دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری

پشت پرده «تله‌پاتی» از دیدگاه علم

میان جهان، آن گونه که واقعا هست و جهانی که ما می‌بینیم شکاف وجود دارد. علم و ذهن، دو ابزار اصلی ما برای بستن شکافی که در درک و استنتاج ما از جهان وجود دارد، به شمار می‌آیند. در عین حال پدیده‌های روانی مانند تله‌پاتی (دورآگاهی)، پیش‌آگاهی، دلشوره و حس ششم پدیده‌های آشنایی هستند که همواره در مرز این شکاف قرار داشته‌اند.
کد خبر : 190826

به گزارش گروه رسانه های دیگر خبرگزاری آنا از جام جم، باوجود شواهد و نمونه‌های تجربی زیاد و از نظر تاریخی محکم در این زمینه، بسیاری از افرادی که این پدیده‌ها را به طور منظم تجربه می‌کنند از پذیرفتن توضیح علمی برای آن گریزان هستند، اما وجود این کتابخانه از شواهد، مانع از آن است که فراجهان بینی حاصل از این پدیده‌های روانی را رد کنیم؛ خواه به عنوان توهمی که با تخیل صورت می‌گیرد و خواه به عنوان پدیده‌ای که در نتیجه وجود سیستمی منسوخ از باورها رخ می‌دهد. درواقع این شواهد از ما می‌خواهند به جای رد کردن این موضوع، تحقیقات و مطالعات بیشتری انجام دهیم.



اهمیت پدیده‌های روانی


شناخت توانایی‌های روانی مان بی‌نهایت ارزشمند است. با این حال از نظر بسیاری، تجربیات روانی مانند تجربیاتی که با حس ششم صورت می‌گیرد یا تجربیاتی که تحت تاثیر داروهای روانگردان، تمرینات مدیتیشن یا با القای فناوری ایجاد می‌شود، معمولا در مقایسه با تجربیاتی که با واقعیت اطراف ما ارتباط دارند بسیار کم اهمیت در نظرگرفته می‌شود.


برخی نمونه‌های پدیده‌های روانی آن‌قدر معمول هستند که حتی به عنوان یک پدیده شاخص در زندگی روزمره ما واقعا از اهمیت چندانی برخوردار نبوده و مورد توجه قرار نمی‌گیرند. علتش این است که این پدیده‌ها به طرز غیرمشهودی با واقعیت تنیده شده‌اند؛ به همین علت هیچ‌کس خواهان ارائه توضیحی علمی برای آنها نیست.


همه ما در گذشته نمونه‌هایی از این پدیده‌های روانی را تجربه کرده‌ایم. لحظه عجیب و غیرعادی‌ای که دوست یا فرد محبوبی را از ذهن می‌گذرانیم، درست چند ثانیه قبل از این که تلفن زنگ بخورد و همان فرد پشت خط باشد. شما ناگهان به یاد فردی می‌افتید که سال‌ها او را ندیده‌اید و چند دقیقه بعد همان فرد برای شما پیام ارسال می‌کند! اینها شواهد روزمره گویایی هستند از این که روان انسان همواره یک گام از ذهن او جلوتر است. شاید موضوع قابل توضیحی نباشد، اما واقعا چرا تله‌پاتی ذهنی یک ارتباط متصل‌کننده بسیار معمول به نظر می‌رسد؟ آیا این مغز است که به عنوان فرستنده‌ای رادیویی عمل و اطلاعات را با سرعت‌هایی غیرقابل تصور دریافت و ارسال می‌کند یا موضوع، بیشتر شبیه چیزی مثل درهم تنیدگی کوانتومی است؟


رویکرد علمی


برای مشخص شدن این که آیا تجربه‌های تله‌پاتیک یا پیش‌شناختی این‌چنینی، به طور تصادفی اتفاق می‌افتند یا عملکرد عامدانه‌ای از سوی طبیعت هستند، دکتر رابرت شلدریک نویسنده، زیست‌شناس و محقق از دانشگاه کمبریج انگلستان آزمایشی انجام داد که به بخش زیادی از این پرسش پاسخ می‌دهد. در آزمایشی که دکتر شلدریک ترتیب داد، یک فرد باید قبل از آن که به تلفن پاسخ دهد حدس می‌زد چه کسی پشت خط است. فرد مورد آزمایش می‌دانست کسی که تماس گرفته یک نفر از چهار نفری است که برای او مشخص شده بود. در شرایط مورد آزمایش، نرخ شانس 25درصد درنظر گرفته شد؛ هرچند در واقعیت، این شرایط در حالی رخ می‌دهد که تعداد افرادی که می‌توانند پشت خط باشند بسیار بیشتر است. بررسی آمار حاصل از نتایج این آزمایش نشان می‌دهد شانس درست حدس زدن این که فرد تماس گیرنده چه کسی است، حدود 44 درصد است. این رقم بسیار بالاتر از آن است که بتوان آن را صرفا با توجه به شانس توضیح داد. جالب‌تر آن که وقتی افرادی که می‌توانستند مورد حدس واقع شوند، محدود به کسانی شدند که ارتباط عاطفی با فرد مورد آزمایش داشتند ـ مثل دوستان نزدیک یا اعضایی از خانواده ـ این درصد بالاتر هم رفت. با توجه به فاصله فیزیکی که میان افراد وجود داشت محققان نتیجه‌گیری کردند باید نیروهایی مانند نیروی الکترومغناطیسی یا نیروی جاذبه در این زمینه دست‌اندرکار باشند.


امواج مغزی یا درهم تنیدگی کوانتومی؟


رادیوها و مغز انسان هر دو با استفاده از یک نوع تابش الکترومغناطیس با فراتر از مرزهای فیزیکی خود ارتباط برقرار می‌کنند. این تابش‌ها درواقع انرژی‌ای هستند که ـ از طریق امواجی که می‌توانند از نظر شدت و درجه و نیز از نظر طول موج متغیر باشند ـ با سرعت نور منتقل می‌شوند. رادیوها نسبت به مغز از فرکانس‌های انرژی بالاتری استفاده می‌کنند، اما در مفهوم استفاده از این امواج تفاوتی میان آنها وجود ندارد. امواج رادیویی بین
50 تا 1000 مگاهرتز نوسان دارند. مغز انسان نیز برای مثال وقتی فرد توجه خود را متمرکز می‌کند یا چیزی را به خاطر می‌آورد، امواجی را از خود منتشرمی کند. درواقع این فعالیت مغزی، هزاران نورون یا سلول عصبی را به طور همزمان و با فرکانس‌های مشابهی برای تولید امواج تحریک می‌کند.


تابش الکترومغناطیسی که میلیاردها سلول عصبی موجود در مغز انسان منتشر می‌کند به اندازه کافی قوی و سازمان یافته است که بتواند با فناوری موج نگاری مغز (EEG) دریافت و تفسیر شود. در فناوری موج نگاری مغز، از سنسورهایی استفاده می‌شود که به جمجمه متصل می‌شوند و پیام‌ها را از مغز به رایانه منتقل می‌کنند.


شبیه‌سازی رایانه‌ای تجربه‌های فراهنجار


درست همان طور که چشم انسان می‌تواند نور را فقط در محدوده طیف خاصی از امواج نوری مشاهده کند، مغز انسان نیز از میان مجموعه سیگنال‌هایی که در محیط اطراف ما منتشر می‌شوند فقط طیف محدودی از انرژی‌های الکترومغناطیسی را دریافت می‌کند و مورد استفاده قرار
می‌دهد. دکتر مایکل پرسینگر، استاد دانشگاه و محقق علوم عصب‌شناسی از دانشگاه لورنتیان فرانسه به اثبات این موضوع پرداخت که تجربیات غیرعادی و فراهنجار ما در واقع پندارهایی است که خود مغز ایجاد می‌کند و نوعی گسترش موقت توان مغز در پردازش انرژی الکترومغناطیس به شمار می‌آیند. در آزمایش‌های علمی جالبی، فناوری این امکان را ایجاد می کند که
به شیوه‌هایی دقیق و آگاهانه، واکنش‌های شیمیایی خاصی در مغز تحریک شوند که می‌توانند درک ما را از واقعیت تغییر دهند. درحال حاضر این امکان وجود دارد که با تحریک این واکنش‌های شیمیایی، عملا تجربیات فراهنجار را در آزمایشگاه‌های علمی تجربه کنیم.


ارتباط کوانتومی


هر روز در سیاره زمین، میلیون‌ها تماس تلفنی برقرار شده و میلیون‌ها پیام و ایمیل در سراسر جهان ارسال می‌شوند؛ شرایطی که نشانگر افزایش چشمگیر در میزان ارتباط میان انسان‌هاست، اما آیا این افزایش ارتباطات می‌تواند ایجادکننده تغییری در جهت افزایش تجربیات روانی دست یافتنی باشد؟ آیا پدیده الهام یا پیش‌آگاهی که با تله‌پاتی یا دور آگاهی مرتبط است، صرفا توهم است یا این که می‌توان مغز را با فرکانس‌های غیرمعمولی به کار انداخت که به آن اجازه دهد اطلاعاتی را که درحالت آگاهانه عادی ما، توسط حواس پنجگانه قابل دسترسی نیست دریافت کند؟


مشکلی که در مورد کمّی ساختن این تجربیات وجود دارد این است که مفهوم این تجربیات و اهمیت آنها به قلمرو داده‌ها و پیش‌بینی‌های علمی تنزل می‌یابد و اغلب، تاثیرات ماندگاری که حتی تجربیات کوتاه فراجهان بینی و دورآگاهی می‌توانند بر دیدگاه فرد و توسعه شخصیتی او داشته باشند، نادیده گرفته شده یا از ارزش آنها کاسته می‌شود. تجربیات فراهنجار و غیرعادی، این قدرت را دارند که فرد تجربه‌کننده را به سطح متفاوتی از آگاهی نسبت به سطح آگاهی پیشین برسانند؛ شرایطی که می‌تواند به طور کلی چشم‌انداز روانی فرد را تا پایان زندگی تغییر دهد.


در سال‌های اخیر، گام‌های کوچکی در زمینه مهندسی تله‌پاتی برداشته شده است،اما تکمیل آنها ممکن است سال‌ها به طول بینجامد. در نهایت هدف این است که ارتباط مستقیم مغز به مغز میان انسان‌ها امکانپذیر شود. ارتباط از طریق تله‌پاتی که نوعی ارتباط دوسویه (فرستنده ـ گیرنده) در آینده خواهد بود، علاوه بر پیشرفت‌های عمده در فناوری شامل بازآموزی مغز انسان نیز خواهد بود.


تله‌پاتی چیست؟


تله‌پاتی یا دورآگاهی، نوعی ادارک حسی و فراحسی فعالیت روحی فردی دیگر است. برای مثال بارها برای خیلی‌ها پیش آمده احساس کنند خود و دوستشان در حالی که در دو شهر یا کشور متفاوت زندگی می‌کرده‌اند همزمان به موضوعی واحد فکر کرده باشند یا اصلا به یاد هم بوده باشند. کلمه تله‌پاتی که ازدو لفظ یونانی مشتق شده یکی تله (Tele) به معنی دور و دیگری پاتوس (Pathos) به معنی احساس است.


تله‌پاتی به زبان ساده قدرت و استعداد مخابره پیام یا تصویر یا هر گونه اطلاعات از ذهن به ذهن فرد دیگر بدون استفاده از وسایل حسی مانند سخن گفتن و مشاهده علائم یا حرکات گفته می‌شود؛ دور آگاهی یا تله‌پاتی به طور دقیق در لغت به معنی انتقال و ارتباط فکر از راه دور است.


این موضوع بارها در فیلم‌های سینمایی و داستان‌های علمی ـ تخیلی دستمایه نگارش سناریو یا داستان قرار گرفته است و بسیاری از شیفتگان شبه‌علم، دستیابی به بسیاری از مفاهیم مورد مطالعه در این حوزه را به منظور اثبات تفکرات بی‌پشتوانه علمی مورد استفاده قرار می‌دهند.


منابع: wakingtimes.com
و smithsonianmag.com



انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب