وقتی پای طنز به هفته پژوهش باز میشود
به گزارش خبرنگار آنا، دکتر کاووس حسنلی مدیر مرکز حافظشناسی، پژوهشگر و عضو هیات علمی دانشگاه شیراز در این مراسم با تاکید بر اهمیت و جایگاه پژوهش با دلسروده طنزی گفت: حال که در هفته پژوهش قرار داریم، چیزی جز آنچه در این طنز گفته ام برای این روزها ندارم!
پژوهشبازی و دانشفروشی و .....
مدیری از مدیران خداداد
به استادان فاضل پند میداد
که: «ای دانشوران نکتهآموز
حقیقت باورانِ عالم افروز
بدانید این که دنیا در شتاب است
حضور ما در آن بیاجتناب است
نگاه ما در این میدان کلان است
فراتر از زمین است و زمان است
نگاه ما به آفاق جهانیست
تنک مایه شدن در شان ما نیست
به تعداد مقالاتی که داریم
ره فرزانگی را می سپاریم
مهم امروز «تعداد» است و «آمار»
ندارد هیچ کس با کیفیت کار
بهای هرکسی از ما عیان است:
به قدر وزن «آی اس آی»مان است
زمین با مهر «آی اس آی» برجاست
سپهر از لطف «آی آس آی» برپاست
قیامت هم که تاریک است قطعاَ
شود با نور «آی آس آی» روشن
جهان بی نور «آی آس آی» کور است
وجود او وجودی بی شعور است
اگر معیارتان معیار علمیست
وزانت در مجلات وطن نیست
مجلات وطن کمتر وزینند
همیشه در ردیف آخرینند
از این رویند در چشم افاضل
شبیه جنسِ تولیداتِ داخل
در اینجا هم رقابت اصل کار است
برای آنکه این یک کارزار است
بسیط علم میدان نبرد است
ز میدان برنگردد هر که مرد است
رقابت در حقیقت عینِ جنگ است
قلم در دست ما مثلِ تفنگ است
رقیبان را نباید داد فرصت
خطر را کشت باید با سیاست
چه باکی باشد آن شیرِ ژیان را
که زیر پا گذارد دیگران را»!
چنان با آب و تاب از جنگ می گفت
که طنزم باز اعصابش برآشفت
قلم بی اختیار من روان شد
و با این مثنوی رطب اللسان شد:
***
نمی دانم چه شد کم کم چنین شد
چرا «صورت» چنین مسندنشین شد
چنان جذاب شد صورت که معنا
فنا شد در همین صورتگری ها
اگر دانش چراغی پرفروغ است
بدون نور اندیشه دروغ است
گرانقدر است مرواریدِ دانش
ولی هرگز نباشد قدر بینش
چرا اندیشه کم کم شد فراموش
چراغ بینش ما گشت خاموش؟
***
پریشب بهرِ کاری پرس پرسان
شتابان می گذشتم از خیابان
به روی تابلوی دیدم نمایان
نوشته: «مرکز دانش پژوهان»
ز روی کنجکاوی های شامل
مسیرم کج شد و رفتم به داخل
گروهی دیدم آنجا شاد و شنگول
سر هر یک به کاری هست مشغول:
یکی در حال مونتاژ مقاله ست
یکی سرگرم تنظیم رساله ست
یکی در حال دانشنامه بازی ست
یکی مشغول پایان نامه سازی ست
یکی استاد در جعل مدارک
یکی سرگرم کارِ سفته و چک
مدیر مرکز آمد پیش من زود
و در یک لحظه صدها نکته فرمود
که: ما همواره در فکر شماییم
گره هر جا که باشد می گشاییم
خبر دارید اوضاع وطن را؟
تبِ واگیر دانشجوشدن را؟
خبر دارید این خودباوری را؟
بساطِ سبزِ دانش گستری را؟
دهات ما همه با فکر محکم
مزین شد به دانشگاه کم کم
به تدبیرات مسوولان دلسوز
وطن پر شد ز دانشگاه هر روز
هزاران چشم دانشجو به اینجاست
دوای دردشان در مرکزِ ماست
برای این همه جویای دانش
جوابی نیست جز دستِ نوازش
تقاضای نوشتاری زیاد است
از این سو نیز همکاری زیاد است
دو سه روزه مقاله می نویسیم
دو سه ماهه رساله می نویسیم
دمادم از سرِ لطف و ترحم
گره وا می کنیم از کار مردم
یکی خواهان تکلیف کلاسی ست
یکی دنبال متنی اختصاصی ست
یکی گیر است کار ارتقایش
عقب افتاده آن یک پایه هایش
در اینجا صد رقم تالیف داریم
برای هر کسی تخفیف داریم
یکی از این مدیران توانا
مقاله می خرد هر ماه از ما
مدیری لایق و زبر و زرنگ است
ولیکن وقت او بسیار تنگ است
اگر تحصیل او غیرِحضوری ست
ولی مدرک برای او ضروری ست
شب و روزش چو در خدمت شود طی
ز سوی ما حمایت می شود هی
اگر خواهد خیالش تخت باشد
ضمانت می کنیم از صفر تا صد
مهم امروز «تعداد» است و «آمار»
کسی را نیست با کیفیتش کار
مجله های داخل سخت گیرند
مقاله را به سختی می پذیرند
ولی با خارجی ها نیست مشکل
به آسانی شود طیِ مراحل
همین امروز با اینکه خماریم
چهار اکسپتِ «آی اس آی» داریم
زمین با مهر «آی اس آی» برجاست
سپهر از لطف «آی آس آی» برپاست
خلاصه مرکز ما بی بدیل است
تمام انتشاراتش اصیل است
تمام کار ما بی پرده پوشی ست
چرا؟ چون مرکز دانش فروشی ست
دهانم باز بود از هاج و از واج
سرم موّاج از آن مردِ ورّاج
بدون حرف بیرون رفتم از در
شدم غرق خیالات مکدر:
از اظهاراتِ آن مرد مشعبَد
مرا یاد آمد آن مسوول ارشد
چقدر احساس آن ها مثل هم بود!
تفاوت ها چرا آن قدر کم بود؟!
چه پیش آمد که ما اینجا رسیدیم؟
چرا هر سال خود را سر بریدیم؟!
چنان گشتیم در صورت گرفتار
که شد آیینه ی اخلاقمان تار
غبارآلوده شد آن گونه میدان
که گم شد گوهرِ اخلاق در آن
مگر از ریشه ی حق نیست تحقیق
چرا در حق گزینی نیست توفیق
مدیران هی عوض گشتند هر سال
ولی فرقی نشد حاصل از این حال
گرایش ها اگر هم راست باشند
از این منظر همه از یک قماشند
چه فرقی می کند حرفی که بی جاست
میانه رو بگوید یا چپ و راست
قضاوت می شود با این مشاعر
پژوهش مثل آموزش به ظاهر
مقدس شد چنان «آمار» و «اعداد»
که اصل معنویت رفت بر باد
اگر این گونه ماند وضعِ کشور
پژوهش را نباشد حالِ بهتر
به جای حکمت و عبرت گرفتن
شده کار همه سبقت گرفتن
ربودن لقمه را از این و از آن
تناول کردن از اموالِ آنان
***
کلامی را اگر شاگرد از استاد
به نام خود به خوردِ دیگران داد
کریمان جرم او سنگین نگیرند
به نوعی پوزشش را درپذیرند
زبانم لال اگر برعکس این شد
«امین المله» «ام السارقین» شد
زمان مجلس ختم است دیگر
برای دانش و اخلاقِ کشور
بدزدد گر فقیر ناگزیری
کمی از مال ثروتمندِ سیری
ندارد آن فضاحت که پلنگی
رباید طعمه از خرگوش لنگی
در ادامه این جلسه از کتاب دکمههای گیج گزیده اشعار دکتر حسنلی که توسط محمدحسین ابراهیمی دانش آموخته دانشگاه آزاد اسلامی واحد ارسنجان جمع آوری شده همراه با نقد و نوشته های دکتر محمد حکیم آذر، دکتر حسن ذولفقاری، دکتر پروین سلاجقه، دکتر مصطفی صدیقی، علی عبداللهی، دکتر میرجلال کزازی، دکتر علی گزلیوز، دکتر ساناز مجرد و دکتر فرزانه معینی رونمایی شد و از اساتید دانشکده علوم انسانی: دکتر ولی نوذری امتیاز 141، دکتر نسرین اسکندری امتیاز 25، دانشکده علوم پایه دکتر لیلا کهن با امتیاز 119 ، دکتر محبوبه نصیری با امتیاز 88، دکتر حیدر آقا بابا با امتیاز دانشکده فنی ومهندسی دکتر محمدرضا نیک منش با امتیاز 34، دکتر مسعود مصباحی با امتیاز 20، دانشکده پزشکی دکتر شهناز شکرفروش با امتیاز 73 و دانشجویان برتر پژوهشی عضو باشگاه پژوهشگران جوان شکیلا فیجانی با امتیاز 17 ونیم، ساره رحیمی با امتیاز 10 و مریم دهقانی با امتیاز 5 و دانشجوی کارآفرین برتر معصومه غلامی تجلیل شد.
انتهای پیام/