حتی اگر مخاطب حرفهای داستان نباشید هم میتوانید تفاوت روایت را تشخیص بدهید. اینکه خودتان را به عنوان فیلتری در نظر بگیرید که در انتهای کتاب، هر آنچه ته نشین شده را نگاه کنید و برخی از آن املاح را تا ابد با خود حمل کنید، دشوار نیست. داستان کوتاه در جریانی نامنظم، سنگهای فراوانی را با خود در بستر ادبیات حمل میکند و در انتها به دریای بیکرانی میریزد و فراموش میشود.
روزگاری را میگذرانیم که ادبیات داستانی دچار فقر شده است. فقری که از کتابهای ویترین کتابفروشیها پیداست. نویسندههایی که سالی حداقل 2 کتاب و آن هم در دسته پر مخاطب رمان منتشر میکنند و ناشران هم پذیرای آن هستند. در این بین باید دید که این کتابها چه چیزی به مخاطب اضافه میکنند که او حاضر است برای آنها هزینه کند. از طرف دیگر نویسندههایی هنوز هستند که از نسلی قبلتر به نسل جدید پیوند خوردهاند. داستاننویسانی که چندان پر کار نیستند و هر از گاهی به خودشان میآیند و انگار دلشان برای مخاطب داستان میسوزد یا به فکر مخاطب خاص هستند که در منگنه این فقر ادبیات داستانی، دارند جان میدهند؛ آن وقت مجموعه داستانی یا رمانی منتشر میکنند و خون تازهای توی رگهای مخاطب خاص جاری میشود.
علی خدایی یکی از همینهاست؛ هر قدر که اسمش را با داوری جوایز مختلف داستانی شنیده باشید، هر قدر که او را کم کار بدانید، بیشک یکی از داستاننویسانی است که تلاش میکند مخاطب داستان از رشته باریکتر از مو جدا نشود. او کارش را با «از میان شیشه، از میان مه» و آن هم توی دهه 70 و حضور غولهای داستاننویسی شروع کرد. اگر از این مجموعه داستان بگذریم، به آخرین کتاب خدایی میرسیم که چند روز از چاپ آن میگذرد. کتابی با عنوان «نزدیکِ داستان» که خدایی آن را ناداستان طبقهبندی کرده است. 17 متن که اگر بخوانید موافق خواهید بود که با 17 داستان مواجه هستیم. قلمی تصویرساز که مخاطب، بُرشی از کودکی خود را حتی در آنها میبیند. جایی که خدایی از کودکی خود در اصفهان آغاز میکند و بعد به زاون میرسد. نویسنده خاطرههایی بُرش خورده را مینویسد و در طول کتاب در ذهن مخاطب به مرور داستان میسازد. داستانهایی که نویسنده طرح آن را تعریف کرده و مخاطب باید چفت و بست روایت را با بیش و کمهای خود بسازد و پیش برود. او بارها به کودکی میرود و از شب یلدا میگوید و تصویرهایش را بدون کلمههای اضافی و جانکندنهای معمول در رمانها و داستانهای کوتاه فارسی، میسازد و پیش روی مخاطب میگذارد.
گلایههای زاون از فیلمهایی که بیشتر از عاشقانههای ناب، درگیر مثلثها شدهاند تا شب قدری که در مسجدی در اصفهان میگذرد. نویسنده به گواه خودش، کلمهها را میبارد. روایت او از آب دوغ خیار درست کردن عبدالخالق در دکان لبنیاتی در دروازه دولت اصفهان را میشود به سادگی در ذهن ساخت. وقتی نویسنده طعم خنک ماست و خیار را به دهان مخاطب میکشاند، نمیشود آن را روایتی ساده دانست که هنوز توی طرح مانده و ناداستان است. نمیشود زندگی روزمره و البته اصفهان را از داستانها گرفت. البته پرداختن به این زندگی روزمره، فرسنگها با «کتاب آذر» فاصله دارد و انگار نویسنده با حوصله بیشتری به دور و اطراف خود، شهری که در آن نفس میکشد و دلتنگیهایش نگاه کرده است. شاید بهتر است «کتاب آذر» را تمرینی برای انتشار «نزدیکِ داستان» بدانیم.
نویسنده آرام و پا به سن گذاشته، حوصلهاش برای تصویرسازی از اتفاقات روزمره بیشتر شده است. اصفهان تقریبا توی همه کتاب با نویسنده همراه است و در واقع اصفهان شخصی خود را بازآفرینی میکند و در کلیشهها غرق نمیشود و روایتهایش را با تک اشارهها و اسم مکانها پیش میبرد. بسیاری از داستانهای این کتاب با جمله و فضایی از حال آغاز میشوند و بعد نویسنده غرق در خاطرات میشود و دوباره به حال باز میگردد. جای پرورش ذهن مخاطب را خالی میگذارد تا خواننده فضای شخصی خود را بسازد.
«نزدیکِ داستان» را میتوان یک کارگاه کوچک داستان دانست. کارگاهی که داستانهایی را تعریف میکند و نکتههای تازهای به مخاطب خاص میآموزد و مخاطب عام را هم از یاد نمیبرد. میتوان داستانهای آن را با زاویه دیدی سختگیرانه، مجموعهای از طرحها و روایتها با مواد اولیه کامل دانست که منظم در کنار هم چیده شده و منتظرند در ذهن مخاطب به هم بچسبند و تشکیل داستان کوتاه بدهند. کتابی که با قیمت پشت جلد 11 هزار تومان به همراه یک سی دی صوتی از متن کتاب و صدای نویسنده توسط نشر چشمه منتشر شده است.
انتهای پیام/