اینجا هنوز «فارسی» را فراموش نکردهاند
به گزارش گروه رسانههای دیگر آنا، اگر نگاهی به نقشه زبان فارسی در طول تاریخ بیندازیم، با کاهش تدریجی میزان قلمروی این زبان و بهتبع، افراد مسلط به آن طی دو سده اخیر مواجه میشویم؛ امری که سبب شده تا گستره عظیم زبان فارسی از محدوده عراق تا چین، تنها به ایران، مناطقی از تاجیکستان و افغانستان محدود شود.
از جمله نواحیای که حیات زبان فارسی در آن بهمدت چند سده ادامه داشته و از این جهت پیوندی عمیق با فرهنگ مردم این مناطق دارد، جنوب آسیاست. کشور بنگلادش از جمله کشورهایی است که زبان فارسی در آن بهمدت شش سده جریان داشته و زبان رسمی مردم این منطقه به شمار میرفته است. وجود تعداد قابل توجهی از نسخ خطی بهزبان فارسی، آثار ادبی و هنری آمیخته با فرهنگ و زبان فارسی، پیوند با عرفان اسلامی ایرانی و ... همگی از جمله یادگارهای ماندگار حیات زبان فارسی در این منطقه است.
الهام حدادی دکتر زبان و ادبیات فارسی و استاد اعزامی بنیاد سعدی و فرهاد درودگریان دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه پیامنور در مقالهای تحت عنوان «زبان و ادبیات فارسی در بنگلادش» به تاریخچه زبان فارسی در این منطقه و جریان داشتن این زبان در عصر حاضر در زبان و فرهنگ مردم این کشور پرداختهاند که بخشهایی از آن منتشر میشود.
در ابتدای این مقاله آمده است: کشور بنگلادش برای ایرانیان آنچنان ناشناخته است که بعضی از ایرانیان حتی نام این کشور به گوششان نخورده است اما بهخلاف این موضوع، کشور ایران آنچنان برای ملت بنگلادش شناخته شده است که یکی از افتخارات آنان نسبت دادن خود به اصالت ایرانیان است. مغفول ماندن کشور بنگلادش حتی برای دولتمردان ایرانی نیز آشکار و مشهود است و متأسفانه هنوز پژوهشی جامع در زمینه همکاریهای گستردهای که ایران میتواند از هر جهت از تجارت تا فعالیتهای فرهنگی گرفته در این راستا انجام دهد صورت نگرفته است. شاید علت اصلی این امر توجه بیش از اندازه به ظواهر این کشور از جمله مسئله فقر است که گویا با شنیدن نام کشور بنگلادش واژه بعدی که به ذهن متبادر میشود، موضوع فقیر بودن این کشور است، اما در حقیقت در لایههای عمیق فکری و فرهنگی این مردم آنجا که به بحث بنمایههای اصیل ملیتی یک کشور که در ناخودآگاه قومی آنان شکل گرفته است، نظری انداخته شود، اصالتی ریشهدار در آنجا یافت میشود که بخش اعظم آن بهواسطه زبان و فرهنگ ایرانیان و فارسیزبانان در این کشور خلق شده است و صدافسوس که امروزه ما بسیار از آن بیخبر هستیم و این غفلت زمینه رشد و پیشرفت فرهنگ کشورهای دیگری را فراهم کرده است. میتوان گفت بهطور تقریبی در اکثر خانههای مردم بنگلادش دیوانی از سعدی، حافظ و مولوی یا ترجمه این کتابها بهزبان بنگالی یافت میشود و بیشتر پدربزرگها و مادربزرگهای آنان توانایی سخن گفتن بهزبان فارسی را دارند. هنوز هم در مدارس قدیمی یا دینی این کشور که کنار مدارس ملی به امر آموزش میپردازند، دروس فارسی از جمله گلستان سعدی آموزش داده میشود.
در بنگلادش اگر از دستفروشی که کنار خیابان ایستاده است، خرید کنی و بگویی ایرانی هستی بهطور حتم با احترام ویژهای مواجه خواهی شد و او حتی حاضر است با ضرر هم اگر شده مرغوبترین کالایش را به تو بفروشد. این مردم محال است که با ایرانیان مواجه شوند و به شخصیت و فرهنگ ایرانیان احترام نگزارند. آنها با چنان شوکت و مهری بر ما ایرانیان نظر میاندازند که احساس اصالت و برتری خاصی را به ایرانیان منتقل میکنند. با نگاهی آکنده از تحسین و تمجید به فرهنگ ایرانی هنوز بعد از سالهای متمادی که از استعمار، اسارت و استقلالشان میگذرد، احترام میگزارند و در جستوجوی هویت خویش در فرهنگ ایرانی هستند.
بخشهایی از این مقاله به تاریخچه زبان فارسی در بنگلادش اشاره دارد. مؤلفان در این بخش به تأثیر ادبیات فارسی در فرهنگ عامه مردم اشاره کرده و میگویند که در هر خانهای از اهالی بنگلادش حتماً یک دیوان حافظ وجود دارد: از سال 1204 میلادی که اختیارالدین محمدبن بختیار خلجی حکومت مسلمانان در بنگال را تشکیل داد، زبان فارس وارد بنگال شد. حکام مسلمان از سال 1204 تا 1837 میلادی بر شبهقاره هند مسلط بودند و حدود 633 سال بر بنگال نیز حکومت کردند. در این قرنها زبان فارسی زبان رسمی بنگال بود.
اولین کتابها و مطبوعات در این کشور بهزبان فارسی خوانده و نوشته شده است مانند روزنامه فارسی سلطانول و دوربین که بهطور منظم در کلکته به چاپ میرسیده است. در اواسط قرن هفدهم میلادی، زبان فارسی در سرزمین بنگال تا آنجا نفوذ و رشد پیدا کرده بود که در بیشتر اشعار، منظومهها و داستانهای بنگالی، واژههای فارسی به کار میرفت. تا پایان این قرن و در خلال قرن هجدهم و نوزدهم، پیوند زبان فارسی با بنگالی روز به روز افزایش یافت و در نتیجه این آمیختگی و پیوند ادبیاتی بهنام ادبیات پوتهی به وجود آمد. ادبیات پوتهی به ژانر خاصی از ادبیات اطلاق میشود که آمیزهای است از لغات بنگلا، عربی، اردو و فارسی و نویسندگان و شاعران آن مسلمانان هستند.
تأثیر ادبیات فارسی بر ادبیات کشور بنگلادش از دیگر بخشهای این مقاله است. گفته میشود شاعرانی مانند فردوسی، سعدی، حافظ و سنایی از شاعران مورد علاقه در این کشور هستند و پیوند شاعران بنگال و استفاده آنها از واژههای زبان فارسی بهقدری است که گاه مخاطب فارسیزبان نیز منظور شاعر را متوجه خواهد شد. بهگفته نویسندگان این مقاله، قدیمیترین ترجمه شاهنامه فردوسی توسط محمدخان که اهل بنگاله غربی بود با نام شاهنامه بزرگ صحیح انجام گرفت. این ترجمه منثور در زبان بنگال با نام «ادبیات عامه» خوانده میشود. ادبیات عامه به رسمالخط فارسی نوشته میشد و زبانش بنگالی بود. نخستین چاپ دارای تاریخ مشخصی نیست و چاپ دوم در سال 1886 میلادی انجام شد و مشتمل بر 345 صفحه است، از این ترجمه برمیآید که بیش از 100 سال پیش ترجمه شاهنامه فردوسی و احوال او بهزبان بنگالی آغاز شده بود. منیرالدین یوسف (1987-1919 میلادی) متن کامل شاهنامه را از جلد یک تا شش بهزبان بنگالی و بهشعر ترجمه کرده و نام ترجمه را فردوسی و شاهنامه گذاشته است. این ترجمه بین عوام و خواص پذیرفته شده است.
شیخ سعدی از معروفترین شعرای فارسی است که از قرنها پیش مورد پسند مردم بنگاله قرار گرفته است. گلستان هنوز از کتابهای مهم درسی بنگاله به شمار میرود. تأثیر و نفوذ کلام حافظ در آثار و نوشته نویسندگان و شعرای بنگالی دیده میشود.
حضور واژگان فارسی در زندگی روزمره مردم از دیگر نشانههای حیات زبان فارسی در بنگلادش است. بهگفته مؤلفان این مقاله؛ محققان معتقدند حدود هشت هزار واژه فارسی در زبان بنگالی وجود دارد اما تحقیقات جدید نشان میدهد که این رقم به بیست هزار واژه نیز میرسد.
برخی از این واژهها که در زندگی روزمره فعلی مردم بنگلادش حضور دارند عبارتند از: پادشاه، نان، پنیر، گوشت، کباب، روزه، انگور، انار، جارو، چاقو، مرغ، بالش، تشک، پایجامه، قیچی، دیوار، چهره، سینه، ران، گرم، نرم، محله، نماز، خدا، خداحافظ، جنازه، نماز جنازه، شب برات (نیمه شعبان)، میلاد محفل، زیره، کشمش، شامیکباب، بادام، پسته، سیخ کباب، فردین، شمیم، شهریار، همایون، فردوس، سهراب، پرویز و... .
منبع:تسنیم
انتهای پیام/