امپراتوری تخریب
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری آنا، تام انگلهارت در مقالهای در پایگاه اینترنتی گلوبال ریسرچ مینویسد: «به یاد داشته باشید قرار بود جنگ قرن بیست و یکم به سبک آمریکایی فراتر از تصور ما دقیق، با استفاده از بمبهای هوشمند و هواپیماهای بدون سرنشین و قادر به شناسایی یک فرد در هر نقطه از زمین و با استفاده از عملیاتهای ویژه باشد. این یک رویای شگفت انگیز از تخریب محدود با قدرت و موفقیت نامحدود بود. اگر شما یک کلمه میخواهید که جنگ افروزی آمریکا را در یک دهه و نیم گذشته با آن توصیف کنید، من کلمه «تخریب» را پیشنهاد می دهم.
انگلهارت، از منتقدان سیاست خارجی آمریکا و مدیر وبسایت (TomDispatch) است. او نویسنده کتابهای همچون «ایالات متحده ترس» و «تاریخ جنگ سرد» است.
او در این گزارش مینویسد: «در هفتههای اخیر، یکی دیگر از شهرهای مهم عراق، بهطور رسمی از دست ستیزهجویان داعش آزاد شد. با وجود این، نتایج کمپین نظامی عراق و مورد حمایت ارتش آمریکا برای بازگرداندن موصل، دومین شهر بزرگ این کشور با هیچ تعریف معمولی از پیروزی متناسب نیست. این جنگ در اکتبر 2016 (مهر 1395) آغاز شد و بیش از نُه ماه به درازا کشید که بیش از زمان نبرد استالینگراد(در این نبرد ارتش آلمان نازی و متحدان آن بهمنظور فتح شهر استالینگراد(ولگاگراد کنونی) در جبهه شرقی و جنوب روسیه به آن یورش بردند که پس از چندین ماه درگیری خونین در سوم فوریه ۱۹۴۳ شکست خوردند) در جنگ جهانی دوم بوده است.»
هفته به هفته و خیابان به خیابان جنگ، همراه با حملات هوایی متعدد ایالات متحده به محلههای مملو از موصلیهای وحشت زده، باعث مرگ شمار زیادی غیرنظامی شده است. بیش از یک میلیون نفر از خانههایشان آواره شدند و بخش عمدهای از نواحی غربی شهر از جمله بخشهای تاریخی و باستانی آن، بهطور کلی تخریب شد.
این پیروزی و موفقیت نیست بلکه شکست و فاجعه است. این داستان جنگ آمریکا علیه تروریسم پس از حملات 11 سپتامبر به این سو بوده است. تصمیم آمریکا برای برانداختن طالبان و اشغال افغانستان و حمله به عراق برای سرنگونی صدام حسین، که زمانی آدم واشنگتن در خاورمیانه بود یکی از محاسبات غلط و مرگبار عصر امپریالیستی را اثبات میکند.
فانتزی مقامهای دولت بوش این بود که آنها یک ارتش پیشرفته را در اختیار داشتند که میتوانست از قدرت به گونهای استفاده کند که هیچ کشور دیگری در این سیاره نمیتوانست. به بیان جورج دبلیو بوش رئیسجمهوری وقت آمریکا «بزرگترین نیروی آزادی بخشی که جهان تاکنون به چشم دیده است.»
تخریب خاورمیانه بزرگ
در حدود 15 سالی که از 11 سپتامبر میگذرد، بخشهای رو به گسترشی از این سیاره، از مرزهای پاکستان در جنوب آسیا گرفته تا لیبی در شمال آفریقا، بهطور فاجعهباری ناآرام شدهاند. اکنون گروههای کوچک تروریستی با کمک سیاست به اصطلاح «جنگ دقیق» آمریکا و با استفاده از خشمی که در میان مردم غیرنظامی بیدفاع ایجاد شده است، به سازمانهای محلی و فراملی تبدیل شده است و در سراسر منطقه پراکنده شدهاند. دولتهای منطقه هم شروع به تزلزل یا افول کردهاند. با وجود شک و تردید درباره کارآمدی چنین شیوهای از جنگ، این روند در ماههای نخست ریاستجمهوری دونالد ترامپ ادامه پیدا کرده است.
افزون بر موصل، شماری از شهرهای بزرگ دیگر عراق از جمله رمادی و فلوجه هم ویران شدهاند. در سراسر مرز سوریه، بسیاری از شهرها از حمص گرفته تا بخشهایی از حلب بهطور کلی نابود شدهاند. اکنون رقه پایتخت خودخوانده داعش، تحت محاصره است. نیروهای عملیات ویژه آمریکایی اینک در بخشهایی از رقه هستند و با نیروهای متحد کُرد و سوری همکاری میکنند. این شهر نیز دیر یا زود آزاد میشود یا بهتر است بگوییم نابود میشود.
مانند موصل، فلوجه و رمادی هواپیماهای آمریکایی مواضع داعش را در قلب رقه بمباران میکنند و شمار زیادی از افراد غیرنظامی را میکشند. چنین مواردی در سالهای اخیر افزایش یافته است. بهعنوان نمونه، شهر سرت در لیبی، پس از نبرد میان نیروهای محلی، نیروی هوایی آمریکا و ستیزه جویان داعش به ویرانه تبدیل شد. در یمن در دو سال گذشته، عربستان سعودی با حملات هوایی بی وقفه، البته با پشتیبانی آمریکا بهطور گسترده مردم غیرنظامی را هدف قرار داد و آن کشور را به ویرانی کشاند و راه را برای یک قحطی نابود کننده و اپیدمی وحشتناک وبا، هموار کرده است.
به تازگی این نوع تخریب برای نخستینبار به فراتر از مرزهای خاورمیانه بزرگ و بخشهایی از آفریقا، گسترش یافته است. در اواخر می (اوایل خرداد) در جزیره میندانائو در جنوب فیلیپین، شورشیان مسلمان محلی و طرفدار داعش شهر ماراوی را گرفتند.
بدتر از همه اینکه، در بیشتر شهرها و مناطق آزاد شده، حتی زمانی که پیروزی اعلام میشود، شورشیان همچنان دیده میشوند. بهعنوان نمونه در عراق، داعش همچنان به عنوان یک نیروی چریکی کاملا تهدیدگر باقی میماند. از این بدتر، در سراسر خاورمیانه بزرگ بازسازی اساسا یک مفهوم هم نیست. هیچ پولی برای بازسازی وجود ندارد. قیمت نفت پایین است و از لیبی و یمن گرفته تا عراق و سوریه، دولتهای فقیر و تقسیم شده، توانی برای بازسازی ندارند.
واشنگتن مسئول همه تخریبهای منطقه است. بیشتر تخریب ها در منطقه، ناشی از طرحها و بلندپروازیهای نظامی دولت بوش پس از حادثه 11 سپتامبر است. فراموش نکنید سلف داعش یعنی القاعده، محصول تهاجم آمریکا به عراق و اشغال آن کشور بود. خود داعش هم اساسا در یک اردوگاه نظامی آمریکایی در عراق که خلیفه آینده داعش در آن زندانی بود، تشکیل شد.
اگر گمان میکنید آمریکا از همه این موارد درس گرفته است، اشتباه میکنید. آمریکا در نخستین ماههای دولت ترامپ، از بزرگترین سلاح غیر هستهای خود در افغانستان استفاده کرد، به عربستان سعودی وعده داد از آنها در جنگ یمن بیشتر حمایت میکند، حملات هوایی و عملیاتهای ویژه خود را در سومالی افزایش داده است، در حال آماده شدن برای یک حضور نظامی جدید در لیبی است، نیروهای نظامی خود را افزایش داده، مقررات حملات هوایی به مناطق غیر نظامی در عراق و سایر نقاط را کاهش داده و شمار زیادی از نیروهای ویژه و دیگر پرسنل نظامی را به عراق و سوریه اعزام کرده است. هیچ کس توان بالقوه تخریب قدرتهای بزرگ امپریالیستی را از نظر تاریخی انکار نمیکند، اما قدرت تخریب امپراتوری آمریکا منحصر به فرد است.
زندگی در دوران تخریب
به شیوههای گوناگون، تخریب در قلب تمام این فرایندها بوده است؛ فرایندی که با 11 سپتامبر شروع شد. نکته مهم حملات 11 سپتامبر، هدف قرار دادن نمادهای قدرت آمریکا بود که البته در آن هزاران غیرنظامی بیگناه قربانی شدند. در سالهای اخیر بسیاری از ویرانگران خاورمیانه بزرگ هم به همین شیوه عمل میکنند. در افغانستان، عراق و جاهای دیگر، شمار زیادی از افراد بیگناه جان خود را از دست دادهاند. در اوایل اکتبر 2001 (اواسط مهر 1380)، نیروی هوایی دولت بوش حملات خود را به افغانستان آغاز کرد، حملاتی که به سراسر خاورمیانه گسترش یافت. (در حال حاضر حملات هوایی ایالات متحده دستکم در هفت کشور منطقه انجام میشود.)
اشرافسالاری تخریبگران؟
بنابراین نخستین واژهای که توجه من را برای وصف دوران پس از 11 سپتامبر به خود جلب کرد، کلمه تخریب بود. غم انگیز است که تقریبا 16 سال بعد از 11 سپتامبر، آمریکاییها هنوز در ترس زندگی میکنند، ترسی که به تامین مالی و ساختن یک دولت امنیتی با ابعاد وحشتناک کمک کرده است.
در ایالات متحده، اساسا هیچ احساس مسئولیتی در قبال گسترش تروریسم، فروپاشی دولت ها، از بین رفتن جانها، جریان سیل پناهندگان و غرق شدن برخی از شهرهای بزرگ این سیاره وجود ندارد. از ماهیت واقعی و اثرات جنگ آمریکا در خارج از کشور نیز هیچ ارزیابی منطقیای وجود ندارد. در این سرزمین، تصور ناهماهنگی میان جنگ و شیوه زندگی آمریکایی، دشوار است.
با توجه به مسیر امور، تصور سناریوهای روزگار ترامپ آسان است: آمریکاییها همچنان به تخریب برای ایجاد یک خاورمیانه بزرگ ادامه میدهند.
به گمان من، بدون آن جنگهای بی پایان و فاجعه بار، انتخاب دونالد ترامپ بعید بود. هدف پروژههای دونالد ترامپ و جمهوریخواهان کنگره (از بهداشت گرفته تا محیط زیست) ویرانی جامعه آمریکاست. اگر او در ایجاد اشراف سالاری تخریبگران موفق شود، ویرانی در جهان گسترش خواهد یافت.
ترجمه و تلخیص:
محمدرضا پارسای محمودی
انتهای پیام/