زندگی از چشم کودکان کار؛ از تامین هزینه اعتیاد پدر تا قطع انگشتان
به گزارش گروه رسانههای دیگر آنا، حامیان کودکان کار معتقدند تاکنون به موضوع کودکان کار و خیابان از زاویه دید خود آنها پرداخته نشده است. همیشه بچهها و خانوادههایشان در طرحهای مختلف نادیده گرفته میشوند. باید ببینیم در طرح جمع آوری کودکان کار دقیقا چه اتفاقی افتاده است. میخواهیم بفهمیم چرا بچهها مجبور به کار شده اند و نظر خودشان در مورد کار در خیابان چیست. تجربیات بچهها کمک بزرگی میکند تا بیاندیشیم به اینکه چه کار میتوانیم برای آنها انجام دهیم.
بچههای کار و خیابان از زندگی خود میگویند
صغری دختری از اتباع افغان حدود ۱۰ سال دارد و در طرح ساماندهی کودکان کار و خیابان جذب شده و به مرکز دخترانه افسریه منتقل شده و حالا چند روزی هست که ترخیص شده است.صغری داستان روزی را که به مرکز منتقل شد روایت میکند: با خواهرم در خیابان مشغول کار بودیم که ماموران به سمت ما آمدند و ما فرار کردیم. در چهاراهی که ما بودیم چند دختر و پسر دیگر هم بودند که کار میکردند و آنها هم فرار کردند. ون شهرداری را جایی مخفی کرده بودند برای همین بچهها متوجه حضور آنها نشدند و مامور بهزیستی من و یکی ۲ نفر دیگر را گرفت و به ون منتقل کرد و گفت اگر فرار کنیم برخورد فیزیکی میکند. وقتی به مرکز افسریه وارد شدیم در آنجا هم شرایط اصلا خوب نبود و بچههای بزرگتر که مدت بیشتری در مرکز بودند و سابقه بیشتری داشتند به تازه واردها زور میگفتند. ما را مجبور به شستن ظروف و ملحفه و رفت و روب اتاق میکردند.
صغری در مورد شرایط کارش در خیابان میگوید: در چهاراره روزی ۳۰ تا ۵۰ هزار تومان درآمد داشتم که شب به شب آن را به پدر و مادرم میدادم.
برای تامین هزینه اعتیاد پدرم سر چهارراه کار میکردم
نجمه یکی دیگر از دخترانی است که در طرح ساماندهی کودکان کار به مرکز افسریه منتقل شده است. او هم از اتباع افغانستان است و به همراه ۲ خواهر خود در خیابان دستفروشی میکرده است. حدود ۱۲ ساله به نظر میرسد و میگوید: تمام درآمد روزانه ام را تحویل مادرم میدادم. پدرم معتاد است و خیلی وقتها ما را تهدید میکرد که مخفیانه پولمان را برای تامین مواد به او بدهیم و برای همین ما را تشویق میکرد که در خیابان کار کنیم.
به اجبار والدین در خیابان کار میکردم؛ دل کندن از خانواده آسان نیست
گلپری هم از جمله دخترانی است که در طرح ساماندهی کودکان خیابانی جذب شده و سپس ترخیص شده است. او از روزی که به مرکز افسریه منتقل شد میگوید: داشتیم سر چهارراه کار میکردیم که ماموران بهزیستی آمدند و گفتند باید به مرکز افسریه برویم. سر چهارراه کار کردن سخت است اما زندگی در مرکز افسریه سخت تر است. در مرکز همه بچهها گریه میکنند. همه دوست دارند زودتر به خانه برگردند. بچههای تازه وارد را مجبور میکنند که کار کنند و همیشه دلمان برای پدر و مادرمان تنگ است.
او ادامه میدهد: با اینکه به اجبار پدر و مادر به خیابان میرفتیم اما در هر صورت نمی توانیم از مادرمان دل بکنیم. دوست داشتم معلم شوم اما اگر در خیابان کار کنم شاید هیچ وقت به آرزویم نرسم.
از گرسنگی بمیرم دیگر نمیگذارم بچههایم سر چهارراه کار کنند
حلیمه مادر یکی از کودکانی که در طرح ساماندهی کودکان خیابانی جذب شده است میگوید: شوهرم پیر و سالخورده است و ۳ فرزند دارم. ۲ پسر و یک دختر که یکی از دخترانم را ۱۶ روز در مرکز افسریه و یک پسرم را ۱۲ روز در مرکز پسرانه یاسر نگه داشتند. بعد از این اتفاق دیگر اجازه ندادم بچههایم برای کار به خیابان بروند. حالا همسرم سیب زمینی و پیاز در خیابان میفروشد و تا حدی مخارجمان تامین میشود. هرچند ماهی ۴۰۰ هزار تومان اجاره خانه داریم اما حاضرم در سخت ترین شرایط زندگی کنم اما فرزندانم را به خیابان نفرستم چون خیابان هیچ چیز برای فرزندانم جز تباه کردن آینده آنها ندارد. خیابان پر است از خطر و آسیب و وقتی بچهها بزرگ شوند حتما میگویند چرا نگذاشتید به مدرسه برویم. حتی اگر گرسنه بمانیم اجازه نمی دهم بچههایم کار کنند.
مادر یکی دیگر از دخترانی که به مرکز افسریه منتقل شده است، میگوید: مجبور بودم دخترم را برای کار به خیابان بفرستم چون مخارج زندگی زیاد است و درآمد همسرم به اداره زندگی نمی رسد. شوهرم سیب و زمینی و پیاز روی چرخ دستی میفروشد اما گاه و بیگاه شهرداری بساط او را هم جمع میکند. منزلمان شوش است و این محله پر از مشکلات است.
قطع انگشتان کودکان کار در کارگاه پرسکاری
مادر یک کودک کار که پسرش تا چندی پیش در کارگاه پرسکاری کار میکردند میگوید: ما در محله شوش زندگی میکنیم. شوهرم معتاد است و تمام محله معتاد هستند. ۵ فرزند دارم که همگی را خودم به تنهایی زیر پر و بال گرفته ام. پسرم ۱۶ ساله است و تا پارسال در کارگاه پرسکاری کار میکرد به همین دلیل از درس و مدرسه عقب مانده بود. سال گذشته از طرفهانه علم ایرانیان پسرم را شناسایی کرده و به مدرسه فرستادند و حالا شاگرد اول مدرسه است. رضا مدت ۴ سال از ۷ صبح تا ۷ شب کار کرد و اواحر ماهانه ۷۰۰ هزار تومان دریافت میکرد و حتی بیمه هم نداشت.
وی ادامه میدهد: هر وقت رضا سر کار میرفت تا زمانی که برگردد از نگرانی میمردم و زنده میشدم زیرا دستکم ۴-۵ نفر از دوستان پسرم در همان کارگاه دچار حادثه شده و انگشتان خود را از دست داده بودند. حالا پسرم به همراه برادر کوچکترش که او هم در پرسکاری مشغول شده بود به مدرسه میروند و امیدوارم در آینده بتوانند کار خوبی پیدا کنند. حالا برای تامین مخارج زندگی دستفروشی میکنم. سبزیجات در میدان ولیعصر میفروشم اما شهرداری بارمان را جمع میکند. حالا اگر شهرداری نگذارد دستفروشی کنم شاید بار دیگر مجبور شوم پسرانم را به سر کار بفرستم.
یک روز کودکان زباله گرد کار نکنند بوی تعفن تهران را برمی دارد
زهرا رحیمی، مدیرعامل جمعیت امام علی به خبرنگار مهر، میگوید: طرح ساماندهی کودکان کار در حالی اجرا شد که زباله گردها آزادانه کار خود را میکنند. پس مشکل کار کودکان نیست؛ مساله این است که فقط کار کودکان جلوی دید نباشد. اگر یک روز کودکان زباله گرد کار نکنند بوی تعفن همه شهر تهران را بر میدارد و در زباله غرق میشویم. خیلی از کودکان افغان در کار ساختمانی هستند که با حقوق اندک کار میکنند اما کارفرماها و سایستگذاران برای پایین نگه داشتن قیمت تمام شده مسکن حاضر نیستند به آنها کمک کنند و آنها را ساماندهی کنند و کاری به آنها ندارند. کودکان اگر در خیابان کار نکنند باید در کارگاههای زیرزمینی و پرسکاری کار کنند و برای ماهی ۷۰۰ هزار تومان سلامتی شان به خطر بیفتد. کودکان زیادی داریم در کار پرسکاری دست یا انگشتشان زیر دستگاه مانده و قطع شده است.
وی در مورد راهکارهای اجرایی برای مقابله با پدیده کودکان کار و خیابان میگوید: باید توانمندسازی خانوادهها را انجام دهیم تا از رفتن بچهها به سر کار خودداری کنند. خانواده سالم و خانواده ای که جایگاه کودکان در آن مشخص باشد هیچ گاه اجازه نمی دهد فرزندش در این شرایط در خیابان در معرض آسیب قرار گیرد. باید در مواردی که خانواده از سر ناچاری بچه را به خیابان میفرستد حمایت انجام شود و ما مواردی زیادی داریم که وقتی حمایت شدند، سختی را تحمل کردند و حاضر نشدند بچه را به خیابان بفرستند. وقتی اعتیاد هست دیگر حفاظت از کودکان اولویت خانواده نیست و باید در این زمینه هم برنامه ریزی صورت گیرد زیرا در بسیاری موارد تامین هزینه اعتیاد پدر یا مادر بر عهده کودک خانواده قرار میگیرد. شهروندان باید در مقابل کودکان کار و خیابان حساس شوند. در کشورهای توسعه یافته مردم نمی توانند بپذیرند که کودکی سر چهارراه کار کند و دولت هم به وظایف خود عمل میکند و نمی پرسد که کودک مهاجر است یا غیرمهاجر.
نگکاه مسئولان به مقوله کودک کار باید عوض شود
مظفر الوندی، دبیر مرجع ملی کنوانسیون حقوق کودک هم با اشاره به برگزاری جلسه روز گذشته در کمیسیون اجتماعی مجلس با موضوع بررسی طرح ساماندهی کودکان کار میگوید: در این جلسه نمایندگان دستگاههای مختلف همچون سازمان بهزیستی، وزارت تعاون، فرمانداری و نیروی انتظامی حضور داشتند.
وی ادامه داد: متاسفانه دیدگاه برخی نمایندگان مجلس نسبت به کودکان کار وحشتناک است و کودک را به عنوان فردی صاحب حق نمی دانند.
دبیر مرجع ملی حقوق کودک با بیان اینکه برخی نمایندگان کودک را فردی وابسته میدانند نه به عنوان یک انسان مستقل، تاکید کرد: همین نمایندگان میخواهند قانون حمایت از حقوق کودکان را بنویسند.
وی خاطرنشان کرد: البته نگاه مسئولان به مقوله کودک در سالهای اخیر پیشرفت چشمگیری داشته است اما هنوز تا رسیدن به نقطه مطلوب فاصله داریم.
الوندی اضافه کرد: مسئولان سازمانهای حمایتی میخواهند القا کنند که بخش زیادی از کودکان کار تحت پوشش باندهای کودکان خیابانی فعالیت میکنند اما تجربیات نهادهای مدنی با این مساله فرق دارد هرچند نیروی انتظامی وجود باندهای کودکان کار را تایید میکند.
منبع: مهر
انتهای پیام/