عربستان سعودی بهدلیل موقعیت ژئوپلیتکی و ژئواکونومیکی در منطقه و نیز وجود اماکن مقدسه مسلمانان دردنیای اسلام و خاورمیانه از بازیگران کلیدی منطقه بشمار میآید. این اوضاع ویژه همواره مقامهای سعودی را بر آن داشته است که در عرصه سیاست خارجی بهدنبال ایفای نقش ممتاز و رهبری جهان اسلام باشند.
از زمان تاسیس این کشور نوع حاکمیت و ساختار هندسی قدرت در داخل خاندان آلسعود به شکل موروثی و خارج از چارچوب قانونی و رویه دمکراتیک تغییر یافته است. البته این منافع افراد و گروههای منتسب به پادشاه بوده که همواره شرایط جدید را برای صعود یا نزول اشخاص در هرم قدرت فراهم ساخته است.
باید اضافه کرد که اصل اساسی در واکاوی دقیق قانون اساسی کشور عربستان ایجاد توازن قوا و تقسیم قدرت میان خاندان وابسته به سدیریها و غیرسدیریها بوده و است. بطوریکه در زمان ملک عبدالله این رویه سنتی حفظ شد چراکه وی وابسته به خاندان غیرسدیری و نایف بنعبدالعزیز و نیز سلمان بنعبدالعزیز ازسدیریهای با نفوذ بودند.
ملک عبدالله علاوه برحفظ ساختار سنتی قدرت در عربستان در سیاستهای منطقهای براصل حفظ محافظهکاری و عدم تغییر وضعیت موجود وفادار مانده بود. بنابراین چالش اساسی و تهدیدزا برای منافع ملی عربستان در دوره حکومت پادشاهی ملک عبدالله کمتر احساس میشد. اما با مرگ وی و به قدرت رسیدن ملک سلمان از سدیریها، قدرت کاملا در اختیار فرزندان و خاندان وی قرار گرفته است و توازن قوا نیز به نوعی برهم خورده است .
در این میان تلاشی که برای قبضه قدرت و حذف عناصر امنیتی و اطلاعاتی افراد قدرتمند وابسته به غیر سدیریها صورت گرفته، بر دشواریهای داخلی ریاض افزوده است. در این راستا ملک سلمان با اتکا به قوانین منسوب به پادشاه قبلی عربستان ملک عبدالله در تعیین ولیعهد و جانشین خویش بدون مشورت با شورای بیعت و از طریق لابیگریهای پشت پرده، محمدبن سلمان را به عنوان وزیر دفاع و ولیعهد خویش تعیین کرد و عملا تعیین خط مشی و اصول اصلی سیاست خارجی عربستان را به فردی بیتجربه سپرده است.
محمد بن سلمان هم در این مدت کوتاه تلاش کرده که از طریق ارتباطات امنیتی با مراکز تصمیمساز در کاخ سفید و تلآویو با تکرار ایرانهراسی ضمن خرید تسلیحات جنگی پیشرفته و تکمیل حلقه معیوب ائتلاف خود ساخته، تغییر موازنه قوا در خاورمیانه را به نفع این کشور فراهم سازد .
همچنین، محمد سلمان ضمن مشورت با حلقه رادیکال حکومتی مخالف هرگونه گشایش سیاسی در حوزه داخلی و نیز مسایل حقوق بشری به ویژه درمورد زنان میباشد.
در هر صورت نتیجه تغییرات و سیاستهای دامنهدار و پر تنش موجود در دستگاه تصمیمگیری بروز دودستگی و شکاف در ارکان قدرت و مخالفتهای جدی از سوی خاندان پر نفوذ غیرسدیری است.
ساختار سنتی قدرت در عربستان برحفظ وضعیت موجود و عدم تغییرات اساسی در نهادهای وابسته به پادشاهی تمرکز یافته بود. بطوریکه کنار زدن مقرن بن عبدالعزیز برادر ناتنی پادشاه و گماشتن محمد بن سلمان به سمت ولیعهدی و بالاتر از آن خلع سعود الفیصل از دستگاه دیپلماسی پس از چهل سال تجربه و گماردن عادل الجبیر به این پست حساس دولتی حاکی از عبور از سنت محافظهکاری و تاکید برتغییرات زیر بنایی در عرصه داخلی و خارجی است.
بنابراین تاریخ حکومت در خاندان آل سعود همواره شاهد این نوع نزاع و رقابت توام با خشونت سیاسی ونظامی بوده و بدبینی به دیگران و تلاش برای حذف رقیب از صحنه سیاسی به هر وسیله ممکن امر نهادینه دراین کشور است.
آنچه مسلم است نزاع برسرقدرت و تقسیم ثروت درخاندان آل سعود یک امر تاریخی است ولی حالا چه شده که دریک فرصت کوتاه پس از قدرت یابی ملک سلمان شاهزادگان سعودی علم مخالفت برافراشتند؟
باید گفت تغییرات اساسی صورت گرفته در ارکان اصلی قدرت پادشاهی در راستای ایجاد رادیکالیسم و عبور از سنت محافظهکاری بوده است. از نظر وابستگان به دایره قدرت افرادی چون عادل الجبیر چهره ضدایرانی و تعلیم یافته در دستگاه امنیتی و اطلاعاتی سیا آمریکا، رسالت اصلی ریاض پس از روی کارآمدن دولت جدید در عربستان را ائتلافسازی منطقهای برای تحدید حوزه نفوذ روبه گسترش ایران شیعی درمنطقه می بینند.
در این مسیر علاوه بر رقابت ایدئولوژیکی در قالب رهبری جهان سنی و جذب گروههای تندرو القاعده و جریانات رادیکال سنی اخوان المسلمین از ظرفیتهای بالقوه و بالفعل دیگر کشورهای سنی نیز برای به چالش کشیدن منافع ایران نیز استفاده میکنند. لذا عربستان با تکرار واژه ایران هراسی حضور و نفوذ منطقهای کشورمان را را برهم زننده توازن قوای منطقهای و تهدید رسان بر امنیت خویش پنداشته و در این راستا با حمله به یمن تلاش دارد که با همسویی غرب و نیز برخی از کشورهای حوزه خلیج فارس از به قدرت رسیدن حوثیها به عنوان متحدان طبیعی ایران شیعی درمنطقه جلوگیری کند.
از دیگر سو، عربستان از آغاز شعلهور شدن جنگ داخلی سوریه تا مدتها هرگز به مصالحه سیاسی بر سر سوریه با حضور بشار اسد در قدرت تن نداده و به رغم ناکامی چندین سال در ایجاد تغییرات در ساختار قدرت این کشور همچنان به تجهیز و ارسال کمک های مالی و تسلیحاتی نیروهای تروریستی- تکفیری ادامه میدهد.
در ذهن تصمیمگیرندگان عرصه سیاست خارجی عربستان، ایران پس از توافق تاریخی وین و امضای برجام با گروه 1+5 به قدرت اثر گذار بر روند تحولات منطقه بدل گشته و هر گونه بیتفاوتی و تداوم مدارا با ایران میتواند خطرات جدی را متوجه منافع آن نماید.
شرایط موجود منطقه و مناطق بحرانی چون سوریه، عراق، یمن و حتی لبنان نشان دهنده تنگناهای سیاسی و امنیتی عربستان سعودی است. ریاض از سالهای گذشته الهامبخش حرکتهای تروریستی درمنطقه بوده و بروز و ظهور داعش و جریانات وابسته به القاعده نظیر جبهه النصره و جیش الشام بدون کمکهای ا منیتی و اطلاعاتی سعودیها امکانپذیر نبوده است.
حتی هنوز هم داعش به عنوان ابزار سیاست خارجی ریاض جذابیتهای زیادی در داخل عربستان و نیز فضای مجازی برای جوانان سعودی ایجاد کرده و سیل پیوستن جوانان تندرو مذهبی به این گروه تکفیری همچمنان ادامه دارد.
در حالی که گروه تروریستی داعش از کمکهای مادی و معنوی وهابیون تندرو بیبهره نشده بود ولی به نظر میرسد که از کنترل دستگاه امنیتی و اطلاعاتی سعودیها خارج شده و خود را به عنوان عامل تهدیدزا و برهم زننده منافع آن در داخل نشان داده است. حمله به مساجد شیعیان در شرق این کشور و درگیریهای مرزی با نیروهای نظامی نشان میدهد که منافع سعودیها مصون از حملات انتحاری اعضای داعش باقی نخواهد ماند.
در چنین موقعیتی، بنبست در سیاستهای منطقهای عربستان و ناکامی اخیر به ویژه در یمن و سوریه و نیز حضور دو رقیب استراتژیک در مناطق پر خطر نظیر ایران و روسیه از یک سو و خالی شدن خزانه هنگفت پول نفت بدلیل کاهش مداوم قیمت این کالای استراتژیک شرایط سختی رابرای پیشبرد سیاستهای داخلی و خارجی حاکمان جدید ریاض رقم زده است.
همچنین به رغم اتحاد تاریخی با آمریکا بحثهای بروز اطلاعات جدید از دست داشتن سعودی در حملات تروریستی به ویژه یازده سپتامبر و مخالفت برخی از دادگاههای مدنی و حقوق بشری غرب از سیاستهای جنگطلبانه سعودیها به ویژه درکشتار زنان و کودکان یمنی شرایط دشوارتر هم شده است.
گرچه بهقدرت رسیدن ترامپ در کاخ سفید و اتخاذ سیاستهای رادیکال و تهاجمی و تلاش برای برهم زدن برجام فرصت مناسبی برای بنسلمان بوجود آورده تا سکاندار اصلی سیاست خارجی عربستان با نزدیکی به مقامات آمریکایی بار دیگر با سوار شدن بر موج ایران هراسی کاذب درمنطقه فضای جدیدی را برای گسترش رادیکالیسم و تنشآفرینی درحوزههای استراتژیک تدارک ببنید.
نکته دیگر اینکه، بروز بحران در میان اعضای شورای همکاری خلیج فارس و تمایل قطر در اتخاذ مواضع غیر منعطف درقبال تهدیدها و تحریمهای اعمالی عربستان و امارات و حتی تلاش دوحه برای نزدیکی بیشتر به ترکیه و ایران همزمان با حفظ روابط سنتی و استراتژیک با غرب مشکلات سیاست منطقهای ریاض را دو چندان ساخته است. در هر حال خروج احتمالی قطر از شورای همکاری خلیخ فارس میتواند زنگ خطری برای رهبری عربستان در میان کشورهای عربی سنی قلمداد گردد.
بنابراین محمد بن سلمان و عناصر اصلی قدرت در پادشاهی یا مجبور به تجدید نظر اساسی در چگونگی تقسیم قدرت در داخل و بازگشت به سیاستهای اعتدالی و حفظ وضع موجود درمنطقهاند و یا بایستی با اولویت دادن به پیشبرد تغییرات اساسی در عرصه داخلی و حذف جناح ناراضی و شاهزادگان پر نفوذ در قدرت، شرایط جدیدی را برای کاستن از تنشهای منطقهای وآغاز گفتگو با رقیب منطقهای خود(ایران )فراهم سازند.
بیتردید، ناکامی بیشتر محمد بن سلمان در پیشبرد سیاستهای تهاجمی در منطقه به ویژه پایداری بشار اسد در قدرت با حضور حامیان قدرتمندی چون روسیه و ایران از یک سو و ناتوانی در بازگرداندن قدرت به هادی المنصور رئیسجمهور فراری یمن شرایط برای بازنگری بیشتر در اعمال سیاست تهاجمی و تن دادن به بازی منطقی با رقیب مهیا میسازد.
اخیرا برخی علائم مثبت از طریق برخی از کشورهای منطقه برای رایزنی و گفتگوی رو در رو و تجدید مناسبات با ایران از سوی سعودیها ارسال شده است. اگر این گامها خارج از بعد تبلیغاتی و در راستای منافع مشترک و کاستن از تنشهای منطقهای و نیل به امنیت پایدار باشد ایران نیز بر اساس اصول سیاست خارجی خود از آن استقبال خواهد کرد.
با نگاه به آشفتگی در تصمیمسازی درخاندان آلسعود در حوزه داخلی و مسایل منطقهای و آشکار شدن برخی ناکامیها در پیشبرد سیاستهای تهاجمی با محوریت ضدیت با ایران درقالب(ایران هراسی) به نظر میرسد دستگاه سیاست خارجی ایران با ژرفنگری به مسایل، اولویتهای ذیل را مد نظر قرار خواهد داد:
الف. از شاخصهای مهم سیاست خارجی ایران ارتقای موقعیت کشور از طریق حداکثر سازی تعامل با بازیگران رقیب و متعارض است. ایران بارها اعلان کرده از طریق امنیتسازی مشترک و بدون دخالتهای نیروهای بیگانه بدنبال گفتگو با کشورهای منطقه به ویژه عربستان است.
ب. پیشینه تهدیدات و تضادهای سیاسی و امنیتی در منطقه خاورمیانه قدمت طولانی دارد و بعداز وقوع انقلاب اسلامی جنگهای منطقهای و نیابتی با دخالت نیروهای خارجی شرایط را برای گسترش افراطگرایی و ظهور و بروز نیروهای تکفیری مهیا نموده است.
در شرایط فعلی با توجه به زوال تدریجی داعش و آزاد سازی بیشتر مناطق عراق و سوریه و تمایل به صلحسازی و آشتی ملی دراین کشورها فزونی یافته است. ایران نیز در صورت مشاهده تغییرات بنیادین در سیاست خارجی عربستان و دگرگونی در رفتارحاکمان این کشور برای بازگشت به دیپلماسی، راهبرد جدید توسعه و گسترش همکاریها را بیش ازگذشته بایستی مد نظر قرار خواهد داد.
ج. سیاست خارجی مواجهه جویانه عربستان درمنطقه و تاکید برتمامیت خواهی و اتهامزنی بر ایران در حوزه مسایل استراتژیک نتایج و مطلوبیت خاصی را در پی نداشته بلکه ادا مه تنش موجود و هدر رفت منافع و مصالح کشورهای اسلامی بیشترین نفع را برای اسراییل داشته است.
بی تردید رژیم صهیونیستی با توجه به پیروزی جریان مقاومت در سوریه و لبنان و تهدید هر چه بیشتر عمق استراتژیک خویش از طریق مرز جولان، یگانه مسیر را ادامه اختلاف و جنگ در منطقه میبینند. لذا در صورت واقعبینی طرفین منازعه و اصل قرار دادن منافع جهان اسلام ازطریق رویکرد جدید گفتگو مشترک امکان مصالحه وجود دارد.
د. برای شفاف شدن سیاست خارجی عربستان در دوره محمدبن سلمان ایران با حذر از هرگونه شتاب زدگی در تصمیمگیری در سیاست خارجی، بایستی همچنان سیاست صبر و انتظار را پیشه کند. آنچه مشخص است برخی مولفههای قدرت ایران و مقاومتگرایی اصولی آن در قبال تحمیل خواستههای غیر منطقی برای ایجاد تغییر در جعرافیایی منطقه از سوی کنشگران غربی و عربی اخیرا به رغم تداوم سیاستهای خشن اعلانی آنان در عرصه عمل به بروز تحولات جدیدی انجامیده است.
بنابراین عربستان درصورت تمایل به گشایش در روابط فیمابین و بازگشت آرامش پایدار به منطقه، باید به عنوان یک عنصر مستقل و خارج از الزامات و خواستهای برخی نهادهای امنیتی غربی و اسراییل خود را به عنوان عنصری از جهان اسلام آماده گفتگو با ایران نماید.
* کارشناس مسایل خاورمیانه
انتهای پیام/