دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری

حال‌وهوای ایرانیان خارج از کشور در روز انتخابات/ صف‌هایی که فاصله‌ها را کم کرد

دختر ساعت ٩صبح در شهر دیگری امتحان مهمی داشت. از ساعت ٧ صبح توی صف بود که نخستین نفر رأى بدهد و به امتحان برسد. لیلی این ماجرا را تعریف می‌کند. روز انتخابات ایرانی‌هایی که در خارج از ایران بودند برای رسیدن به صندوق رأی سفرهای طولانی‌شان را شروع کردند. بعضی سه ساعت در راه بودند و عده‌ای سفری یک روزه به شهری دیگر را در برنامه‌های‌شان گنجاندند تا انتخاب‌شان را روی کاغذ بنویسند و به صندوق بیندازند. گاهی حتی مثل مهاجران کانادا از مرز رد شدند. از محل کارشان مرخصی گرفتند، از شهری به شهر دیگر رفتند و در صف‌هایی گاه طولانی ماندند. شعار مخالفان را شنیدند و در مقابل نگاه‌های متعجب پلیس‌های کشور خارجی، بی‌اعتنا به محل رأی‌گیری وارد شدند.
کد خبر : 181105
به گزارش گروه رسانه های دیگر آنا از شهروند، بعضی‌ها با شناسنامه‌های قدیمی، بعضی‌ها نمی‌دانستند شماره کاندیدا را کجا بنویسند، بعضی‌ها از سر عادت به لاتین نوشتند، بعضی‌ها بعد از ٣٠‌سال یا ٣٥‌سال رأی دادند. همراه با مردمی که در ایران انتخاب‌شان را در صندوق‌ها انداختند. دانشجوها و مهاجران قدیمی، آنها که می‌خواهند بعدها به ایران برگردند و آنها که نمی‌خواهند.


از اضافه‌کاری‌ام برای رأی‌دادن استفاده کردم
لیلی در کنسولگرى فرانکفورت رأى داد، ساعت ٨صبح. ساعت ٥و‌نیم صبح از‌هایدلبرگ راه افتاد و ٧:٤٥ رسید، تا در را باز کنند، ٦٠-٥٠ نفر تو صف ایستاده بودند. کارمندان کنسولگری مرد بودند، برعکس‌ سال ٩٢ که لیلی همین‌ جا رأی داده بود و زن‌های کارمند صمیمانه‌تر برخورد می‌کردند. یکی از نفرات اول بود و هنوز کارمندان سفارت روی روال نیفتاده بودند. پاسپورت را گرفتند، برگه رأی دادند و آخرش هم یک شکلات تعارف کردند. کسی به پوشش آدم‌ها در کنسولگری کاری نداشت: «مرخصی نگرفتم ولی از اضافه‌کاری‌ام استفاده کردم. ساعت ١١صبح رسیدم به محل کار. یک‌سرى از بچه‌ها هم عصر بعد از کار رفتند. قرار بود رأى‌گیرى تا ساعت ٦ باشد که تا ٨ تمدید شد.» لیلی چند ‌سال در برلین دانشجو بود و حالا در ‌هایدلبرگ مدیر یک کتابخانه است.
جلوتر از او در صف، مردی ایستاده بود که پاسپورت ایرانى نداشت و شناسنامه‌اش هم قدیمی بود. رأی داد. او مرد دورگه‌‌ای را هم می‌شناسد که می‌خواست رأی دهد: «فارسی بلد نیست و تازه شناسنامه گرفته. پدر و مادرش قبل از انقلاب به آلمان برگشتند، اما نمی‌دانم خودش ایران به دنیا آمده یا آلمان.» روی برگه، با خط فارسی رأی‌اش را نوشت، اما همان موقع، زنی دیگر داشت به لاتین می‌نوشت: «دوستش گفت حساب نمی‌کنند. من دیگر رفتم و نمی‌دانم واقعا حساب می‌کنند یا نه.»
چهار‌سال پیش در برلین ساعت ٩ یا ١٠ صبح رأی داد، آن زمان صف در کار نبود، اما این بار وقتی رأی را داد و برگشت، جمعیت صف سه برابر شده بود.
بعدازظهر، در فرانکفورت باران می‌بارید. باران و باد و طوفان. مردم با چتر و بدون چتر کنار دیوار کنسولگری در صف ایستاده بودند. بعضی‌ها از راه‌های دور آمده‌ بودند. از ارفورت، زیگن، گیسن، مادبورگ، کاسل همگی با قطار آمده بودند. مریم ٦٠ یورو پول بلیت قطار داد و ٣٠٠ کیلومتر راه‌ آمد که ٣ ساعت طول کشید: «امسال یک ربع، ٢٠ دقیقه در صف ایستادیم، ولی‌ سال ٩٢ در صف نماندم. آن ‌سال شعار و تظاهرات هم نبود. امسال گروه‌های مختلف مخالف با عکس‌ها و پرچم‌های مختلف ایستاده بودند و فحش می‌دادند.» آن طرف خیابان به کسانی که در صف ایستاده بودند، می‌گفتند مزدور و هو می‌کردند: «می‌گفتند شما این‌طور که این‌جا رأی می‌دهید، ایران هم می‌توانید بروید؟ یک عده جواب می‌دادند و یک عده هم چیزی نمی‌گفتند. جمعیت‌شان زیاد نبود. هر گروه‌شان جداجدا ایستاده بودند. بعضی‌های‌شان حرف نمی‌زدند و فقط پلاکارد داشتند. عده‌ای می‌گفتند شما همه‌تان پناهنده‌اید که من گفتم نه عده‌ای هم دانشجو هستند.» داخل کنسولگری، مردم رأی‌ها را از هم پنهان نمی‌کردند. از هم سوال می‌کردند که اسم کاندیدا و شماره‌اش را کدام طرف بنویسند.
مریم در این سفر یک روزه برای شرکت در انتخابات، تصادف کرد. بیرون، هنوز مخالفان شعار می‌دادند. داشت از جمعیت فیلمبرداری می‌کرد که وارد خیابان شد و تصادف کرد: «پلیس آلمان آمد ببیند چه اتفاقی افتاده. من دیدم چیزی نشده و فقط آرنجم صدمه دید که گفتند بروند. آنها هم می‌خواستند رأی دهند.» خیابان سفارت خیلی شلوغ بود، اما جمعیت آنها که شعار می‌دادند بیشتر از ٣٠-٢٠ نفر نبود: «کارمندان سفارت هم خوب بودند. من مرخصی گرفته بودم، خیلی از کسانی هم که در صف بودند، مرخصی گرفته بودند، ولی عده‌ای را هم می‌شناسم که به‌خاطر این‌که روز کاری بود و در شهرهای دیگر بودند نتوانسته بودند بیایند. غیر از ما، مردم شهر زیاد از کنارمان رد نمی‌شدند، چون خیابان سفارت، فرعی است. ولی پلیس‌هایی که آن‌جا بودند، متعجب بودند و‌ هاج‌وواج نگاه‌مان می‌کردند. زن‌ها خیلی زیاد بودند و بیشترشان دخترهای جوان بودند و به آنهایی که فحش و شعار می‌دادند، جواب می‌دادند.»
همه به هم لبخند می‌زدند
نگار ساعت ٨ صبح در وین رأی داد. در سفارت ایران در وین که تقریبا مرکز شهر است. نزدیک میدان Schwarzenbergplatz، جایی که هفته‌ای یک بار برای دوچرخه‌سواری اعتراضی جمع می‌شوند. صبح روز رأی‌گیری از خانه‌اش، ٩کیلومتر دورتر از سفارت با همان دوچرخه راه افتاد و ٤٥ دقیقه بعد رسید. نیم‌ساعت در صف بود تا بعد از ٣٠- ٢٥نفری که جلوی او در صف بودند در برگه‌اش بنویسد: روحانی: «بعد از این‌که من بیرون آمدم خیلی شلوغ شده بود. شده بودند ٥٠ نفر. مردم همه به هم لبخند می‌زدند. در پیاده‌رو، در امتداد دیوار سفارت صف بسته بودند.» نگار دانشجوی رشته مکانیک است و همزمان با درس، به نوجوانان هم تدریس می‌کند.
بعد از رأی‌دادن، یک شکلات گرفتند و انگشت‌های‌شان را با دستمال مرطوب پاک کردند: «عکس و فیلم هم از ما گرفتند که من خوشم نیامد. گفتند داخل خود سفارت است و جایی منتشر نمی‌کنند. فکر کنم از کارمندان داخل ایران خوش‌برخوردتر بودند.»
سمیه در لاهه رأی داد. رأی‌دادن بهانه‌ای شد برای دیدن دوستان‌شان در لاهه، از آلمان راه افتادند و هم دیدار تازه کردند و هم رأی دادند. از ساعت ٢بعدازظهر در صف ماندن شروع شد تا ساعت ٣ و نیم که نوبت‌شان شود.
٥ نفری در صف ایستادند و به مخالفان و شعارهای‌شان گوش دادند. کسی را در صف دیدند که بعد از ٣٥‌سال برای نخستین بار رأی می‌داد: «از مناطق دور هلند، دانشجوها آمده بودند. بعضی‌ها از کارشان مرخصی گرفته و صبح رفته بودند و بعضی هم بعد از کار آمده بودند. فرقش با چهار‌سال قبل که در بن رأی دادم این بود که این بار توی صف ایستادم.»
صفی حدود ٣٠ تا ٣٥متر، صفی با ١٥٠نفر. مخالف‌های رأی‌دادن گفتند فیلم می‌گیرند و در شبکه‌های مجازی پخش می‌کنند: «حدود ٥٠ نفر بودند. گفتند آبروی‌تان را می‌بریم که رأی دادید. شعار می‌دادند و پلاکارد هم داشتند، اما پلیس ایستاده بود. اجازه نداشتند نزدیک‌مان شوند.»
در این ٤‌ سال نگاه به ایران تغییر کرد
یک ساعت راه تا زوریخ را با قطار رفت تا به مرکز ایرانیانی برسد که محل اخذ رأی اعلام شده. در سوییس به غیر از زوریخ، برن و ژنو هم برای رأی‌دهی مشغول به کار بوده‌اند. سعید می‌گوید رأی‌دادن برایش چنان اولویتی داشته که در روز کاری مسافتی را برای انجامش طی کند. هرچند از نظر او بیشترین تعداد رأی‌دهندگان از میان دانشجویان ایرانی است تا سایر افراد. «شرایط سال‌های اخیر ایران خیلی متفاوت بود و بسیاری از دوستان اروپایی ما هم نگاه‌شان نسبت به ایران فرق کرده بود و خیلی‌ها برای مسافرت ایران را انتخاب کردند.» توریست‌هایی که در این سال‌ها راهی ایران شدند تا چرخ‌های این صنعت هم بچرخد و حالا سارا راضی از این وضع باشد. می‌گوید حال‌وهوای شهرهای سوییس در مدت انتخابات هیچ فرقی با سایر زمان‌ها نداشت و در حقیقت تبلیغی هم انجام نگرفت، اما بسیاری از دانشجویان مانند خودش برای ترغیب دیگران به رأی‌دادن تلاش‌های بسیاری کردند. افرادی که چه در ایران و چه در سوییس نمی‌خواستند به پای صندوق رأی بروند، اما سارا توانست بیش از چهار نفر را به این سمت بکشاند. «فرصت نکردم تا مناظرات را زنده ببینم، اما از طریق شبکه‌های اجتماعی پیگیر اتفاقاتی که می‌افتاد بودم و همچنین برنامه‌های کاندیداها را دنبال می‌کردم.» سارا و بسیاری دیگر از ساکنان ایرانی سوییس، راهی برن، زوریخ و ژنو شدند تا بتوانند سهمی در آینده داشته باشند. برای آنها رأی‌دادن در روز کاری جمعه اگرچه دشوار اما خوشایند بود.
نازنین هم همین را می‌گوید. کسی که خوشحال است حالا در اسپانیا به غیر از مادرید، در بارسلونا هم رأی‌گیری انجام شده و بسیاری از ایرانیان ایالت کاتالونیا، کشور آندورا و جنوب فرانسه به‌راحتی توانسته‌اند در انتخابات شرکت کنند. زمان رأی‌گیری در اسپانیا به دلیل استقبال تا ساعت ٨ شب به وقت محلی تمدید شد تا اگر کسی جا مانده خودش را به صندوق‌ها برساند. «تمام این حضور درحالی رخ داد که تبلیغات خاصی هم انجام نگرفته و فقط در چند گروه ایرانی اطلاع‌رسانی انجام شده بود.» برای نازنین رأی‌دادن در سفارت اسپانیا تجربه خوبی بوده، چون فضا خیلی دوستانه و خودمانی است. «پذیرایی هست. بچه‌ها همدیگررو می‌شناسن. دیدارها تازه می‌شه و ما خیلی به آینده امیدواریم.»
رای و چلوکباب
مرجان شهروند ساکن گوتنبرگ همراه دوستان ایرانی و اعضای خانواده راهی حوزه برگزاری انتخابات شد. سفارت سوئد در استکهلم، پایتخت این کشور است و به همین دلیل رای‌گیری در یکی از رستوران‌های شهر گوتبنرگ برپاشد. مرجان که مادر سه فرزند است، پسر چندماهه‌اش را به یکی از دوستان سپرد و راهی رستوران شد. مرجان می‌گوید: «قرار گذاشتیم بعد از دادن رای یک چلوکباب هم به اتفاق دوستان بخوریم.» مرجان می‌گوید شرکت در انتخابات برایش بسیار مهم است چرا که می‌خواهد با هموطنانش در ایران همراه باشد.
با این که روز جمعه برای برخی دوستان مرجان روز کاری بود اما آنها ساعت ٤ از محل کار مرخصی گرفتند و خود را به موقع به حوزه رساندند. «نیم ساعت در صف بودیم. پاسپورت‌ها را پنج نفر به پنج نفر می‌گرفتند و به مسئولان صندوق می‌دادند و بعد ما را می‌فرستادند تو.
مرجان اخبار مربوط به کاندیداها را در شبکه‌های اجتماعی پیگیری می‌کرده تا کاندیدای مورد نظرش را پیدا کند. «تعدادی از افراد گروه‌های مخالف آمده‌ بودند روبروی حوزه انتخابات و شعار می‌دادند و ما را تحقیر می‌کردند اما ما توجه به آنها نداشتیم و تعداد زیادی پلیس هم مراقب اوضاع بودند.»
مرجان و دوستانش بعد از صرف چلوکباب به خانه برگشتند و اخبار مربوط به نتایج را دنبال کردند.
مرجان می‌گوید: «من در انتخابات شرکت کردم چون نمی‌خواستم کشورم به عقب برگردد. چون فکر می‌کنم این سیاست تنش‌زدایی باید ادامه پیدا کند.»
او ادامه می‌دهد: «دختر بزرگم به سن رای‌دادن رسیده اما متاسفانه هنوز شناسنامه ایرانی ندارد. در این انتخابات احساس نیازی شدیدی به شناسنامه کردم و بعد از این حتما پیگیری می‌کنم تا دخترم هم بتواند در چهار سال آینده نقشی در سرنوشت کشور مادری‌اش داشته باشد.»
مرجان می‌گوید این شاید اولین بار بود که او و هموطنان دیگر خارج از کشور از دیدن صف‌های طویل خوشحال بودند.


ایرانیان خارج از کشور در ١٠٢ کشور و ۱۳۲ نمایندگی امکان رای دادن داشتند. به گفته معاون کنسولی، ارلمانی و امور ایرانیان خارج از کشور در دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری تعداد شعب اخذ رأی در خارج از کشور به ۳۱۰ شعبه افزایش پیدا کرد.
به گفته حسن قشقاوی بیشترین شعب اخذ رأی که بالغ بر ۵۵ شعبه است، برای ایالات متحده آمریکا در نظر گرفته شد تا ایرانیان مقیم این کشور بتوانند در انتخابات شرکت کنند. در امارات نیز ۲۱ شعبه، در عراق ۲۲ شعبه و تعداد شعب اخذ رأی در انگلیس نیز ۱۲ عدد بود.



انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب