست که به تفکر اومانیستی منتهی میشود.
خسروپناه مطرح کرد: نقش اسلام این است که میتواند به ما کمک کند جهتگیری علوم مهندسی را توحیدی کند و کاربردش را نیز خدمت به نوع بدل سازد.
وی افزود: علوم مهندسی اسلامی که گزارههای آن را از قرآن و سنت استخراجشده و مثل علوم طبیعی است را نداریم و به اعتقاد بنده کسانی که در این راستا فعالیت میکنند، زحمتی بیفایده را متحمل میشوند و به هیچ نتیجهای نخواهند رسید.
وی تبیین کرد: در این حوزه میتوان از مباحث معارفی قرآن و علم کلام کمک گرفت تا جهتگیری علوم مهندسی، جهتگیری توحیدی شود و از اسلام میتوانند در حوزه کاربرد علوم مهندسی کمک بگیرند که کاربرد علوم مهندسی کاربردی بشری و خدمت به بشر باشد.
رئیس موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران اذعان کرد: در بعد کاربرد اسلامی علوم مهندسی فقه میتواند بسیار کارساز و راهگشا باشد و لازمه این مهم داشتن فقه صنعت و مهندسی است.
وی یادآور شد: درواقع ازاینجهت میتوانیم علوم مهندسی اسلامی و کارآمد داشته باشیم که خدمتی است که حوزه با کمک علم کلام، معارف قرآن و فقه میتواند به علم مهندسی داشته باشد و آن را توحیدی و کارآمد در مسیر مقاصد بشری بکند. علوم مهندسی که رویکرد الهی، توحیدی، کارآمدی و هدایت گرانه شکل گرفت چه تأثیری میتواند بر حوزه داشته باشد؟
خسروپناه در جواب این سؤال گفت: علوم مهندسی با رویکرد و جهتگیری اسلامی میتواند نگاه فقها را به موضوعات دقیق کند بهگونهای که اگر حکمی صادر کند بر اساس شناخت دقیق از موضوعات باشد.
وی مطرح کرد: اکنون بعضی از فقها در مورد رسانه اظهارنظر میکنند که تصویر دقیقی از رسانه ندارند و بهکرات گفتهاند بهطور مثال که رسانه همانند چاقو است و میتوان هم استفاده درست و هم استفاده غلط از آن نمود.
وی اشاره کرد: در حقیقت در رسانه آنقدر مبانی الحادی نفوذ کرده است که کاراییاش کار آیی غیر هدایت گرایانه است.
وی در ادامه یادآور شد: ما حتماً نیاز به تلقی جدید از فضای مجازی با مبانی و کارکرد خاص که بتوانیم حکم بدهیم، داریم لذا اگر ما با کمک اسلام در بخش معارف قرآنی، کلام و فقه بتوانیم علوم مهندسی را توحیدی کنیم، علوم مهندسی توحیدی نیز میتواند تأثیرگذاری بر موضوع شناسی فقها داشته باشد و تعاملی کاربردی بین حوزه و دانشگاه ایجاد کند.
رئیس موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران افزود: اگر این ۳ تعامل شکل بگیرد درواقع میتوان در بخش علم حوزه و دانشگاه باهم به تمدن سازی بپردازند زیرا مهمترین مؤلفه تمدن علم است.
وی ادامه داد: مأموریت علوم انسانی، کشف جامعه، شناخت آن و تدبیر جامعه است و نمیتوانیم این ادعا را داشته باشیم که جامعه اسلامی با حکومت اسلامی در کنار علوم انسانی سکولار باشد.
وی یادآوری کرد: علوم انسانی در کشور ما به ۲ بخش تلقی میشود: علوم انسانی به معنای عام است که از آلمان به ایران رسیده است، علوم بنیادی نیز بخشی از علوم انسانی است مثل فلسفه، اخلاق و … و علوم جامعهشناسی
وی تبیین کرد: این در عرض هم بودن علوم انسانی و علوم اجتماعی تلقی آمریکاییهاست و آلمانیها برای علوم انسانی معنی عام قائل هستند ولی در کشور ما هردو تلقی وجود دارد که به لحاظ رشته علوم اجتماعی را جزء علوم انسانی میدانیم و به لحاظ تقسیم ساختاری و دانشکدهای، دانشکدههای علوم انسانی و اجتماعی از هم مجزا هستند.
خسروپناه مطرح کرد: علوم بنیادی مثل فلسفه، عرفان و غیره ارتباطشان با اسلام روشن است. درواقع نقش اسلام در فلسفه، عرفان و اخلاق نقش حداکثری است.
وی افزود: عالمان ما از بسیاری از مسائلی که در فلسفه و عرفان است، استفاده کردهاند و بااینکه روش فلسفه عقلی است، هدایتگری اسلام در مباحث فلسفی و مخصوصاً در مباحث عرفانی خیلی اساسی بوده و با برهان مسائل فلسفی را تبیین میکردند.
وی در ادامه مثالی زد: اگر در آثار ابن عربی نظر کنیم میبینیم که قدم به قدم از نصوص دینی در حوزه عرفان استفاده کرده است که نتیجه میگیریم که تأثیر علوم انسانی بر این علوم بسیار فراوان است.
رئیس موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران تشریح کرد: تأثیری که اسلام بر علوم اجتماعی دارد که مبانی آن را فلسفه و عرفان و غیره تشکیل میدهد و در همه جهان نیز شاهد این اتفاق هستیم. بهطور مثال، نظریات مازلو متأثر از فلسفه اگزیستانسیالیسم و همچنین نظریات پیاژه متأثر از فلسفه کانت است.
خسروپناه افزود: اصولاً زیرساخت و زیربنای همه نظریات علوم اجتماعی، اقتصاد و تربیت و غیره، علوم فلسفی است. اما علوم اجتماعی ۳ کار مهم را داراست: توصیف انسان مطلوب، توصیف انسان محقق و تغییر انسان محقق به انسان مطلوب.
وی تبیین کرد: این تقسیمبندی را در تحقیق کتابخانهای ـ میدانی با کمک جمعی از اساتید علوم اجتماعی به دست آوردم که تمام گزارههای علوم اجتماعی مربوط به انسان مطلوب که عنوان کلی است، انسان محقق مثل نظریه دورکیم در باب خودکشی و بعضی از گزارهها در علوم اجتماعی ناظر به تغییر انسان محقق به انسان مطلوب است.
وی گفت: ابتدا باید دید اسلام در این سه حوزه علوم اجتماعی چه تأثیری دارد. نقش اسلام در تبیین انسان مطلوب و گزارههای اسلام حداکثری است و مثل علوم طبیعی نیست که اسلام رویکرد توحیدی در شناخت طبیعت به ما میدهد.
رئیس موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران افزود: در این حوزه نباید اخباری مسلک باشیم که در این صورت به نتیجهای نخواهیم رسید و باید از روش اجتهاد بهره برده و از طریق آیات و روایات انسان مطلوب را به دست آورد.
وی عنوان کرد: در توصیف انسان محقق، میخواهیم جامعهای را بشناسیم و بهعنوانمثال وضع معنویت امسال نسبت به سال گذشته در ایران را موردبررسی قرار دهیم و این مهم نیاز به تحقیق میدانی و مطالعه دارد.
وی اشاره کرد: این نوع مطالعه انسان محقق را نمیتوان با استفاده از مطالعه قرآن و سنت بررسی نمود زیرا که قرآن و سنت که دو منبع مهم اسلام هستند صرفاً درس هدایتی هستند و ما در توصیف انسان محقق میخواهیم انسان تحققیافته را بشناسیم و تا این شناخت را حاصل نکنیم نمیتوانیم درباره آن تصمیم بگیریم که یکی از مشکلات اساسی در کشور ما در حوزه علوم اجتماعی که بودونبودش یکسان است در این مهم است.
خسروپناه تبیین کرد: زلزلهای در این اواخر در کرمانشاه که اتفاق افتاد ازآنجاییکه آماری از جمعیت روستاهای آن در دسترس نیست منجر شد که آماری که از کشتههای آن اعلام میشود، آمارمتقنی نباشد زیرا تحقیق میدانی در این زمینه نشده و از انسان محقق شناختی ندارند این کاری است که باید با روشهای تجربی و آماری به دست آورد.
رئیس موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران یادآور شد: در تغییر انسان محقق به انسان مطلوب بایدونبایدهایی دارد که در اینجا نقش اسلام نقشی پررنگ است زیرا فقه، عرفان و اخلاق، بایدونبایدهایی دارد که با کمک تحقیقات تجربی و میدانی میتواند مؤثر باشد.
وی گفت: در حقیقت تعامل اسلام و علوم انسانی خیلی پررنگتر از اسلام در تعامل با علوم طبیعی و مهندسی است بنابراین بخش وسیعی از بسترسازی تعامل حوزه و دانشگاه در حوزه علوم انسانی بهصورت جدیتر دیده میشود زیرا حوزه هرچقدر بتواند فقههای خاصی را تقویت کند همانند: فقه الاجتماع، فقه التربیه، فقه الاداره و فقه الاقتصاد و غیره و حوزه همچنین اخلاقهای خاص را تقویت نماید و درواقع در تغییر انسان محقق و انسان مطلوب، حوزه نقش کلیدی دارد.
خسروپناه اشاره کرد: نقش حوزویان در تعامل با دانشگاهیان در عرصه علوم انسانی بیشتر در ساحت اول و سوم است یعنی توصیف انسان مطلوب و تغییر انسان محقق به مطلوب است.
وی در ادامه گفت: نقشی که دانشگاهیان بیش از حوزویان به عهدهدارند عمدتاً در ساحت دوم، توصیف انسان محقق است چراکه هرچه انسان محقق را با تحقیقات آماری دقیقتر توصیف کنند؛ هم جامعه را بهتر میشناسیم و هم کمک میکند به فقههای مضاف و خاص که بایدونبایدش را استنباط میکند.
وی یادآور شد: قرآن و سنت دو منبع مهم هستند و نقش عقلی که فقها بدان قائل هستند عقل اجتهاد گر است. همه فقها در طول تاریخ اسلام، عقلی را که منبع دین دانستند؛ دارای تعریف خاصی از عقل است و اگر اینچنین نبود همه علوم که با تجربه به دست بیاید علم دینی به شمار میرفت.
رئیس موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران در انتها افزود: در عرصه علوم انسانی اسلامی به دلیل گزارههای درونش قادر به استفاده از قرآن و سنت هستیم.
منبع: مهر
انتهای پیام/