کشتار استانبول به روایت شاهد عینی
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری آنا از وبسایت شبکه العربیه، حسن خاشقچی در تشریح جزئیات حمله مسلحانه به باشگاه شبانه رینا در استانبول در شب سال نوی میلادی گفت: «40 دقیقه پیش از تیراندازی با همسرم در محل حادثه بودیم. ما 2 میز در رستوران رینا رزرو کرده بودیم و قصد داشتیم بعد از جشن، به هتل آنجا برویم که میگفتند امن است و پیشتر شخصیتهای مهمی در آنجا اقامت داشتند. پس از مدتی گردش در منطقه اوتورکای، حدود ساعت 11:20 دقیقه بود که به رستوران رسیدیم.»
وی افزود: «پالتو و وسایل خود را تحویل امانات دادیم و یکی از خدمتکاران، ما را به صندلی مخصوصمان هدایت کرد. ساعت 12 و همزمان با آغاز سال نو بود که موجی از شادی باشگاه شبانه رینا را فراگرفت. همه مشغول شادی بودند و موسیقی مفرحی پخش میشد که ناگهان صدای ناهنجاری به گوش رسید، که همه گفتند ممکن است صدای افتادن یکی از درختان تزئینشده باشد.»
خاشقچی تصریح کرد: «در آن لحظات، چون از وضع آنجا مطمئن بودیم، روی میزمان نشستیم تا اینکه ناگهان صدای تیراندازی شنیده شد. به همسرم نگاه کردم که در حال رفتن به روی تراس (نرده چوبی حائل میان محل سالن و خارج آن) بود که دیدم در یک لحظه برای در امان ماندن از شلیک گلوله خود را پشت تراس پنهان کرد.»
وی افزود: «همسرم فریاد زد و گفت بچهها را به آنجا ببرم تا به سوی خانه فرار کنیم. من هم بر سر او داد زدم که الان وقت فرار نیست و باید در جایی پنهان شویم. ما با هر بار تیراندازی اشهد خود را میخواندیم، تیراندازی مداوم بود و هر 10 ثانیه به مدت کوتاهی متوقف میشد و مجدد ادامه داشت.»
از 3 فرد مهاجم 1 نفرشان زن بود
این تبعه سعودی گفت: «مهاجمان 3 نفر بودند که در میانشان 1 زن حضور داشت. افراد مهاجم در تیراندازی بسیار ماهر بودند و بهطور تصادفی تیراندازی نمیکردند، بلکه به میان میزها میرفتند و افراد را با شلیک گلوله زخمی میکردند. من از لکنت زبانشان فهمیدم مهاجمان عرب نیستند و خارجی هستند، ولی نتوانستم بفهمم تبعه کدام کشورند.»
وی افزود: «تیراندازی شدت یافته بود و ما هر لحظه منتظر رسیدن پلیس یا کمک دیگران بودیم. در لحظهای به فکر من و همسرم رسید که خود را به دریا پرتاب کنیم، این کار را کردیم و به همراه ما، یک دختر سعودی دیگر خود را به داخل آب انداخت، ولی به ضرب گلوله یکی از مهاجمان کشته شد.»
خاشقچی تصریح کرد: «ما در محلی نزدیک سرویسهای بهداشتی نشسته بودیم و تیراندازی به سوی ما شد که از این حادثه جان سالم بهدر بردیم. نخستین کسانی که مورد اصابت گلوله مهاجمان قرار گرفتند، یک خانواده اردنی و سعودی بودند که میزشان در کنار در ورودی قرار داشت.»
وی با تعجب گفت: «ظاهرا کسی که ما را هدف قرار میداد، مکان نشستن ما (عربها) را میدانست، چنانکه بعدا پلیس از ما درباره سفر گروهیمان به ترکیه سوالاتی پرسید.»
پرتاب به دریا
خاشقچی درباره لحظه پرتاب به دریا گفت: «لحظهای به پشت سرم نگاه کردم و و پوستری دیدم که جرقهای در ذهنم زد، با صدای آهسته از همسرم خواستم سینهخیز به سمت راست خود برود که درب خروجی (اضطراری) قرار داشت و من هم دنبالش سینهخیز رفتم. بعد از اینکه به در خروجی رسیدیم دیدیم اجساد غرق به خون مهمانان مراسم در راهروی منتهی به انتهای سالن روی زمین افتاده است. آنها میخواستند همین اقدام را انجام دهند ولی کشته شده بودند.»
وی افزود: «در انتهای سالن، دریا را زیر پای خود دیدیم. در همین حین بود که یکی از مهاجمان سر رسید و ما را دید، همسرم خود را بلافاصله به دریا پرتاب کرد. من 2 دختر سعودی را دیدم که تیر خورده بودند، خواستم به آنها کمک کنم و تنها توانستم یکی از آنها را با خود همراه کنم. فرد مسلح به سوی ما 2 نفر تیراندازی کرد که در این تیراندازی، آن دختر کشته شد.»
این تبعه سعودی گفت: «در این لحظات غمانگیز و پر از ترس و ناامیدی من خود را به دریا پرتاب کردم که در 5 یا 6 متری دریا، در زمین خاکی نزدیک آن افتادم. آنجا بندر قعیطی، یکی از اتباع سعودی را دیدم که با خانوادهاش به باشگاه شبانه آمده بود. به او کمک کردم تا همسر و 2 دخترش را از آب خارج کند.»
پلیس کجا بود؟
خاشقچی گفت پس از آنکه از آن وضعیت وحشتناک خارج شدیم، خود را به نزدیکی در ورودی باشگاه شبانه رساندیم که دیدیم جسدهای زیادی روی زمین افتاده و پلیس به همراه نجات یافتگان، در حال کنترل وضعیت و نوشتن گزارش ماجرا است. پلیس ما را در محلی نزدیک باشگاه شبانه اسکان داد و برایمان آب آوردند و پلیس به تحقیقات خود پرداخت.
وی افزود: «ما را با 3 اتوبوس به دفتر مبارزه با تروریسم منتقل کردند. در ساعت 4:40 صبح به آنجا رسیدیم و 5 نفر مامور شنیدن حرفهایمان شدند. نماینده سفارت قطر ساعت 5 صبح آمد و به اتباعش سر زد و سپس نمایندگان کویت و بحرین آمدند. ما دنبال نماینده سفارت عربستان بودیم، تا اینکه بعد از چندین بار تماس، نماینده سفارت عربستان ساعت 9 صبح خود را به آنجا رساند.»
ترجمه: مجتبی اسماعیلی
انتهای پیام/