شهید مدرس چگونه توطئه جمهوری قلابی رضاخان را خنثی کرد؟
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری آنا، شهید آیتالله سیدحسن مدرس، از علمای مبارز بود که در طول زندگی خود همواره دربرابر استبداد و استکبار قد علم کرد. همین مبارزات باعث شد که رضاخان تاب نیاورده و وی را به خواف تبعید کند. در نهایت نیز این عالم مجاهد در دهم آذرماه 1316، پس از تحمل 9 سال زندان در خواف، سرانجام در شهربانی کاشمر به شهادت رسید.
وی در جریان جمهوریخواهی رضاخان، با قدرت ایستاد و به مخالفت با این طرح پرداخت. آیتالله فلسفی در کتاب خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است درباره مبارزات شهید مدرس با رضاخان در جریان جمهوریخواهی میگوید: مرحوم آیتالله سیدحسن مدرس، این روحانی بزرگوار آزاده، میدانست که در پشت پرده به ظاهر موجه جمهوری چه خیانت جدیدی نهفته است و چه زیانهای عظیم دیگری بر اسلام و مسلمین در شرف وقوع است. آن قضیه مدتی به طول انجامید و جزر و مدهایی در پشت پرده داشت.
از مواردی که من به یاد دارم و شاید یکی از عوامل بسیار مؤثر برای برانداختن فکر جمهوری رضاخانی تلقی شد، این بود که مرحوم مدرس برای تمام علمای تهران و ائمه جماعات پیام فرستاد و به آنها گفت که خطر بزرگی اسلام و مسلمین را تهدید میکند و افزوده بود که در نمازهای جماعت خود به مردم بگویند در فلان روز معین علمای اعلام در مجلس متحصن میشوند و مردم هم میبایست در میدان بهارستان اجتماع کنند و به پیروی از علما مخالفت خود را با برقراری جمهوری قلابی و ایجاد دیکتاتوری رضاخانی اعلام نمایند. مرحوم مدرس حتی گفته بود تا مردم یکصدا فریاد بزنند "ما تابع قرآنیم، جمهور نمیخواهیم."
بسیاری از علما حتی آن گروه از علمایی که هرگز در امور سیاسی مربوط به دولت و مجلس قانونگذاری و یا مبارزه سیاسی تحصن در مجلس وارد نبودند آمدند. پدرم و عمویم نیز در بین متحصنین مجلس بودند. تظاهرات و تجمع فوقالعاده با عظمت و مؤثر برگزار شد. مردم کثیری گرد آمدند و تمام صحن بهارستان را پر کردند و فریاد زدند: "ما تابع قرآنیم، جمهور نمیخواهیم."
رضاخان سردارسپه وقتی این صحنه طوفانی را دید، دریافت که چگونه و چقدر از روحانیون و مردم ارادتمند آنها به میدان آمدهاند و این واقعه میتواند منشاء مشکلات بسیار بزرگی برای او بشود که غیر قابل حل باشد، لذا با عدهای نظامی به میدان بهارستان آمد. من هم در سنین نوجوانی در بین جمعیت با مؤمنین مسجد پدرم آمده بودم، ولی پدر و عمویم با علما داخل ساختمان مجلس بودند و تا بیرون صحن مجلس و در میدان بهارستان انبوه مردم به چشم میخورد.
وقتی رضاخان آمد، فوجی از نظامیان را به همراه داشت. نظامیها چند تیر هوایی شلیک کردند و بعد با باتوم و چوب به جان مردم افتاد و آنها را از میدان بهارستان بیرون کردند و متفرق نمودند. رضاخان بعد داخل مجلس رفت و به علما گفت: شما از تحصن صرف نظر کنید و بدانید که ما از فکر جمهوریت منصرف شدهایم.
شاید این تحصن و تظاهرات مهمترین عاملی بود که توانست توطئه جمهوری شدن قلابی ایران را که قرار بود مشابه جمهوری ضداسلامی ترکیه و دیکته شده انگلستان باشد خنثی کند.
از آقایان علمایی که آن روز در مجلس متحصن شده بودند غیر از مرحوم پدرم و مرحوم عمویم، مرحوم استرآبادی را که از ائمه جماعت موجه آن روز مسجد جامع تهران بود، به یاد دارم. غیر از علمای تهران، ائمه جماعات ولایات هم به تهران آمده بودند.
علت اینکه رضاخان فقط به زدن مردم و شلیک تیر هوایی اکتفا نمود این بود که میدانست اگر خونریزی به راه بیفتد مدرس از آن مسأله برای کوبیدن او استفاده میکند و لذا فقط با تهدید و ارعاب و کتک مردم را متفرق کردند.
رضاخان مسأله جمهوری را رها کرد، ولی بعد با دار و دستهای که داشت مقدمات بیرون کردن احمدشاه و خلع او از سلطنت، تشکیل مجلس مؤسسان و انقراض قاجاریه و روی کار آمدن خود را به عنوان شاه ایران و مؤسس سلطنت پهلوی فراهم ساخت. بر این اساس در سال 1304 شمسی رسماً خود را شاه ایران دانست و در اوایل سال 1305 شمسی تاجگذاری نمود.
بنا به نوشته مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ از آن موقع رضاخان سردار سپه "رضاشاه پهلوی" خوانده شد و دوران ننگین حکومت خودکامه و وابسته او آغاز گردید. خوشبختانه تاریخ، کارنامه سیاه شانزده سال ستم و خیانت او و آنچه را بر سر مردم ایران آورد، ثبت و ضبط کرده است.
انتهای پیام/