عطریانفر: قالیباف میخواهد تنها برای او فرش قرمز پهن کنند/ ارادهای که هاشمی را از انتخابات 92 باز داشت، به دنبال حذف روحانی است
به گزارش گروه رسانههای دیگر خبرگزاری آنا، مشروح گفتوگوی آرمان با محمد عطریانفر در ادامه آمده است:
با کارشکنیهای آمریکا آینده دوران پسابرجام درهالهای از ابهام قرار گرفته است. آیا سرنوشت مبهم برجام به عنوان مهمترین دستاورد دولت آقای روحانی در پایگاه رای ایشان در انتخابات ریاستجمهوری۹۶ تاثیر نمیگذارد؟
کار شکنیهای آمریکا به معنای نقض قطعی برجام نیست و تاکنون هر دو طرف مذاکره، حسب اعلام نظر کارشناسان به تعهدات خود پایبند بودهاند. برخی گمان میکنند برجام «خم رنگرزی» است که بایدیک شبه وضعیت زندگی مردم را تغییر دهد. نتیجه برجام در روندی ۱۰ساله آثار تمام عیارخود را نشان میدهد و تا پایان ایندوره زمانی، نمیتوان درباره سرنوشت توافق یا فرجام برجام اظهارنظر قاطع کرد. اولویتبندی آقای روحانیدر مدیریت کشور حل مناقشه اتمی ایران با قدرتهای غربی بود که این مسأله از دو جنبه قابل تحلیل و بررسی است. نخست اینکه آقای روحانی تلاش کرد به بحرانهایی که دولت گذشته در عرصه بینالمللی برای ایران به وجود آورده بود پایان دهد. تحلیل آقای روحانی در این زمینه این بود، تا زمانی که مشکلات ایران در عرصه جهانی با رفع تحریمها حل نشود، مشکلات داخلی نیز در مسیر حلشدن قرار نخواهد گرفت. مساله دوم برخلاف اینکه برخی عنوان میکنند نتایج موسّع برجام باید بلافاصله در زندگی مردم آثار خود را نشان دهد، به نظر میرسد این توقع نوعی بزرگنمایی درباره مطالبات از برجام است و با واقعیتهای برجام و توافق جهانی همخوانی ندارد. برجام اولویت مهم دولت آقای روحانی بود که او و تیم مذاکرهکننده هستهای با هدایتهای کلی رهبری معظم به خوبی موفق به حل آن شدند. از این منظر نباید نگران تزلزل پایگاه رأی آقای روحانی در انتخابات ریاستجمهوری سال۹۶ بود.
به نظر شما پایگاه رأی آقای روحانی در سال۹۲در سال۹۶ نیز تکرار خواهد شد؟
برخی آرای کاندیداهای انتخاباتی همواره متعلق به هواداران جدی آنهاست. از سوی دیگر مخالفان هر کاندیدا با اقداماتی که علیه وی انجام میدهند از یک سو باعث کاهش آرای وی میشوند و از سوی دیگر به دلیل خطا در سیاستهای تبلیغاتی به آرای آن کاندیدا اضافه میکنند. در کنار این دو، رأی انبوهی هم از آرا وجود دارد که به «آرای خاکستری» معروف است. صاحبان آرای خاکستری انبوه و تعیینکننده، معمولا به زندگی روزمره خود مشغولند و در بزنگاههای سیاسی براساس مقتضیات زمان تصمیمگیری میکنند. در سال ۹۲ آرای خاکستری گسترده طبقه متوسط از آقای روحانی حمایت کردند. آرای خاکستری دارای عقلانیت فردی بالایی است و معمولا تحت تأثیر عواطف، آرزوها و آرمانهای احزاب موافق و مخالف قرار نمیگیرد. با این وجود آرای آقای روحانی در انتخابات ریاستجمهوری۹۶ هم ریزش دارد و هم رویش. در طول سه سال و چند ماه گذشته آقای روحانی به تنهایی موفق شده رابطه مناسبی با مردم برقرار کند. مردم به خوبی متوجهاند برخی از بنبستهای پیش روی آقای روحانی یا به دلیل ضعف همکاران ایشان در دولت است یا اینکه شرایط عمومی کشور به شکلی بوده که اینگونه مشکلات با وجود اراده رئیسجمهور برای رفع آن، بروز کرده است. به نظر من میزان آرای آقای روحانی در انتخابات۹۶ با سال۹۲تفاوت زیادی پیدا نخواهد کرد و چه بسا ممکن است نسبت به گذشته افزایش هم پیدا کند.
به نظر شما احتمال اینکه انتخابات به دور دوم کشیده شود وجود دارد؟
این مساله بستگی به آرایش سیاسی رقیب دارد که با چه آرایشی در انتخابات حاضر شود. اگر اصولگرایان همچنان با تشتت و چند دستگی مواجه باشند و نتوانند با عقلانیت و آینده نگری کار خود را سامان دهند و در انتخابات حضور پیدا کنند، آقای روحانی در مرحله اول به پیروزی دست پیدا خواهد کرد. با این وجود اگر اصولگرایان به صورت عقلایی اختلافات خود را حل کنند و گروههای آنها به دنبال سهمخواهی نباشند و از تجارب گذشته درس بگیرند وحول یک شخصیت معتدل و شاخص جمع شوند، ممکن است انتخابات به دور دوم کشیده شود.
در شرایط کنونی برخی از شخصیتهای اصلاحطلب به دنبال رویکرد حزبی در انتخابات ریاستجمهوری و شورای شهر هستند و در مقابل برخی تأکید بیشتری روی پتانسیل فردی شخصیتهای اصلاحطلب دارند. شما با کدام دیدگاه موافقید؟ حزب کارگزاران چه رویکردی را در این زمینه دنبال خواهد کرد؟
نگاه درست برخی از دوستان درباره اینکه احزاب باید نقش محوری در انتخابات داشته باشند مطلوب است. با این وجود این افراد نبایدبه صورت آرمانی به فضای سیاسی ایران نگاه کنند. آنها باید واقعیتها را در نظر بگیرند. محوریت دادن به احزاب در انتخابات به این زودیها نه تنها در سال۹۶ بلکه در سالهای آینده هم امکانپذیر نیست. رفع علت هم به این است که منظومه سیاسی جمهوری اسلامی باید با اعتقاد وصمیمت کامل، نظام حزبی را به صورت عملی وبا رعایت حقوق متقابل به رسمیت بشناسد که تاکنون این اتفاق مبارک رخ نداده است. در طول ۳۵ سال گذشته رقابت و فعالیت احزاب در حد تئوری و بهصورت ظاهر و شکلی بوده و نقشآفرینی آنها هنوز به معنای واقعی بروز و ظهور عملی پیدا نکرده است. به همین دلیل اصلاحطلبان تلاش میکنند در کنار فعالیت محدود احزاب از پتانسیل چهرههای شاخص خود نیز در تجمیع آرای مردم استفاده کنند. بدون شک امروز سرنوشت اصلاحطلبان براساس یک توافق جمعی متکی بر ارادهای است که بر بستر مشورت همهجانبه از زبان رئیس دولت اصلاحات و آیتالله هاشمی عنوان میشود. در نتیجه چکیده اندیشه اصلاحات با انعکاس در دیدگاههای آیتالله هاشمی و رئیس دولت اصلاحات ملاک عمل سیاسی اصلاحطلبان در آینده و بهویژه انتخابات ریاستجمهوری سال۹۶ خواهد بود. نظر افرادی که عنوان میکنند نباید به آقای روحانی چک سفید امضا داد، بلکه با قید و شرط بایداز ایشان حمایت کرد، تنها به عنوان یک اظهارنظر قابل احترام است و نظر جامع نیست و نمیتواند ملاک عمل شاکله کلی جریان اصلاحات قرار بگیرد. چراکه عملکرد آقای روحانی فراتر از انتظار اصلاحطلبان بوده است. حزب کارگزاران نیز بر این باور است که اصلاحطلبان باید در یک همکاری مشترک و همهجانبه حرکت کنند و از همه پتانسیلهای موجود برای موفقیت در انتخابات استفاده نمایند. البته کارگزاران برای خود این تکلیف را نیز مشخص کردهاند که با دیالوگی سازنده افراد و گروههایی را که دیدگاههای دیگری جز این دنبال میکنند را به کاروان جریان اصلاحات ملحق نمایند.
برخی از اعضای حزب کارگزاران مانند دکتر نقیبزاده عنوان کردند که آقای روحانی به دلیل قرابت و نزدیکی فکری کارگزاران با دولت باید بیشتر از اعضای کارگزاران در کابینه خود استفاده کند. حزب کارگزاران با این استراتژی به دنبال چیست؟
اندیشه و دیدگاه آقای دکتر نقیبزاده به عنوان چهره شاخص علمی و عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران و یکی از اساتید برجسته دانشگاهی کشور برای ما بسیار قابل احترام است. دیدگاههای ایشان از دو جنبه قابل تحلیل است. نخست از منظر تئوریک و نظریهپردازی و دوم از موضع فرایند کاربست عملی آن. دیدگاه ایشان از نظر تئوری همواره نافذ و راهگشا بوده است. با این وجود ایشان هیچگاه در مقام عمل توصیه به شتابزدگی در اقدام سیاسی به کسی نکردهاند. از سوی دیگر حزب کارگزاران در چهارچوب تصمیمات کلی اصلاحات تلاش میکند دیدگاههای سازنده و کاربردی خود را با رئیسجمهور محترم در میان بگذارد. در نتیجه اصلاحطلبان و حزب کارگزاران با آقای روحانی مذاکره و گفتوگو میکنند. اما این مذاکره و گفتوگو به معنای «بگو مگوی» سیاسی نیست. بگومگوی سیاسی به معنای «بده و بستان» و «مجادله» غلط است. اصلاحطلبان هیچگونه مجادلهای با آقای روحانی ندارند و دیدگاههای خود را در محیطی همراه با آرامش و احترام با آقای روحانی و کابینه ایشان در میان میگذارند و در مقابل دیدگاههای ایشان را نیز میشنوند. شرایط آقای روحانی در فضای سیاسی کشور به شکلی نیست که بتواند اقداماتی بیش از آنچه تاکنون انجام داده، صورت بدهد.
چرا ملاک عمل اصلاحطلبان در انتخابات آینده دیدگاههای آیتالله هاشمی و رئیس دولت اصلاحات است؟ این ملاکبندی چه کمکی به اصلاحطلبان برای موفقیت در انتخابات خواهد کرد؟
در شرایط کنونی دیدگاههای آیتالله هاشمی و رئیس دولت اصلاحات مکمل یکدیگر هستند. آیتالله هاشمی به عنوان ظرفیت و ذخیره بزرگ نظام دارای سابقه بسیار درخشان در طول انقلاب وپس از آن در تأسیس حاکمیت جدید است که واجد کاریزما، قدرت روحی و محبوبیت بینالمللی است. از سوی دیگر رئیس دولت اصلاحات در عرصه سیاستورزی عملی دارای نیرویی کارآمد و ساختارمند است. در نتیجه ترکیب دیدگاههای آیتالله هاشمی و رئیس دولت اصلاحات میتواند کمک بزرگی به جریان کلی اصلاحات برای عبور از مسیرهای ناهموار پیش رو کند. آیتالله هاشمی و رئیس دولت اصلاحات از یکدیگر جداییناپذیرند. اگر چه رئیس دولت اصلاحات، خود از دل نگاه و دولتمردی آیتالله هاشمی بیرون آمده است اما به دلیل قوام، گفتمان و اعتبار خود به یکی از وزنههای تعادلبخش در فضای سیاسی ایران تبدیل شده است. جریان اصلاحات در زمانی که نیاز به وجه تئوریک و نظریهپردازی دارد به رئیس دولت اصلاحات نزدیک میشود و آنجا که به جنبههای عملی و واقعگرایی نیاز دارد به آیتالله هاشمی تمایل پیدا میکند. آیتالله هاشمی معتقد است پیشانی جریان اصلاحات باید با رئیس دولت اصلاحات شناخته شود. در شرایط کنونی آیتالله هاشمی بر این باور است که آقای روحانی برای تکمیل برنامههای خود باید در دور دوم انتخابات ریاستجمهوری نیز به پیروزی دست پیدا کند. از سوی دیگر برخی عنوان میکنند آقای روحانی از آیتالله هاشمی حرف شنوی صِرف دارد و ایشان به نوعی «پدرخوانده» دولت است، در حالی که این دیدگاه کاملا اشتباه است. از یک طرف آیتالله هاشمی چنین روحیهای ندارد که دیدگاههای خود را به دولت تحمیل کند و از طرف دیگر آقای روحانی از نظر شخصیتی نیز فردی نیست که زیر بار هرخواستهای برود و حاضر باشد دیدگاههای دیگران را بیچون وچرا اجرا کند. آیتالله هاشمی و آقای روحانی دارای دو هویت متفاوت شخصیتی هستند. این در حالی است که دیدگاههای هر دو دارای نقاط اشتراک زیادی است اما در عرصه عمل هر کدام روش و دیدگاههای خاص خود را دنبال میکنند. برخی به دنبال این هستند که آقای روحانی نخستین رئیسجمهور یک دورهای تاریخ جمهوری اسلامی باشد. به نظرمیرسد ارادهای که آقای هاشمی را در انتخابات ریاستجمهوری سال۹۲ از انتخابات باز داشت، به دنبال حذف آقای روحانی از صحنه مدیریت سیاسی کشور و یکدورهای کردن دولت ایشان است. در ماجرای حذف آیتالله هاشمی در انتخابات آنها عنوان میکردند به مصلحت ملی نیست که ایشان در انتخابات حضور داشته باشد. در حالی که آیتالله هاشمی به دستور و حکم رهبر معظم انقلاب سالهاست رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام است و بیشتر از همه به مصلحت نظام و انقلاب، آگاهی و اهتمام دارد. در شرایط کنونی این اراده به دنبال این است که به هر شکل ممکن آقای روحانی را از حضور در انتخابات باز دارد. اینکه آیا این اراده موفق خواهد شد دیدگاه خود را عملی کند نیاز به زمان و البته فراز و فرود اتفاقات آینده فضای سیاسی ایران دارد. این اراده به دنبال آن است که عرصه را بر آقای روحانی تنگ کند تا وی در انتخابات شرکت نکند و خود را در معرض آرای مردم قرار ندهد. این اراده به دنبال حذف آقای روحانی از مراودات متعارف سیاسی نیست و بلکه به مراوداتی فراتر از مراودات متعارف فضای سیاسی کشور دل بسته است.
اگر چنین اتفاقی رخ بدهد محمدرضا عارف جایگزین حسن روحانی در جریان اصلاحات خواهد شد؟
اگر چنین اتفاقی رخ بدهد جریان اصلاحات باید با هوشیاری ومراقبت به دنبال جایگزین مناسب برای آقای روحانی باشد. با این وجود تصور نمیکنم با وجود صلاحیت آقای عارف، وی جایگزین آقای روحانی باشد. جریان اصلاحات باید برای همه شرایط، تمهید و برنامهریزی کند و همه احتمالات را در نظر بگیرد. جریان اصلاحات نباید از هیچ حفرهای گزیده شود. آقای عارف در شرایط کنونی مدیریت اصلاحطلبان را در مجلس برعهده دارد و به همین دلیل به مصلحت نیست که خود را وارد انتخابات ریاستجمهوری کند.
اصولگرایان در مقطع زمانی با اهداف منفعتطلبانه به آقای روحانی نزدیک شدند. این در حالی است که در ماههای اخیر با یک چرخش استراتژیک به سمت آقای قالیباف گرایش پیدا کردند. دلیل این گردش اصولگرایان چیست؟ چرا اصولگرایان قالیباف را به روحانی ترجیح دادند؟
برخی اصولگرایان معتدل با دوراندیشی و رویکردی محاسبهگرایانه به آقای روحانی نزدیک شدند. با این وجود اگر آنها به طرف یک شخصیت اصولگرا و درونگروهی گرایش نشان دهند، نمیتوان گفت آنها دچار چرخش در دیدگاههای خود شدهاند. به نظر من این حرکت، از جمله ظرافتها و سیاستورزی عملی در فضای واقعبینی سیاسی ایران است؛ اگرچه به نظر میرسد اصولگرایان با روحیهای که فعلا شاهد هستیم با حضوری متکثر و متفرق در انتخابات ریاستجمهوری حاضر خواهند شد. این جریان تا زمانی که نتایج تأیید صلاحیتها مشخص شود فرصت دارد تا فضای عمومی کشور را علیه آقای روحانی بسیج کند. با این وجود پس از حضور متکثر تبلیغاتی تا قبل از نتایج تأیید صلاحیتها، تلاش میکند استراتژی خود را برای بعد از اعلام نتایج تغییر دهد و روی یک گزینه اجماع کند. به نظر میرسد گزینه نهایی اصولگرایان پس از اعلام نتایج تأیید صلاحیتها، آقای قالیباف باشد. اوکه تحرکات سیاسی خود را برای حضور در انتخابات آغاز کرده است. با این وجود سوال اساسی این است که محمدباقر قالیباف در انتخابات ریاستجمهوری چه خواهد کرد و کدام استراتژی را برای پیروزی خود در نظر خواهد گرفت؟ او در سالهای ابتدایی مدیریتش در شهرداری تهران تا حد قابل قبولی موفق بوده و کارنامه خوبی از خود برجای گذاشته بود. در حالی که نیمه پایانی دوران مدیریت ایشان در شهرداری تهران با سؤالات و ابهامات فراوانی مواجه است، رویکرد او با نیمه اول تفاوتهای زیادی دارد و مورد انتقاد بسیاری از کارشناسان و صاحبنظران سیاسی و اجتماعی قرار گرفته است. به همین دلیل از گوشه و کنار خبر میرسد آقای قالیباف به دنبال این است که مسائل و مشکلات پیش آمده در دوران شهرداری خود را هرچه زودتر حل کند و سپس وارد رقابتهای ریاستجمهوری شود. قالیباف به دلیل اینکه در دو انتخابات۸۴ و ۹۲ دوبار شکست خورده است، انتظار دارد اصولگرایان در کنار وی گزینه دیگری معرفی نکنند و فقط برای وی و به تنهایی «فرش قرمز» پهن کنند. به همین دلیل آقای قالیباف در صورت حضور انتخاباتی کاندیدای دیگری از جریان اصولگرایی را در کنار خود تحمل نخواهد کرد. قالیباف به خوبی به این مسأله آگاهی دارد که اگر اینبار نیز در انتخابات شرکت کند و شکست بخورد لاجرم برای همیشه دوران مدیریت وی در سطح کلان بسته خواهد شد.
انتهای پیام/