کیومرث منشیزاده؛ از فیزیک اتمی تا شعر
به گزارش خبرنگار فرهنگی آنا، با وجود تعامل و دوستیهایی که پیر و جوان با منشیزاده داشتند، به زعم بسیاری از شاعران و آشنایانش، انسانی غریب با دنیایی متفاوت بود. شاید دانستن اینکه منشیزاده بعد از اخذ لیسانس اقتصاد، به آمریکا سفر کرده، در حوزه ریاضیات و فیزیک اتمی درس خوانده و بعد از بازگشت به ایران، در دفتر انرژی اتمی سازمان برنامه و بودجه مشغول به کار شده و در کنار این همه مشغله، جامعه شناسی هنر را تدریس میکرده و سرایش شعر را ادامه میداده، گواهی باشد بر دنیای متفاوتی که او در آن میزیست.
منشیزاده هم مانند بسیاری از شاعران، کار خود را با شعر کلاسیک موزون از دهههای 40 و 50 آغاز کرد. او در این دوره، «حکیم» تخلص میکرد و بخشی از سرودههای موزونش در سال 71 و از سوی نشر صاحب اثر، در مجموعه «قرمزتر از سفید» به انتشار رسیده است.
این شاعر کرمانی در ادامه مسیر شعر، به شعر نیمایی و سرآخر به شعر آزاد روی آورد. مجموعه شعر «فرشتهای بر دوش راست» دربردارنده سرودههای آزاد او است که در سال 84 از سوی نشر سبزین به انتشار رسید و بعد از آن، در سال 87 مجموعه «ساعت سرخ در ساعت 25» را با نشر نگار و نیما (نگیما) به انتشار رساند.
منشیزاده در سال 90 مجموعه شعر «سفرهای مرد مالیخولیایی رنگ پریده؛ صفر در منقار کلاغ نارنجی بیآسمان» را با نشر گوهر منظوم به چاپ رساند؛ مجموعهای که نمای بهتر و درستتری از شعر او را به مخاطبان خود ارائه میکرد. البته او در همین سال کتاب «از روبرو با شلاق» را با نشر حلول اندیشه روانه بازار کتاب کرد که دربردارنده یادداشتهای و مقالات طنز او در حوزههای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و ادبی بود.
و سرآخر در سال گذشته (95) بود که نشر مروارید گزینه شعری از کیومرث منشیزاده را در مجموعه «گزینه اشعار» خود به انتشار رساند و این کتاب، آخرین کتاب منتشر شده با نام و سرودههای کیومرث منشیزاده است.
یکی از ویژگیهای شعر منشیزاده، استفاده از ریاضیات،قوانین ریاضی، فرمولهای فیزیک و شیمی و حتی کارکردهای فلسفه در آثارش بود. بروز این ویژگی را باید در تحصیلات متفاوت و نگرشهای ذهنی شاعر دنبال کرد. او توانست با ایدههای خود، پیشنهادهای تازهای را به شعر ارائه کند؛ پیشنهادهایی که به ذائقه بسیاری از شاعران و علاقهمندان به شعر، خوش آمد:
رها کن تربیع دایره را
و تثلیث زاویه را
(چه کسی میداند جذر صفر
بینهایت است
یا صفر؟)
*****
آبی میآیی
و ارغوان
از برابرت
زنگاری میگذرد
و سپیدار پاییزی
همچون رؤیای یک سوارکار استخوانی
در هم میشکند
*****
هیروشیما
هیروشیما
E = MC2
ه
ی
ر
و
ش
ی
م
ا
شاعر شرقی با سطلی از خون
در چشم مجسمه آزادی فریاد میکشد
زنده باد واسکودوگاما
که آمریکا را
کشف نکرد
*****
...بدبختی
شمردنِ نقطههای واژۀ خوشبختیست
انتهای پیام/