اربعین تجلی دوباره «نور» است/ اصلاح فرهنگ از ایمانیات آغاز شود
به گزارش گروه رسانه ای دیگر آنا، عبدالحمید قدیریان را هنرمندی متعلق به جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی است که در حوزه های متعددی از نقاشی تا مجسمه سازی و سینما فعالیت داشته و همواره موضوع اصلی که مطرح می کند بنیان های تفکری جبهه فرهنگی انقلاب است که به گفته وی، ما در تبیین این مسأله دچار مشکل هستیم و اندیشمندانمان باید بیش از پیش روی آن تامل داشته باشند.
با هدف بحث درباره مبانی هنر انقلاب گفتگویی با قدیریان داشتیم که در بخش نخست وی با اشاره به مشکلات در حوزه تبیین ارزش های الهی و دینی و معرفتی اسلام در قالب هنر، بزرگترین مشکل برای سیر حرکت در دوران جدید در این حیطه را نداشتن متدولوژی فرهنگیِ نشأت گرفته از مفاهیم دینی دانست. وی همچنین به این موضوع اشاره کرد که بیان مفاهیم خدایی به جهت بزرگی آنها، در قالب هنر کاری بسیار دشوار است و چون مفاهیم تفکرات غیر الهی این گونه نیستند و دارای حجمی اندک هستند و عموماً مفاهیم آنها از جنس دنیا است، برای همین مسلط شدن به تفکر غیر الهی کاری است آسان و به سرعت قابل دسترس است و به سرعت هم در عرصه هنر بیان می شود.
در بخش دوم این گفتگو مسیر تبیین مفاهیم دینی در قالب هنر پیگیری شد و وی تاکید بیشتری بر بنیادین بودن تفکر الهی و تبیین آن به عنوان پیش نیازی برای ورود هنر به این عرصه دارد.
* در بخش قبلی صحبت های خود اشاره کردید که سپاه با تمام تواناییهایی که دارد وقتی میخواهد ساختارش را تغییر بدهد از هنرمندان کمک میگیرد تا ایده هایی بدهند که این نشان از اهمیت هنر دارد، اما چرا هنرمندان در شرایط و زمان های دیگر سعی نکرده اند ایده پردازی کنند و کاری نظیر آن کاری را که شما همراه با سردار جعفری انجام دادید، انجام دهند؟
- سپاه ما را به آن پروژه دعوت کرد، توجیه مان کرد و به ما امکانات و فضا داد و بعد گفت حالا خلاقیت به خرج بدهید. اینها خودش یک پروسه است که امروزه متأسفانه متولیان فکری و فرهنگی چنین کاری را انجام نمی دهند.
مقام معظم رهبری سال هاست که می فرمایند بیایید فکری به حال این وضعیت کنید. ایشان از بالاترین رده تفکری خطر نبود معارف الهی را یادآور شده و در نهایت مساله آتش به اختیار را مطرح کردند.
مساله اینجاست که ما متولّی فکر و اندیشه نداریم و این در حالی است که متولّیان تفکری باید به میدان بیایند و فضایی معرفتی را در جامعه ایجاد و در آن فضا از هنرمندان دعوت کنند تا با بهره گیری از فضای ایجاد شده، آثار فاخر و ارزشی تولید کنند. البته برای این کار در ابتدا باید متولّیان فکری باور کنند که تفکر الهی مورد هجمه دشمن قرار گرفته و نیز باور کنند که متدولوژی دینی ما در حال حاضر، هم سنگ با تحولات و هجمه های دشمن نیست.
پیشنهاد می کنم اهل تفکر دقایقی از روی صندلی خود بلند شوند و کمی به اطرافشان نگاه کنند و بعد اگر حس کردند باز هم می توانند روی صندلی بنشینند، این کار را انجام دهند. نمی خواهیم صندلی کسی را غصب کنیم، ولی بد نیست اهالی تفکر یک بار از جایشان بلند شوند و ببینند مشکل کجاست. آیا مشکل علوم اسلامی است؟ یا منظر و دیدگاه و روش ما اشکال دارد؟ یا شاید هنوز آنطور که لازم است با قرآن و معارف آن انس نگرفته ایم؟
* واقعه عاشورا تراژیک ترین اتفاق در عالم تشیع است و آنقدر جنبههای مختلف دارد که تا قرن ها می شود با زبان هنر به آن پرداخت اما چرا نگاه عالم هنر از جمله سینما، تلویزیون و تئاتر به وقایع و شخصیت های مذهبی فقط به واقعه عاشورا محدود می شود و آثار ارزشمندی در مورد بقیه ائمه و وقایع مهم دینی و حتی دیگر جنبه های زندگی شخصیت امام حسین (ع) ساخته نمی شود؟
- خداوند جایگاه امام حسین (ع) را جایگاه خاصی قرار داده است. همه اهل بیت از نور هستند و همه آنها رفعت دهنده مومنین هستند ولی خداوند به واسطه رحمتش، بیت امام حسین (ع) را به گونه ای قرار داده تا همه کسانی که به بیت ایشان می آیند، در هر سطح و هر مذهبی که باشند، رشد کنند. وقتی می گوییم اهل بیت نور هستند، یعنی حضور و کلام ایشان تاریکی و ظلمات دنیا را از بین می برد اما اگر می بینیم این اتفاق نمی افتد مشکل در این است که عمل ما عمل درستی نیست.
چطور ممکن است یک سریال چندین قسمتی درباره زندگی اهل بیت (ع) ساخته شود و به جز نمایش روایت تاریخ، هیچ اتفاق فکری و فرهنگی در جامعه نیفتد؟ چطور می شود یاد اهل بیت در جامعه مطرح شود ولی نور این یاد، هیچ دلی را روشن نکند؟ نورانی کردن صورت اهل بیت (ع) در سریال ها که نمی تواند مفهوم نور بودن این امامان بزرگوار را برساند. واقعیت این است که ما مسیر را درست نرفته ایم و عمل مان مبتنی بر حق نیست.
*اینکه می گویید ما مسیر درست را در وادی بازنمایی تفکر دینی در هنر نرفته ایم دقیقا منظورتان اشاره به چه چیزی است؟
- اعمال تبعه تمدن و تمدن تبعه فرهنگ و فرهنگ تبعه تفکر و تفکر تبعه ایمانیات است پس برای اصلاح فرهنگ باید ابتدا ایمانیات را اصلاح کنیم که به تبع آن تفکر و به تبع آن، فرهنگ اصلاح شود. خداوند در قرآن بیش از ۷۰ بار عبارت «الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ» را به کار می برد و تکلیف ایمان و عمل و تقدم و تأخر آن را برای ما مشخص می سازد. پس با این منطق، درست نیست که ما برای اصلاح فرهنگ، شروع کار و سعی و تلاش خود را روی آموزش اعمال فردی و بیان بایدها و نبایدهای رفتاری بگذاریم و انتظار داشته باشیم که فرهنگ صحیح در جامعه تولید و یا اصلاح شود.
در ۳۰ سال اول انقلاب، هنر از دیدگاه بسیاری از اهل تفکر، مقوله بدی بود ولی با گذشت زمان و تنگ شدن محاصره فرهنگی دشمن، همین افراد متوجه شده اند که باید به هنر توجه شود ولی از آنجایی که مبنا را، اعمال و اجرای احکام می دانند و نه اصلاح تفکر و ایمانیات، اولین قدم شان این است که یک کتاب درباره فقه هنر می نویسند، در حالیکه فقه هنر با همه اهمیت و جایگاه والایی که دارد، تبعه تفکر و ایمان است. ما برای اینکه بتوانیم عمل کنیم، باید فرهنگی فکر کنیم و برای اینکه فرهنگی فکر کنیم باید بر اساس معرفت قرآنی حرکت کنیم.
می بینیم که در غرب به یکباره موضوع «جنگ ستارگان» در قالب یک تفکر جهانی مطرح می شود و اهل عمل، آن تفکر را تبدیل به یک جریان و فرهنگ می کنند. در چند سال اخیر که در غرب بحث تفکر «ترنس مدرنیسم» مطرح شده، آنها سعی دارند با ساختن فیلم های مختلف این تفکر را تبدیل به فرهنگ کنند و به خورد جامعه بشری دهند. به همین خاطر ما شاهد راهپیمایی همجنس گراها به شکل سازمانیافته در غرب هستیم. این رفتار ایشان تبعه تفکر ابلیسی است. آنها برای اشاعه این تفکر ابلیسی تلاش می کنند اما ما نمی توانیم از منابع مان استفاده کنیم. ما عظیم ترین منابع عالم یعنی قرآن و احادیث اهل بیت (ع) را داریم و به همین دلیل باید قوی ترین جواب ها را در مقابل اقدامات ابلیسی داشته باشیم.
* هنر ایران در زمینه های مذهبی و انقلابی طی ۴ دهه اخیر در برهه هایی از زمان مثل سال های ابتدایی انقلاب و دوران دفاع مقدس کارش را خوب انجام داد و در آن سال ها هنرمندان چهره ای در مدیوم های مختلف هنری آثار ارزشمندی را ارایه دادند اما گویا بعد از اتمام جنگ طی ۲ دهه یک فاصله میان هنرمندان و آثار انقلابی و ارزشی ایجاد شد. شما فکر می کنید چه عواملی باعث شد این فاصله به وجود بیاید؟
- این مشکل بزرگی است که می شود در مورد آن ساعت ها صحبت کرد. بعد از جنگ تحمیلی، بیشتر تحلیل هایی که از انقلاب و خود جنگ شد، تحلیل هایی با رویکرد تاریخی و مبتنی بر رویدادها بود و اهل تفکر کمتر به علل به وجود آمدن آن حماسه ها پرداختند و اگر تبیینی هم کردند به جای آنکه مبتنی بر حقیقت باشد، مبتنی بر واقعیات بود. واقعیت این بود که در سال ۵۷ انقلاب شد اما حقیقت و چیستی آن اتفاقات دارای اهمیّت بود. امام خمینی (ره) منظری حقیقت گرا داشتند، برای همین در مورد آزاد شدن خرمشهر، حقیقت ماجرا را بیان می کنند و می فرمایند «خرمشهر را خدا آزاد کرد». مردم واقعیت آن را دیدند و امام (ره) حقیقت اش را تبیین کردند. امام (ره) درباره سرکوب نظامیان آمریکایی در عملیات طبس می فرمایند «شن ها مأموران خدا بودند». اصلی ترین شاخصه انقلاب اسلامی، اراده الهی است اما وقتی تحلیلگران می خواهند انقلاب اسلامی را تجزیه و تحلیل کنند به تنها چیزی که اشاره نمی کنند، اراده خداوند است. دست خداوند با نور الهی انقلاب را ایجاد کرد.
خداوند هر چیزی را که بخواهد با نور خودش متجلی میکند. تا سال ۵۷ حجم تاریکی و ظلمات در دنیا بسیار زیاد شده بود و دنیا به ظاهر در دست ابلیس و ابلیسیان بود. آن پلیدها به زعم خود چنان مست و سرخوش از پیروزی خود بر نور خدا شده بودند که بزرگ شان قصد کرد تا حضور خود را در جامعه انسانی علنی کند. به همین دلیل ابلیس توسط ایادی خود، فیلم «بچه رزماری» را کلید زد و حضورش به صورت عیان را در جامعه بشری اعلام کرد و به دنبال آن مراکز شیطان پرستی راه اندازی شد. در حال حاضر عده زیادی از مردم جهان به مراکز شیطان پرستی می روند و در آنجا رسماً شیطان را عبادت می کنند اما خداوند هر کجا که لازم باشد نور خود را متجلی می کند و تاریکی ها را از بین می برد. خداوند با نشان دادن یک شعاع بسیار کوچکی از نورش، تصورات ابلیس را نقش بر آب کرد. خداوند یک شعاع کوچک از نور خود را به ایران تاباند و انفجار نور رخ داد. امام خمینی (ره) به عنوان رهبر انقلاب به همه گفتند که این انقلاب الهی است، ولی عده ای این کلام را باور نکردند. با این حال خداوند از روی رحمتش نشانههای الهی را در وقایع مختلف مانند حمله نظامیان آمریکایی به طبس و کودتای نوژه و از همه مهمتر در جنگ تحمیلی متجلی کرد تا همه باور کنند که پیروزی انقلاب اسلامی خواست خداوند و از برنامه های اوست.
در دوران جنگ تحمیلی نیز همان نور وجود داشت و آن نور بود که یک فضای همیاری را میان رزمندگان و مردم به وجود آورد و در نهایت ما را پیروز کرد. با اتمام جنگ و علیرغم مشاهده محضریت خداوند در امور انقلاب و جنگ، ما شروع به حرکت در مسیری کردیم که خود می پسندیدیم و متأسفانه نگاه خود را از برنامه های الهی بر گرفتیم و به برنامه های خود پرداختیم. به این صورت که وارد دوران سازندگی و سپس گفتگوی تمدنها و... شدیم. به تبع این رفتار ما، آن نور ضعیف شد چراکه خداوند بنا بر رشد مردم را دارد. باید مردم با درس هایی که در آن سال ها گرفته بودند، انقلاب را به پیش می بردند اما متأسفانه اینگونه نشد. به این صورت ما کمکم از آن تعالیم و نوری که خداوند در ابتدای انقلاب به جای جای این سرزمین تابانده بود، فاصله گرفتیم.
* در واقع معتقد هستید که سیاست و رویکردهای سیاسی در کم کردن شدت آن نور در کشور تأثیرگذار بود؟
- می شود گفت، سیاسیون و یا راهبران فکری با تبیین ها و تصمیماتشان، مسیر انقلاب را مغشوش کرده اند. ممکن است آن نوع تصمیم گیری ها و تفکرات در جوامع دیگر خیلی درست و کارساز باشد اما متأسفانه آن تبیین ها و تصمیمات با وضعیت کشور ما و آینده ای که خداوند برای این انقلاب مشخص کرده، همخوانی نداشت. فکر می کنم الان می توان پاسخ پرسش قبلی شما را داد. هنرمندان در فضایی که برایشان ایجاد می شود کار می کنند و کشور ما از دهه ۷۰ به بعد دیگر آن فضای انقلابی و آن نور سابق را نداشت که هنرمند هم مانند دیگران بتواند از آن بهره ببرد و در آن بدرخشد.
متأسفانه ما به یک اضمحلال فرهنگی رسیدیم و این روی مسایل دیگرمان هم تأثیر گذاشت لذا ما باید مراقب باشیم چراکه خداوند برای پیشبرد برنامه هایش با هیچ کسی عقد اخوت نبسته است. خداوند نخواهد گذاشت نور انقلاب خاموش شود. بر طبق آیاتی از قرآن از جمله آیه ۸ سوره صف «یُریدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ»، بنای خداوند بر این است که نورش را تام کند و هیچ کسی توان خاموش کردن و از بین بردن آن را ندارد.
بهترین راه برای ما این است که خود را با برنامه های خداوند همراه کنیم و از نور او مانند اوایل انقلاب و بلکه بسیار بیشتر از آن بهرهمند شویم. البته بعد از گذشت سال ها، گویا یک بار دیگر شاهد تجلی نور خداوند روی زمین خاکی هستیم. نوری قوی تر از نور انقلاب که در عراق گسترانیده شده است. نوری که در روزهای محدودی از سال تابانده می شود و ثمره اش تربیت امت اسلامی است، منظورم «اربعین حسینی» است. محفلی که حکم یک جامعه را دارد و افراد ۸۰ کشور دنیا را در بر می گیرد. افراد در این جامعه آرمانی با فرهنگ کاروان حسینی آشنا می شوند و برای آخرالزمان آماده می گردند. شکر خدا که این نور به جمهوری اسلامی ایران هم وارد شده که تبع آن رشد فرهنگی جامعه است. در همین نور است که شهیدی همچون شهید محسن حججی می تواند چنین تأثیرگذاری داشته باشد و باعث شگفتی همگان شود.
منبع: مهر
انتهای پیام/