بررسی پیامدهای رکوردزنی زنان در سیستانوبلوچستان/ ٤٠٠ نماینده زن چگونه اعتماد مردم را جلب کردند؟
انتخاب این تعداد از زنان در سیستان و بلوچستان را نشانهای از چهچیزی میدانید؟ مردم زنان را برای حل مسائل متبحرتر از مردان میدانند؟
انتخاب بیش از ٤٠٠ نماینده زن در استان سیستانوبلوچستان را امری مثبت و توفیق و دستاوردی برای کل جامعه ایران تلقی میکنم. اینکه زنان نسبت قابلتوجهی از نمایندگان مردم را تشکیل دهند الزاما به این معنا نیست که زنان را متبحرتر از مردان شناخته باشند، بلکه نشانی از این باور است که زنان را نیز همچون مردان، توانمند و با قابلیتهای مدیریتی و اجرائی ارزیابی کردهاند و سهم زنان را در تعیین سرنوشت اجتماعات خود به رسمیت میشناسند.
گروهی معتقدند که این انتخاب، نشانهای از ناامیدی مردم است. یکی از آنها نوشته که وقتی شوراها برای مردم کاری نمیکنند چه فرقی میکند زنان آن را اداره کنند یا مردان. نظر شما در این زمینه چیست؟
این پیامهای منفی صرفا برای بیانگیزهکردن مردم برای مشارکت منتشر میشود و نباید آنها را جدی گرفت. در تمامی جوامع توسعهیافته امر مشارکت مردمی و بهرهگیری بهینه از نیروی انسانی توانمند اعم از زنان و مردان در قالب شوراهای محلی، امری پذیرفته شده است که زمینه را برای گسترش دموکراسی و شایستهسالاری فراهم میکند. در جغرافیای منطقه هم اگر دقت کنیم، کمی آنطرفتر نسبت به استان سیستانوبلوچستان و با مشابهتهای فرهنگی زیاد، ما جامعه هند را داریم که با تمام مسائل و مشکلاتی که با آن روبهروست در سراسر جهان بهعنوان بزرگترین دموکراسی جهان شناخته میشود و مردم بهویژه در جوامع روستایی و در اقصا نقاط کشور با همه محدودیتها و مشکلاتی که با آن دستبهگریبانند به امر مشارکت مردمی بها میدهند و در انتخابات در هر سطحی حضور فعال دارند و دولتشان نیز تمام تمهیدات را برای جلب مشارکت سیاسیشان میاندیشد تا حضور فعال مردم را تسهیل و بسترسازی کند و میدانیم که جامعه مدنی در هند بسیار قوی عمل میکند. بهویژه در زمینه فعالیت سمنهای حوزه زنان، این کشور بسیار موفق عمل کرده و در سطح مجالس قانونگذاریشان نیز از نظر تأمین حقوق زنان جزء مترقیترین کشورها به حساب میآید. حضور زنان در مسئولیتهای دولتی و کابینه نیز که سابقه طولانی و درخشانی دارد.
تجربیات شما از استان سیستانوبلوچستان چه بوده است؟ در این بازدیدها مردم شهرهای این استان را در برخورد و ارتباط با زنان چطور دیدهاید؟ آیا زنان این استان توانِ اجرائی عضویت در شورای شهر را دارند؟
اتفاقا من حداقل سهبار در دو سال گذشته در مقام اجرائیای که در سازمان بهزیستی کشور بهعنوان مدیرکل پیشگیری از آسیبهای اجتماعی داشتهام از استان سیستانوبلوچستان بازدید داشتهام و در جلساتی که در شهرستانهای مختلف این استان تشکیل میشد شاهد حضور فعال زنان در نهادهای مدیریتی استان بودهام در مقام مدیر بهزیستی شهرستان یا مدیر اداره آموزشوپرورش یا رئیس شورای شهر و نظایر آن و شاهد احترام و جایگاه مثبتی بودم که مردان برای حضور فعال این زنان قائل بودند. مشخص بود که زنان در این موقعیتها دارای اعتمادبهنفس خوبی بودند و جامعه محلی نیز حضور فعال ایشان را قدر میداند و پذیراست. اتفاقا برخلاف تصور برخی، نتایج پژوهشها نیز حکایت از این داشته که زنان بسیار مسئولیتپذیر و دارای وجدان حرفهای و در موقعیتهای شغلی که عهدهدار میشوند بسیار تلاشگر ظاهر میشوند. پذیرش مسئولیت برای زنان، بهویژه در شرایط فرهنگ سنتی که ایفای نقشهای سنتی برای زنان از اهمیت خاصی برخوردار است اتفاقا به معنای فشار بار مضاعفی بر دوش زنان است که ناگزیرند هم به ایفای نقش همسری و مادری خود بپردازند و هم مسئولیتهایی در فضا و سپهر عمومی برای خیر جامعه و اجتماع محلی خود بپذیرند. زنان در بسیاری از موارد در عمل نشان دادهاند که از پس مدیریت و هماهنگی و سازماندهی این دو مسئولیت با وجود فشارهای مضاعف بهخوبی برمیآیند. اعتمادی که مردم سیستانوبلوچستان به زنان برای عهدهدارشدن مسئولیت جدیدشان داشتهاند اتفاقا به نظرم براساس تجارب عینی و رضایت از عملکرد پیشینیای است که به محک تجربه درآمده بوده. به نظرم این انتظار ایجاد شده است که تجربیات مثبت قبلی اینبار به کمک مسئولان منتخب جدید بیاید تا گشایشهای بهتر و بیشتری را در استان شاهد باشند.
براساس اطلاعات دولت، استان سیستانوبلوچستان درحالحاضر با پنج آسیب جدی و پیامدهای آن دستوپنجه نرم میکند که عبارتند از: بیکاری، فقر، خشکسالی، عدم امنیت و مهاجرت. حضور زنان در شوراهای شهر این استان تا چه حد میتواند برطرفکننده این چالشها باشد؟ اصولا نباید آن استراتژی قدیمی خانههای ایرانی مبنیبر مدیریت زنان در شرایط سخت اقتصادی را ملاک انتخاب اخیر مردم سیستانوبلوچستان دانست؟
قرار نیست از زنان بعد از اینکه در مصدر کار قرار گرفتند انتظار معجزه داشته باشیم، اما بنا به اینکه در چارچوب فرهنگ سنتی ایرانی نیز زنان در بسیاری از خانوادهها عملا مدیریت امور خانه و خانواده را (حتی اگر در پشتصحنه!) برعهده داشتهاند میتوان انتظار داشت که تدبیر و چارهاندیشیهای مؤثر زنان در صحنههای مدیریتی جدید به کمک حل مسائل و مشکلات استان بیاید و بتوانند در کنار مردان سهم مثبتی در رفع یا کاهش مشکلات استان ایفا کنند! البته باید متذکر شوم که بسیاری از مشکلاتی که استان سیستانوبلوچستان با آن درگیر است مشکلاتی است که ناشی از سوءمدیریتهایی در سطح ملی بوده و الزاما به عملکرد مسئولان یا دستاندرکاران استانی نیز برنمیگردد. استان از ظرفیتهای بیبدیلی از نظر منابع طبیعی و کشاورزی و گردشگری برخوردار است که اگر همکاریها، حمایتها و سرمایهگذاریهای لازم صورت گیرد، میتواند نهتنها برای استان، بلکه برای کل کشور ثمربخش باشد.
پیام پیروزی زنان در انتخابات شورای شهر این استان چه ارتباطی با شرایط فعلی جامعه (شرایط پساانتخاباتی) دارد؟ آیا میتوان این پیروزی را نمودی از گسترش گفتمان زنان در حوزه مدیریت شهری (بهعنوان کاری که تاکنون ازسوی مردان مدیریت میشده)، دانست؟
هرچند شرایط انتخاباتی در همه استانها تا حدی تحتالشعاع جو انتخاباتی حاکم بر پایتخت قرار میگیرد، اما به نظرم شرایط استان سیستانوبلوچستان، ویژگیهای فرهنگی خاص خود را داراست که بیشک بر انتخابات محلی تأثیر خود را گذاشته است. در استان سیستانوبلوچستان با توجه به دستهبندیهای مذهبی و خردهفرهنگهای موجود آن، افراد کلیدی و صاحب نفوذ که در اصطلاح جامعهشناسی تحت عنوان گروه مرجع دستهبندی میشوند، نقش مهمی در جهتدادن به مسیر انتخابات داشتهاند و به عبارتی، تأیید و حمایت یا موافقت ایشان میتوانسته نقش تعیینکننده خود را داشته باشد.
برخی معتقدند حضور این زنان با توجه به عدم پیشینه مدیریتی و حتی آشنایی اولیه با امور اجرائی و قانونگذاری شهری میتواند پیامدهای منفیای برای کارنامه شورای شهر داشته باشد، ارزیابی شما چگونه است؟ بر همین اساس، برخی دیگر معتقدند این حضور میتواند حتی کارنامه حضور زنان در فضای اجتماعی کشور را با پیامدهای منفی مواجه کند.
این هم از جنس باورهای کاذبی است که معتقدم باید به مقابله با آن پرداخت. اینگونه پیشداوریها مانع توسعه و پیشرفت در مورد هر گروهی میشود، مانند این است که فردی تحصیلکرده جویای کار را به بهانه نداشتن سابقه کار از احراز و ایفای نقش شغلی بازمیدارند. مسلما داشتن پیشینه و تجربه کافی سودمند است، اما همه کسانی که الان صاحب تجربهاند قاعدتا زمانی فاقد تجربه بودهاند و در جریان عمل، تجربهاندوزی کردهاند. زنان دهههاست که از حضور فعال در صحنههای مدیریتی در هر سطحی بازداشته شدهاند و طبیعی است که همین فقدان تجربه، دستمایه برچسبزنی علیه ایشان و مانعی برای توانمندشدنشان شده است. استقبال زنان برای سهمیابی در جریان مشارکت فعال سیاسی در هر قلمرویی که در مسیرشان گشوده شود، تلاشی است برای شکستن این قالببندیها و ایجاد موانع تحمیلی. اتفاقا زنان در شرایطی که حتی خودشان ممکن است از اعتمادبهنفس کافی برخوردار نباشند، پای به میدان فعالیت اجتماعی و سیاسی گذاشتهاند و چهبسا، به شیوه آزمون و خطا هم متوسل شوند اما بالاخره این طلسمی است که باید دیر یا زود شکسته شود، کمااینکه در جوامع توسعهیافته نیز کمابیش همین مسیر طی شده است و زنان و همچنین مردان، بر کلیشههای جنسیتی غلبه کردهاند و از سوی دیگر، توجه داشته باشید اینگونه نبوده عملکرد مردانی که مدیریت شهری را همواره تحت سلطه خود داشتهاند همواره بیخطا و بینقص بوده و قابل نقد نبوده باشد!
این انتخاب تا چه حد میتواند قدمی در برابری حقوق زنان باشد؟
انتخاب زنان، قدم بزرگی در جهت رفع بیعدالتیهای جنسیتی است و اینکه زنان از فرصتهای برابری برای ایفای نقش فعال سیاسی و اجتماعی برخوردار شوند. فکر میکنم درباره کابینه دولت کانادا بوده که بهتازگی شنیدم نخستوزیر در پاسخ به این سؤال که چرا نیمی از وزیران کابینه را زنان تشکیل دادهاند این پرسش را مطرح کرده که چرا نباید اینگونه باشد در شرایطی که نیمی از جامعه را زنان تشکیل میدهند! به نظرم در هر صورت زنان در تمام مسائلی که در سطح جوامع شناسایی میشوند ذینفع و ذیربط هستند و در اینصورت چگونه است که نمیتوان مشارکت فعال ایشان را در جریان شناسایی، تدبیر و چارهجویی مسائل جلب کرد و طلبید. این درواقع از حقوق و مسئولیتهای شهروندی ایشان است که باید از سطح بالقوه به بالفعل درآید.
انتهای پیام/