مناطقی در جهان، که ساز جدایی می زنند
به گزارش گروه رسانههای دیگر آنا، به همین خاطر است که تایوان در مسابقات المپیک با پرچم کمیته المپیک شرکت می کند و هنوز یکی از مناطق مورد مناقشه حساب می شود. از این جور مناطق در دنیا فراوان داریم و تنها محدود به کشورهای بدبخت بیچاره آفریقا یا آسیا و آمریکای جنوبی هم نیست. به عنوان مثال کاتالانها در اسپانیا یا حتی ایالت تگزاس در قلب ایالات متحده مناطقی هستند که گوش به زنگ اتفاقات مانده اند تا روزی مستقل شده و برای خودشان صاحب مرز، پرچم، دولت، واحد پول و خیلی چیزهای مستقل دیگر شوند.
از نظر سازمان ملل 193 کشور مستقل و عضو این سازمان در دنیا وجود دارد که هیچ مسئله مناقشه برانگیزی در مورد آنها وجود ندارد. هرچند در میان این کشورها هم چند کشور وجود دارند که دارای معارض هستند. در راس آنها رژیم اشغالگر قدس که 32 کشور هنوز آن را به رسمیت نشناخته اند که همه کشورهای اسلامی هستند یا کشور ابرقدرتی مانند چنین که 22 کشور از پذیرش رسمیت آن سر باز زده اند.
به این لیست باید چند کشور دیگر را هم اضافه کرد. کره شمالی که مورد اعتراض کره جنوبی و ژاپن است. قبرس هم مورد اعتراض ترکیه و قبرس شمالی قرار دارد و عجیب ترین اعتراض و به رسمیت نشناختن یک کشور هم مربوط است به ارمنستان که معترضی به نام پاکستان دارد.
کشورهای قدیمی در دنیا تقریبا جا افتاده اند؛ کشورهایی که تاریخ پرفراز و نشیبی دارند یا از ابتدا مستقل بوده یا در مقطعی از تاریخ استقلال خود را به دست آورده اند. تاریخ و جغرافیا جدا از این که درسهای دوقلوی دوران مدرسه به شمار می آمدند در مسئله سیاسی هم به شدت به هم وابسته هستند. یک رود، یک رشته کوه یا یک دریا می توانند عوارض طبیعی جغرافیایی باشند که سرنوشت آدمها و تاریخ دو سوی خود را تغییر می دهند. می توانند باعث شوند انسانهای یک سوی آنها آفریقایی باشند یا آسیایی، آسیایی باشند یا اروپایی، آلمانی باشند یا لهستانی، چینی باشند یا هندی و...
بعد از تاریخ و جغرافیا، جنگها و ظهور یا بروز یک امپراتوری باعث و بانی تشکیل یا تجزیه کشورهاست. کاهش قدرت امپراتوری عظیم اسپانیا در میانه قرن نوزدهم باعث تولد کشورهای زیادی در آمریکای جنوبی و مرکزی شد؛ کشورهایی مثل آرژانتین، شیلی، کلمبیا، پرو و... در سالهای دهه دوم قرن نوزدهم و با تلاش انقلابیهای لاتین تبار توانستند از استعمار اسپانیا خارج شوند. یا شکست امپراتوری عثمانی در جنگ جهانی اول باعث تجزیه این کشور و تولد تعداد زیادی کشور مثل عراق، اردن، سوریه، فلسطین، عربستان و... شد.
آفریقاییها اما بعد از جنگ جهانی دوم به صرافت استقلال افتادند. در دهههای 50 و 60 شاهد اعلام استقبلال کشورهای آفریقایی از کشورهایی مانند بلژیک، فرانسه، انگلیس و پرتغال بودیم. کشورهایی که بر اثر عوارض جنگ جهانی دوم به باور استقلال رسیدند و بیشترشان تاریخ دهههای 60 و 50 میلادی را به عنوان زمان تاسیس یا استقلال در تاریخشان ثبت کردند.
اتفاق کشورساز دیگر مربوط است به فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی با پسوند «سابق» وقتی شوروی در سال 1991 منحل شد، 15 کشور از جمهوری روسیه جدا شدند، از قزاقستان در دل آسیای میانه تا لتونی و استونی در حاشیه دریای بالتیک. فروپاشی بلوک شرق در چند سال پس از آن، باعث فروپاشی یوگسلاوی شد که از دل آن شش کشور متولد شد و کشور هفتم یعنی کوزوو بعد از تجربه یک جنگ خونین هنوز در بلاتکلیفی است.
اما دنیا هرچند به نظر به ثبات نسبی در زمینه تولد کشورهای تازه رسیده و آخرین موارد استقلال مربوط به تیمور شرقی در سال 2004 و سودان جنوبی در سال 2011 است اما همچنان مناطق زیادی در دنیا وجود دارد که منتظر یک فرصت ویژه هستند تا عَلَم استقلال را بلند کنند و برای خودشان صاحب پرچم، واحد پول، دولت و نقشه خاص خودشان شوند.
1. پاپوآی غربی (West Papua)
جزیره پاپوآ گینه نو دو قسمت است که تا 1960 به مدت چهار قرن مستعمره هلند بود. نه سال زیر نظر سازمان ملل بود و سپس به اندونزی واگذار شد. پس از آن، رفراندومی برای استقلال پاپوآی غربی تحت نظارت سازمان ملل متحد و اندونزی انجام شد و پاپوآی غربی به اندونزی ملحق شد. از آن زمان تاکنون یک گروه چریکی شورشی، مخالفتهای خود را علیه دولت و ارتش اندونزی اعلام کرده است، البته تنها یک کشور یعنی «تووالو» پاپوآی غربی را به رسمیت شناخته است.
2. ابخازیا/ اوستیای جنوبی
دو منطقه خودمختار که محل مجادله بین روسیه و گرجستان هستند تا جایی که روسیه و گرجستان در سال 2008 به خاطر آبخازیا وارد جنگ شدند و این منطقه مستقل شد و از طرف کشورهایی مانند روسیه، نیکاراگوئه، ونزوئلا، نائورو و وانواتو به رسمیت شناخته شده است. اما اوستیای جنوبی برخلاف آبخازیا در کنترل گرجستان باقی ماند و منتظر یک فرصت مناسب برای استقلال بود؛ فرصتی که پس از انقلاب گل رز گرجستان پیش آمد و این کشور هم در نهایت در سال 2014 قرارداد ارتش متحد با روسیه را امضا، هرچند هنوز مستقل نشده است.
3. اسکاتلند (Scotland)
شمالی ترین بخش جزیره انگلستان تا قرن هفدهم، قلمرویی مستقل محسوب می شد تا این که «جیمز ششم» به عنوان شاه انگلستان انتخاب شد و دو کشور اسکاتلند و انگلستان را با هم متحد کرد. یک قرن بعد، اسکاتلند وارد اتحادی رسمی با انگلستان شد که «بریتانیای کبیر» را تشکیل داد.
پس از متلاشی شدن این اتحادیه، بحثهایی در مورد جدای اسکاتلند شنیده شد. این مجادلات تا اواخر قرن بیستم ادامه داشت تا اینکه رفراندومی برای تفویض اختیارات حکومتی به اسکاتلند برگزار شد. این موضوع به اسکاتلند اجازه داد پس از حدود 300 سال، برای اولین بار کنترل تمامی امور از جمله حکومت محلی، آموزش، مسائل مربوط به سلامت عمومی و کشاورزی را در اختیار بگیرد. رفراندوم قانونی در 2014 برگزار شد اما 55 درصد از مردم با جدایی از بریتانیا مخالفت کردند ولی همچنان افراد مدافع استقلال در تلاش برای برگزاری رفراندومهای جدید هستند.
4. ونتو (Veneto)
ایتالیا هم به آن صورت امن و امان نیست. جدا از جریان استقلال طلب در سیسیل، باید منطقه ونتو را هم در نظر داشت. ونتو ناحیه ای واقع در ونیز است. برخی در ونیز معتقدند که ونتو به «سنگاپور اروپا» تبدیل خواهدشد. اهالی ونتو ادعا می کنند که حکومت ناکارآمد، فساد و حتی جرائم سازمان دهی شده در این ناحیه بیداد می کند و دیگر راضی نیستند تحت سلطه رم باشند.
ونیز خودش به تنهایی پیشینه فراوانی در استقلال دارد؛ این شهرت به مدت 1100 سال و تا قرن هجدهم مستقل بود ولی بعد از آن، به مالکیت اتریش و پس از شش سال تحت فرمانروایی ایتالیا درآمد. مردم ونیز بارها از اتحادیه اروپا درخواست همه پرسی برای جدایی داشته اند که با آن موافقت نشده است. آنها سه سال پیش یک همه پرسی آن لاین برگزار کردند که نزدیک به 90 درصد شرکت کنندگان به جدایی از ایتالیا رای دادند؛ انتخاباتی که به رسمیت شناخته نشد.
5. سومالی لند (Somaliland)
برخلاف اوضاع آشفته سومالی که درگیر جریان الشباب و دزدیهای دریایی و جنگ و درگیری است، بخش شمالی و مدعی استقلال، اوضاع خوبی دارد. با سیستم اقتصادی و سیاسی و نظامی مستقل و حتی فرودگاه بین المللی و گذرنامههای اختصاصی، برگزاری شش دوره انتخابات و داشتن رییس جمهور مستقل. اما از نه سال پیش به این طرف، هیچ کشوری آنها را به رسمیت نشناخته با این حال از استقلال در آینده ناامید نشده اند.
6. فلاندر (Flemish Republic)
شاید برای شما هم عجیب باشد که منطقه ای در بلژیک خواهان استقلال باشد. فلاندریهای شمال بلژیک به واسطه زبان هلندی شان نزدیک به دو قرن است تلاش می کنند یک کشور مستقل شوند. به خصوص که سه سال پیش یک حزب جدایی طلب فلاندری توانست با ائتلاف، کنترل دولت را هم به دست بگیرد.
بلژیک شامل سه منطقه است، شمال شامل فلاندریها که هلندی صحبت می کنند و مهم ترین شهرهای آن آنتورپ، بروخه و خنت است. جنوب که به والونی معروف است و فرانسوی زبان هستند و منطقه میانی به پایتختی بروکسل.
7. کاتالانیا (Catalonia)
اگر فوتبالی باشید، رد بازیهای خانگی بارسلونا پرچمهای آنها را دیده اید. ناحیه ای واقع در اسپانیا و سواحل شمال شرقی دریای مدیترانه است که با فرانسه و آندورا مرز مشترک دارد. این ناحیه از قرون وسطا تا کنون، همیشه بین دولتهای مختلف دست به دست شده ولی همچنان خودمختاری خود را حفظ کرده است.
در دوره دیکتاتوری ژنرال فرانکو رسانههای کاتلان زبان و تعطیلات رسمی آنان، از اعتبار ساقط شدند اما با سقوط دولت فرانکو و از حدود 40 سال پیش تلاشها برای احیای فرهنگ این منطقه هفت و نیم میلیون نفری دوباره آغاز شد؛ منطقه ای که هرچند دارای خودمختاری است اما ناسیونالیستها و استقلال طلبان آن خواهان جدایی از خاک اسپانیا هستند.
قرار است همه پرسی ای را برگزار کنند که دولت مرکزی اسپانیا آن را غیرقانونی اعلام کرده است. هر چند از سال 2009 تا امروز چند رفراندوم برگزار کرده اند که جدی ترین آنها مربوط به سال 2016 است که 80 درصد شرکت کنندگان به استقلال رای دادند اما دولت اسپانیا هنوز از مواضع خود کوتاه نیامده است.
دیگران
علاوه بر مناطقی که به شکل جدی موضوع استقلال و جدایی طلبی را دنبال می کنند، ایالتهایی مانند کبک در کانادا، تگزاس در آمریکا، تبت در چین، کشمیر در هند، تامیل در سریلانکا و... هم وجود دارند که بعید به نظر می رسد با توجه به قدرت دولتهای مرکزی که بر این مناطق تسلط دارند به این زودیها بتوانند مستقل شوند.
منبع: همشهری جوان
انتهای پیام/