عباس عبدی: فضا طوری بود که اشغال سفارت را میطلبید/ نادان نیستم که در 60 سالگی از کنش 20 سالگی دفاع کنم/ بازرگان سیاستمدار نبود
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری آنا به نقل از اعتماد، حالا ٣٧ سال پس از آن چالش بزرگ، عاملان آن اتفاق هریک به مسیری رفتهاند و زیست سیاسی خود را به گونهای دیگر دنبال میکنند. در میان دانشجویان اشغالکننده سفارت بعضی مانند ابراهیم اصغرزاده آن رفتار را غلط میدانند و برخی مانند محسن میردامادی و عباس عبدی هنوز از آن حرکت دفاع میکنند. عصر بارانی دیروز فرصتی بود تا عباس عبدی از آن روزها بگوید. اگرچه در ابتدای صحبتهایش گفت که چیز جدیدی نمانده که اضافه کند و حرف تازهای ندارد اما باز هم در میان صحبتهایش میشد حرفها و تحلیلهای جدیدی پیدا کرد.
عبدی در این جلسه گفت: وقتی درباره گذشته صحبت میکنیم دو وضعیت داریم؛ گذشته و حال. حرف زدن درباره گذشته نزدیک به خاطر اینکه هر فردی نسبت به مسئله موضع خودش را دارد به سادگی قابل تحلیل نیست. اشغال سفارت هم شامل آن میشود. چون در مورد امریکا مسائل هنوز حل نشده و تحلیل آن در نگاه امروز ما اثرگذار است. اشغال سفارت هنوز به تاریخ نپیوسته و به این زودیها هم نخواهد پیوست. هنوز افراد نسبت به آن موضع دارند و نمیتوان آن را بیطرفانه بررسی کرد.
او با یادآوری خاطرهای از ١٥ سال پیش گفت: سال ٢٠٠١ که امریکا به افغانستان حمله کرد من در تحریریه روزنامه نوروز بودم. آنجا عدهای فکر میکردند اگر آمریکا بیاید کابل پاریس میشود. چنین نگاه ابلهانهای دلیل دارد. این آدم ابله نیست اینطور فکر کند. از بس که عدهای رابطه با امریکا نداشتن را بزرگ میکنند از طرف مقابل عدهای فکر میکنند رابطه با امریکا همه مشکلات را حل میکند. رابطه با آمریکا از بس تابو شده عدهای رابطه با آمریکا را حلال مشکلاتشان میبینند.
عبدی با بیان اینکه اگر به دلیلی رابطهمان با آمریکا متشنج شده باید مسئله را از جهت تامین منافعمان ببینیم و سیاست خارجی را بر اساس منافعمان پیش ببریم گفت: گفته میشود که بعد از اشغال سفارت رابطه با امریکا خراب شد اما باید توجه کرد که کشورها بر اساس منافع با هم ارتباط دارند. کلاسیکترین رئیسجمهوری آمریکا ریگان است اما همین آدم اسلحه میفرستد و مشتاق رابطه با ایران میشود. امریکا به دنبال منافعش است. ما در ایران فکر میکنیم دوست و دشمن دائمی داریم. همین اخیرا جان کری گفته با ایران متحد نیستیم اما منافع مشترک میتوانیم داشته باشیم.
آیا اشغال سفارت برای زمین زدن دولت بازرگان بود؟
عبدی به یکی از نتایج آن اقدام یعنی استعفای دولت بازرگان هم پرداخت با این حال برایش مقدمهای نیز تدارک دید: کار سیاستمدار جلب مشارکت مردم و نه لزوما انجام کار است. رکن و جوهره سیاست مشارکت است. هیچ معیاری برای درستی کار سیاسی به جز جلب مشارکت وجود ندارد. یعنی درستی و غلطی در کار سیاسی معنی ندارد. مرحوم بازرگان این هنر را نداشت که مردم را با خود همراه کند. نباید بگوید مردم کنار بروید من میخواهم کار درست انجام دهم! من بازرگان را در کتگوری (رسته) سیاستمدار قرار نمیدهم. او انسان شریفی بود اما جلب مشارکت و حمایت مردم باید انجام شود. حتی سیاستمدار ممکن است از فرد دیگری دانشش را بگیرد. سیاستمدار باید بتواند ملت را بسیج کند. بازرگان نباید در شرایط انقلابی روی کار میآمد و نباید نخست وزیری را میپذیرفت. لیست کابینه بازرگان را دربیاورید و ببینید کسانی که در کابینه بودند با ترکیب بعد از انقلاب سازگاری نداشتند. او سپس به مصادیقی از دولت بازرگان اشاره کرد: وزیر کشاورزی بازرگان ایزدی یکی از ملاکهای فارس بود. فرد بدی نبود اما وقتی وزیر کشاورزی کابینهات را یک فئودال گذاشتی فردا چطور میتواند کار کند؟ کسی را باید بگذاری که مردم حس نکنند فرد ثروتمندی روی کار آمده و با آنها نیست. وی با بیان اینکه متوسط سن دانشجوهای سال ٥٧ را ببینید، گفت: ما متوسط سن کمی داشتیم. آدمها عوض میشوند. بچههای اشغال سفارت ده تا دوازده نفر نیروی اصلی بودند که از میان آنها تنها یک نفر به نام آقای سیفاللهی گرایش اصولگرایی دارد. دانشجوها چهار رده بودند. به عنوان مثال آقای ضرغامی به لحاظ سلسله مراتبی در ردههای پایین دانشجوها در سلسله مراتب قرار میگرفت البته ضرغامی آن زمان سنی هم نداشت.
اجازه از امام
یکی از نقاط مبهم این داستان بحث اجازه گرفتن دانشجویان از حضرت امام(ره) است. روایتها در این ماجرا یکسان نیست و همهچیز در سینه سیدمحمد موسوی خوئینی، سیاستمدار امین امام و پدر معنوی دانشجویان مانده است. او بود که خیال دانشجویان را از رضایت امام راحت کرد اما به کسی نگفت که اساسا با امام در این خصوص مذاکرهای نداشته است. عبدی در این مورد میگوید: در مورد اشغال سفارت بحث بود از امام اجازه بگیریم یا نه. تحلیل این بود که این کار را نکنیم چون اجازه گرفتن از امام باعث میشد ایشان هم مسئولیت پیدا کند. از طرفی فکر میکردیم ایشان اگر موافق باشد هم نمیگفت. بنابراین در جمعبندیها گفتیم اگر امام مخالف این کار بود بعد از اطلاع از نظر ایشان از سفارت آمریکا بیرون میرویم.
مخالفان اشغال
در مورد مخالفان اشغال سفارت آمریکا همه متفقالقولاند که محمود احمدینژاد یکی از مخالفان اشغال سفارت بود اما گاهی این نکته گفته نمیشود که احمدینژاد و دوستانش از باب رعایت مصالح دیپلماتیک مخالف این اقدام نبودند بلکه میگفتند اشغال سفارت شوروی بر اشغال سفارت آمریکا ارجحیت دارد. البته عبدی هم بر این روایت صحه گذاشت: احمدینژاد، نماینده دانشگاه علم و صنعت و نماینده یک دانشگاه دیگر با آشغال سفارت مخالفت کرده بودند.
اشغال سفارت برنامه شوروی بود؟
یکی از اقداماتی که نتیجه اشغال سفارت آمریکا بود منفعت بردن بلوک شرق و شوروی از این اقدام بود. این گمانه به حدی است که برخی میگویند دانشجویان در زمین شوروی بازی کردند. پاسخ عبدی به این گمانه این است: کسانی که معتقدند پشت سر اشغال سفارت کشورهای خارجی وجود داشتند باید بینه (دلیل) بیاورند. یک عده دانشجو کاری انجام دادند و ربطی به خارجیها نداشت فضا طوری بود که اشغال سفارت را میطلبید.
بحث من در مورد اشغال سفارت اصلا درستی و غلطی نیست. در سیاست معیار تشخیص کار درست چیست؟ سیاست دعوا بر سر منابع کمیاب است. اما این به معنای این نیست که جنگ کنید. سیاستمداری که جنگ را بگذارد کنار همه چیز را باخته است. جنگ و صلح را در واقعیت امر نمیتوانیم از هم جدا کنیم. ما در مورد واقعیت اشغال سفارت میخواهیم بدانیم. در سیاست درست یا غلط را باید معیارگذاری کنیم. در پزشکی میگوییم رفتاری درست است که منجر به درمان شود. در سیاست ما از روی نتیجه نمیتوانیم کار کنیم. چون در سیاست بر حسب اینکه طرف مقابل چه پاسخ و واکنشی دارد ایده اولیه تحت تاثیر قرار میگیرد. یعنی در سیاست اولا کنش باید کنش مشارکتجویانه باشد و دوم اینکه در همان شرایط عرف عمومی آن را بپذیرد. این با کنش پزشکی فرق دارد که بیمار و هیچ چیز دیگری در کنش و ایده شما تاثیر ندارد. بیبرو برگرد پیشبینی میکنید بیمار درمان میشود و این اتفاق رخ میدهد. اما در سیاست همراهی مردم و واکنش جامعه و خیلی چیزها تأثیرگذار است.
فراز پایانی صحبتهای عبدی بالاخره به اینجا رسید که آیا از آن رفتار دفاع میکند یا خیر: افراد، شرایط، امریکا و همهچیز امروز تغییر کرده است. مبدا تحلیل شما اشغال سفارت است اما مبدا تحلیل من انقلاب است. مردم دیوانه نیستند که انقلاب میکنند، پاسخ به شرایطی است که این کار را میکنند. مرحوم بازرگان میگوید انقلاب دو رهبر داشت؛ حضرت علی و امام خمینی. من آدم نادانی نیستم که از کنش ٢٠ سالگی در ٦٠ سالگیام دفاع کنم. از آن اتفاق با معیار امروزم دفاع نمیکنم، آن اتفاق در شرایط خودش رخ داد.
انتهای پیام/