خلق یک اثر بهانهای است تا در فضای شناخت عالم سیر کنم
به گزارش گروه رسانههای دیگر آنا، «عبدالحمید قدیریان» مدیر مطالعات راهبردی حوزه هنری از جمله چهرههای شاخص هنر انقلاب اسلامی است که علاوه بر درکِ کامل جریان انقلاب، فضا و تفکر قبل و بعد از انقلاب را نیز درک کرده و بر همین اساس، پیام آثار هنری خویش را ترتیب داده است. وی از هنرمندانی است که از نزدیک و به صورت مستقیم و بیواسطه با جریان انقلاب اسلامی ایران همراه بوده و با هنرش بخشی از وظایف هنرمندانۀ خویش را به تصویر کشیده است. او تاکنون سه اثر هنری در خصوص شهید مدافع حرم«محسن حججی» را به تصویر کشیده است. آخرین اثر او«به زودی لشکر شهدا» است که سه شنبه 11 مهر 96 از آن رونمایی شد. به همین مناسبت گفتوگویی با این هنرمند داشته ایم که مشروح آن را در ادامه میخوانید:
شما هم مانند بسیاری از هنرمندان تحت تأثیر فضایی قرار گرفتید که شهید حججی ایجاد کرد و تا کنون سه تابلو با نامهای مختلف کشیده اید. درباره تابلو سوم خود که نام آن را «بزودی لشگر شهدا» گذاشتید، برای ما لطفا توضیح دهید؟
قدیریان: همیشه این سوال برایم مطرح بوده که کسانی که در زمان زندگی دنیایی خود نتوانستند نسبت به ماجراهای پیرامون خود بیتفاوت باشند و دغدغه برپایی حق را داشتند چطور ممکن است بیخیال در زیر درختان بهشتی مشغول خوردن باشند. درست است که متنعم شدن در بهشت به معنای سکون نیست و همچون بهشت آدم (ع) خوردن هر یک از میوههای بهشتی، صفتی را در متنعم ایجاد میکند. ولی پشت کردن و نادیده گرفتن حق پرستان در دنیا، کاری دشوار و تحمل آن سخت است.
تا اینکه به قصهی مؤمن آل یاسین (به قولی حبیب نجار) برخوردم. خداوند در سوره یاسین داستان دو رسول را میگوید که بر قومی ارسال شدند و بعد رسول سوم هم به آنها ملحق شد و هر سه مردم را به خداپرستی دعوت کردند، ولی آن قوم ایمان نیاوردند.در زمانی که مردم با آن رسولان جَدل میکردند، مردی دوان دوان از بیرون شهر به میان آنان آمده، از رسولان دفاع میکند و با مردم بحث میکند ولی مردم او را تهدید میکنند که اگر بر ایمانت استوار باشی، تو را سنگسار میکنیم. حبیب مصمم به سخنانش ادامه داد، آنها که استدلالهای حبیب نجار را نپذیرفتند و همچنان بر کفرشان ایستادگی کردند، او را به شهادت رساندند.
خداوند لشگری آسمانی دارد که شأن بسیاری برایش قائل است
در ادامه داستان خداوند به حبیب نجار میفرماید به بهشت وارد شو، حبیب به بهشت وارد میشود تا متنعم شود. خداوند آن قوم را به دلیل عدم توجه به هدایت و آیاتی که به آنها نشان داده بود، به جزای عملشان میرساند و آن قوم بدکار را با صیحهای نابود میکند «آیه 29». خداوند در سورهی یس در این ارتباط میفرماید: آنها توسط لشگری از آسمان، «جُنْدٍ مِنَ السَّمَاءِ» عذاب نشدند، به عبارت دیگر بعد از آیه 26 که درباره کشته شدن حبیب و ورود او به بهشت است، خداوند در آیه 28 از لشگر آسمانی سخن میگوید و اینکه ما از آنها برای نابودی این قوم استفاده نکردیم. یعنی آن قوم لیاقت نابودی توسط این لشکر را نداشتند. پس میتوان نتیجه گرفت که خداوند لشگری آسمانی دارد که شأن بسیاری برایش قائل است و از آنها برای هر کاری استفاده نمیکند.
تقارن ماجرای شهادت مؤمن آلیاسین و نام بردن از «جند من السماء» در کلام خداوند حکیم، این احتمال را بسیار پررنگ میکند که افراد این لشکر، همان شهداء باشند که خداوند میخواهد ، مخاطب خود را نسبت به آنها آگاه سازد، وگرنه لزومی نداشت که خداوند برای نابودی آن قوم، نامی از این لشکر ببرد. خدا میتوانست صرفا به ماجرای صیحه به عنوان عامل هلاکت این قوم اشاره کند و ماجرا را تمام کند. از این موضوع که خداوند بعد از شهید شدن یک مومن، از این لشکر یاد میکند، میتوان چند نتیجه گرفت: اولاً این لشکر در آسمان وجود دارد و ارتباط بسیاری با شهدا دارد. ثانیاً این لشکر در زمانی که خدا صلاح بداند، به کار گرفته خواهد شد. ثالثا افراد این لشکر ملائک نیستند چرا که خداوند در چند آیهی دیگر از نصرت ملائک در جنگهای صدر اسلام سخن میگوید و در تمام آنها از ملائک نام میبرد و حتی به تعداد ایشان اشاره میکند. این لشکر به نظر میرسد لشگر شهدا باشد، که از جایگاه خاصی برخوردارند. آنها که مظلومانه در طول زمان به آسمانها رفتند و در انتظار سازمان یافتن در بهشت الهی متنعم هستند. لشکری از افراد حیّ که نزد خدا روزی میخورند و توان اثرگذاری در دنیا را دارند.
دلیل ماجرای عظمت شهید حججی را باید از صاحب عالم پرسید
وقتی از این منظر به ماجرای شهید حججی و تأثیرگذاری او در میان مردم نگاه میکنیم، تا حدودی میتوان تخمین زد که چه ماجراهایی در آسمانها در شرف تکوین است. انسان با خود میگوید: شهید حججی نیز با شهادتش مانند سایر شهدا زنده شد و به لحاظ زنده بودن دست و بالش باز است و میتواند در دنیا کار انجام دهد، کما این که در خاطرات بسیاری از خانوادهی شهدا ثبت و ضبط است که آنها در رتق و فتق امورشان، شاهد اثرات شهیدشان هستند. مادران شهدا که از این نعمت بسیار برخوردارند و بارها شنیدهایم که وقتی کارشان گیر میکند، به فرزند شهیدشان متوسل میشوند و به عینه میبینند که کارشان راه میافتد.
اما ماجرای شهید حججی کمی متفاوت است. اثرگذاری ایشان در دنیا و بر روی روحیات و امیال مردم بسیار وسیعتر از اثرگذاری سایر شهداست. این در حالی است که ایشان در میان شهداء به لحاظهای مختلف مشابهاتی دارد. شاید بسیاری از شهدا زمان جنگ تحمیلی مانند ایشان بودند و شاید هم برخی با فضیلتتر از ایشان بودند. کسانی که در عبادت و تقوا و مظلومیت در اسارت و شهادت، کم از ایشان نبودند، پس چرا ماجرای ایشان متفاوت است؟ عاقل میگوید که دلیل ماجرا را نباید در شخصِ شهید حججی جستجو کرد، بلکه باید علت ماجرا را از صاحب عالم پرسید، که خدایا تو داری چه کار میکنی!؟ نکند ماجرایی را با این شهید شروع کردی؟ تو حتماً قصدی داری و با این زبان داری با ما سخن میگویی.
رهبر معظم انقلاب فرمودند شهید حججی یک حجت برای ما بود. خوب در این صورت باید دید که خدا چه حجتی را دارد با ما تمام میکند؟ اینها سؤالاتی است که باید در آن تامل کرد و نباید ساده از کنار آنها گذشت. حجتها و آیات خداوند باید مورد توجه و عنایت ویژه مؤمنین قرار گیرد.انسان عاقل در این ماجرا فکر میکند و میگوید: اگر این ماجرا تمام شود که هیچ، صرفاً نشانه و اتمام حجتی برای همه بوده، اما اگر این ماجرا ادامه پیدا کند و علاوه بر شهید حججی، ببینیم که سایر شهدا نیز به میدان آمده و یکی پس از دیگری و در سطحی وسیع، در حال تاثیرگذاری در دنیا هستند، باید این نتیجه را بگیریم که گویا خدا قصد لشگرکشی دارد و آن لشکر قیمتیاش یعنی «جُنْدٍ مِنَ السَّمَاءِ» را به کار گرفته است و میخواهد کاری را پیش ببرد. گویا زمان آن رسیده که آن کسانی که در راه خدا کشته شده و در نزد او روزیخورند، مأموریتی از مأموریتهایشان را آغاز نموده و به سرانجام برسانند.
فکر نمیکنید این کلام خیلی رویایی باشد؟ میتوان قبول کرد که ایشان به سایر شهداء انقلاب و جنگ تحمیلی پیوسته و در میان همکیشان و دوستان خود نزد خداوند روزی میخورد و به فرمایش شما زنده است، اما قبول موضوع لشکر شهداء برای من و امثال من، بسیار عجیب و البته بسیار جالب به نظر میرسد. یعنی واقعاً شما فکر میکنید که شهید حججی به مومن آل یاسین و به لشگر شهدا پیوسته و خداوند آنها را برای تأثیرگذاری به کار میگیرد؟
قدیریان: ببینید! سعی من این بود که زیاد از خودم حرفی نزنم. سعی کردم کلامم مبتنی بر آیات قرآن باشد. این مطلب برای خود من هم بسیار جالب و روحبخش است. مادامی که انسان بر روی بافتههای خویش تکیه کند و برنامهریزیهایش بر آن اساس باشد، از بسیاری از حقایق عالم غافل میشود و در محدودهی تنگ و تاریک ذهنیات خویش، عمر را سپری میکند و البته فکر میکنم که ثمرهی این زندگی نیز نباید نزد خدا ارزشی داشته باشد.
اما اگر انسان بر روی کلام خدا تکیه کند و قرآن را باور داشته باشد، محدودهی تفکری و ایمانیش بسیار وسیع و پر نور میشود و گمانم این است که خداوند چنین مطالبهای از بندگانش دارد. حتماً شما بارها و بارها آیهالکرسی را خواندهاید. وقتی خداوند در آیهالکرسی، ابتدا با بیان عبارت «اللّهُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ» اقتدارش را به رخ میکشد و سپس با بیان عبارات «لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی اْلأَرْضِ» و «وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضَ» بخشی از حیطهی خداییاش را مطرح میکند، با بیان عبارت «قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ»«راه درست از راه انحرافى روشن شده است» محبت خودش نسبت به بندهاش را تمام میکند و عملاً بندهاش را به این حیطهی بزرگ دعوت میکند و البته با بیان عبارت «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ»، اختیار را به او میدهد که آیا این نوع زندگی که حداقل پهنهاش آسمانها و زمین میباشد را میپسندد، یا میخواهد در کنجی از زمین بخزد و مانند کرمهای خاکی و موشهای کور زندگی کند. دیگر این بنده اوست که باید انتخاب کند که آیا به ریسمان او چنگ میزند تا خدا او را از ظلمت بیرون بیاورد و وارد نور سازد و یا اینکه طاغوت را اختیار میکند تا از همان نور اندک هم خارج شود و به سوی ظلمات و تاریکی و فلاکت و بدبختی برود.
جُنْدٍ مِنَ السَّمَاءِ لشگری از لشگرهای الهی و از قیمتیترینهای آنهاست
کسی که نخواهد آسمانی باشد، واقعهی طبس را نمیفهمد، فتح خرمشهر برایش جلب توجه نمیکند، انقلاب به چشمش نمیآید. نور انقلاب را درک نمیکند. زنده بودن شهدا برایش معنا ندارد. اساساً آسمان را نمیفهمد که بخواهد لشکر آسمان را فهم کند. «جُنْدٍ مِنَ السَّمَاءِ» لشگری از لشگرهای الهی و از قیمتیترینهای آنهاست.
خداوند قادر و تواناست و اختیار همه چیز در دست اوست. او در پهنهی آسمانها و زمین لشکریانی دارد که برخی رویت شدنی و برخی رویت ناشدنی هستند و در قرآن از آنها یاد میکند. او هر جا صلاح بداند از این لشکریانش استفاده میکند. اوست که تعیین میکند از چه ابزاری در کجا استفاده شود و از ما خواسته که در آیاتش تفکر و تدبر کنیم. او زمانی از لشگر فرشتگان استفاده میکند که بخواهد لشکر مومنینِ «مشغول جنگ» را نصرت کند، مانند جنگ بدر و حنین و ... ، پس «جُنْدٍ مِنَ السَّمَاءِ» نمیتواند لشگر ملائک باشد.
همهی ما تأثیرگذاری شهید حججی را در جامعه و در خود دیدیم و حس وحال لطیفی که به واسطه او در جامعه ایجاد شد را با تمام وجودمان احساس کردیم، پس چرا باید به تأثیرگذاری شهدا شک کنیم. اگر یکی از شهدا اجازه این تاثیرگذاری را داشته باشد، پس این امکان وجود دارد که دیگران هم بتوانند چنین اجازهای داشته باشند و این یعنی اثرگذاری جمعی و این یعنی لشگری الهی و توانمند که به اجازهی خدا تاثیرگذاری میکنند. شهدای غواص را یادمان نرفته که با آمدنشان تحولی روحی در جامعه ایجاد کردند. اگر آن روز آن تعداد از شهدای مظلوم به آن میزان اجازه اثرگذاری داشتند، امروز یک شهید حججی مظلوم که شاید مظلومیتش بیش از شهدای غواص نباشد، به تنهایی به این میزان اجازهی اثرگذاری دارد. این است که انسان را به این فکر وا میدارد که خدایا تو چه برنامهای داری؟ میخواهی چه کار کنی؟
استمرار و قوت یافتن این ماجراها در سالهای بعد از انقلاب و به خصوص از زمان ماجرای طوفان کاترینا و جنگ 33 روزهی حزبالله، چنین احتمالاتی را در ذهن پر رنگ میکند. اگر ما در دورانی باشیم که این نشانهها، به کارگیری لشکر شهداء را نوید دهد، بسیار باید شاکر خدا برای این منت و نعمتش باشیم. این لشگر تنها با حضور روحی خود، به مردم ما ایمان، امید و باور میدهد. حضور قدرتمند نیروهای آسمانی باعث میشود تا بسیاری از کمکاریهای ما در عرصههای مختلف جبران شود. شهدا زمانی که در دنیا بودند نیز همین رفتار را داشتند. آن موقع نیز بسیاری از ما به زندگی روزمره میپرداختیم و ایشان پا در میدان جهاد و سعی و کوشش گذاشته بودند و از سفرهی نعمات خاصه الهی بهرهمند میشدند.
شاید برخی از کلام شما این طور نتیجه بگیرند که شما میگویید «ما به بنبست رسیدهایم و باید یک سری نیروهای غیبی بیایند و کارها را اصلاح کنند، یعنی همیشه به جای این که ما برای کارهایمان برنامهریزی داشته باشیم، کارها را به غیب حواله دهیم و به این ترتیب مسئولیت را از دوش خود برداریم»، هر چند که با شناختی که بنده از شما دارم، میدانم که قطعاً چنین منظوری ندارید، لذا لطف کنید و منظورتان را بیشتر توضیح دهید؟
قدیریان: اجمالا این که بنده به هیچ وجه منظورم این نیست که باید مسئولیت را از دوش خود برداریم و به دوش نیروهای غیبی بیاندازیم و کار را حواله به غیب دهیم. بلکه برعکس، بنده با فهم این موضوع، احساس میکنم باید سرعت و همّتم نسبت به گذشته بیشتر شود، زیرا از دید من، این ماجرا یعنی «برپایی عرصهی یک مسابقه برای اهل ایمان» و همه مومنین باید در این مسابقه شرکت کرد و با یکدیگر مسابقه دهند و هدف هر کدامشان این باشد که پیروز مسابقه باشند.ما سربازان نسل اول انقلاب که به فرمایش امام(ره)در سال 42 در گهوارهها بودیم، یک بار در مسابقهی قبلی از شهدا شکست خوردیم. ما با هم رفیق بودیم و با هم پا در میدان همت وتلاش گذاشتیم، ولی آنها در عرصهی مسابقه، گوی سبقت را از ما ربودند و با بذل جانشان زنده شدند و به حیات حقیقی دست یافتند. اما من به خودم میگویم که فلانی! این بار نباید از ایشان عقب بمانی، بلکه باید همتت را بیشتر کنی و نشان دهی که قصد پیروز شدن را داری! و البته اعتقاد دارم که آن رفیقان در این مسابقه به جای رقابت، با ما رفاقت میکنند و اساسا در میادین السابقین الهی، آنها که رفاقتشان و کمک و نصرتشان به دوستانشان بیشتر باشد، پیروزان مسابقه خواهند بود!
بله، فرهنگ رفاقت فرهنگ زیبایی است که اهل زمین زیاد با آن آشنایی ندارند. بر طبق آیه قرآن «65 سوره نساء»، بهترین رفیقان با اطاعت کنندگان از خدا و رسولش همراهی دارند. باید هرچه زودتر با فرهنگ آسمانها آشنا شویم و رفتار در قبال آسمانیها را یاد بگیریم. به قول علمای عظیم شأنمان، دوران ظهور مولایمان دور نیست و ما به سرعت به سوی دوران ظهور در حرکت هستیم و باید دانست که سرزمین ظهور به آسمانیان تعلق دارد. همانها که خداوند صالحشان میخواند و زمین را به ایشان ارث میدهد. دوران ظهور اینگونه نیست که شب بخوابیم و صبح بیدار شویم و ببینیم که ظهور برپا شده و عدالت بر جهان حکم فرما شده است، بلکه باید مراحل زیادی را طی کنیم و ناشناختههای بسیاری را بشناسیم. در فرهنگ آسمان، ایستایی و سکون معنا ندارد و اهل همّت و سعیاند که آسمانیاند. عاقبت از آن متقین است و یکی از نشانههای اهل تقوا این است که خدا دَرهای آسمان را به رویشان باز میکند و هرگز راه آسمان به روی تکذیبکنندگان آیات الهی و متکبران باز نخواهد.
روزی را خواهیم دید که بچههای حزبالله در حال رقابت با لشکر شهدا هستند
پس به جای آن نوع برداشت اشتباه که برخی از افراد دارند و شما به آن اشاره کردید و به جای آن نوع نتیجهگیری که آنها ممکن است از کلام داشته باشند و به تبع آن، از گویندهی کلام ایراد بگیرند، بهتر است همهی ما و شما هرچه زودتر به پا خیزیم و خود را آماده کنیم و راه و مسیر را برای آنها که به این موضوعات ایمان و رجاء ندارند، هموار سازیم تا خدا دست ایشان را هم بگیرد و تمامیمان را رشد دهد.
ان شاءالله روزی را خواهیم دید که بچههای حزبالله در حال رقابت با لشگر شهدا هستند و بیشترین تلاششان این است که در تأثیرگذاری بر اهل دنیا و آماده ساختن زمینهی ظهور مولا و برطرف کردن موانع ظهور از آنها پیشی بگیرند.
آیا واقعاً به عنوان یک هنرمند، لازم است شما برای کشیدن یک تابلو تا این حد مطالعه کنید؟
قدیریان: خدا را شکر میکنم، که دستم را گرفت و مرا در فضاهایی قرار داد تا با همنشینی با علما، حساسیتم برای فهم و درک ایمانیاتم زیاد شود. کار کردن با عشق در فیلمها و سریالهای مذهبی فضای خوبی بود تا با فرهنگ دینی آشنا و روش مطالعاتی را فراگیرم. هنرمند مسلمان، اگر بخواهد هنر اسلامی خلق کند و هنرش صرفاً به عنوان هنر یک مسلمان مطرح نباشد، باید بر باورها و اعتقادات اسلامی اشراف داشته باشد.
خلق یک تابلوی نقاشی یا ساخت یک مجسمه یا نگارش یک سناریو، بهانهای است تا در فضای شناخت کلیات و جزئیات عالمی سیر نمایم که در آن زندگی میکنم و روابط بین عناصر را فهم و درک کنم. خصوصاً مطالبی که حضور فضای آسمانی را در زندگی ما پر رنگ میکند و ما را از ناامیدی و خمودگی خارج میسازد، برایم بسیار شیرین و قیمتی است.
این نوع روش قرنها بین هنرمندان متداول بوده و هنرمندان همیشه با همنشینی با متفکران یا تحت تأثیر تفکر ایشان، آثار خود را خلق میکردند و به این صورت منظرهای متفاوتی از عالم را به تصویر میکشیدند. البته در دههای اخیر که هجمه غرب برای بیهویت کردن هنرمندان، شدت گرفته و دشمن با ارائه تعاریف جدیدی از هنر، موجی فراگیری به راه انداخته و هنرمندان مخصوصاً هنرمندان جهان سوم را به یک نوع بیهویتی مدرن سوق داده است. اما علیرغم وجود این موج فراگیر که باعث شده تا مطلب کمی مغشوش شود، ولی حقیقت همچنان باقی است و بشر مجبور است که به آن حقیقت تن دهد، هرچند که این هجمه و این موج چند صباحی ساز ناکوک زند و حقیقت را واژگون ارائه دهد.
پینوشت:
20 یس «وَجَاءَ مِنْ أَقْصَى الْمَدِینَةِ رَجُلٌ یَسْعَى قَالَ یَا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِینَ»
و [در این میان] مردى از دورترین جاى شهر دوان دوان آمد [و] گفت اى مردم از این فرستادگان پیروى کنید.
26 یس «قِیلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قَالَ یَا لَیْتَ قَوْمِی یَعْلَمُونَ»[سرانجام به جرم ایمان کشته شد و بدو] گفته شد به بهشت درآى گفت اى کاش قوم من مى دانستند.
28 یس «وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى قَوْمِهِ مِنْ بَعْدِهِ مِنْ جُنْدٍ مِنَ السَّمَاءِ وَمَا کُنَّا مُنْزِلِینَ»:پس از [شهادت] وى هیچ سپاهى از آسمان بر قومش فرود نیاوردیم و [پیش از این هم] فروفرستنده نبودیم.
29 یس «إِنْ کَانَتْ إِلَّا صَیْحَةً وَاحِدَةً فَإِذَا هُمْ خَامِدُونَ»:تنها یک فریاد بود و بس و بناگاه [همه] آنها سرد بر جاى فسردند.
65 نساء«وَ مَنْ یُطِعِ اللّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدّیقینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصّالِحینَ وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفیقًا»
منبع : تسنیم
انتهای پیام/