دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
مسعود شامحمدی در گفت‌وگو با آنا:

دشمنی با عشق در مبارزات چپ، دستمایه نمایش «قدم زدن با اسب» است

مسعود شامحمدی که به تازگی نمایش «قدم زدن با اسب» را در سالن ارغنون روی صحنه برده است، گفت: « «قدم زدن با اسب» به دشمنی با مفهوم عشق و وجود انسان پرداخته است.»
کد خبر : 121468

مسعود شامحمدی نویسنده و کارگردان «قدم زدن با اسب» در گفت‌وگو با خبرنگار فرهنگی آنا درباره ایده نگارش این اثر گفت: «متن این نمایش اقتباسی است از یک فیلمنامه سینمایی به همین نام که آن را چیزی حدود یک سال پیش نوشته‌ام. وقتی حدود یک ماه پیش نمایشنامه « اتاق خواب + اتاق پذیرایی» که از قبل نوشته بودم و قصد اجرای آن را داشتم، از طرف شورای نظارت و ارزشیابی مردود اعلام شد، تصمیم گرفتم که فیلمنامه «قدم زدن با اسب» را به نمایشنامه «قدم زدن با اسب» تبدیل کنم .»


وی در سخنانش تاکید کرد: «ایده و تم این داستان چند سال است که با من همراه و همسفر شده است. پی‌رنگ داستان درباره عشق، انسان و تضاد این دو با ایدئولوژی است. همانطور که حسن صباح در قلعه الموت مردانش را اخته می‌کرد تا پیروان و جنگاورانی فاقد روح و کالبد انسانی داشته باشد، ایدئولوژی‌ها نیز مردان و زنانش را اخته می‌کند تا از آنان سربازانی فاقد روح و جان انسانی بسازند و این امر در تاریخ سیاسی و اجتماعی ما به صورت‌ها و شکل‌ها و نام‌های مختلف بارها و بارها تکرار شده است. حتی در آن قسمت از ادبیات کلاسیک ما که به نفی انسان و بیزاری از دنیا می‌پردازد و تن را زندان می‌داند نیز این دشمنی با عشق و انسان و سعی در اخته کردن آن با شدت و حدد جریان داشته و تا حدودی هنوز هم ادامه دارد.»


شامحمدی افزود: «در این سرزمین با بیشترین چیزی که همیشه دشمنی شده است ، مفهوم و ذات عشق بوده است. دشمن اصلی برای حکمرانان و آنانی که حاکمان معنوی مردم بوده اند، نه مغول‌ها بودند نه قزاق‌های روس‌. دشمن اصلی آنان انسان به طور کلی و مفهوم و ذات عشق به عنوان یکی از بارزترین وجوه انسانی بوده است. این نفی و دشمنی با عشق ، آنچنان نهادینه شده است که در ادبیات و شعر، میسر نشدن وصال، عشق واقعی تعریف می‌شود و مجنون، قهرمان و الگویش می‌شود و عشق تعریفی فراتر از جنون پیدا نمی‌کند . در ادبیات معاصر هم با عشق دشمنی ورزیده شده است. از صادق هدایت گرفته تا بسیاری از نویسندگان معاصر کمتر داستان عاشقانه‌ای می‌توانید پیدا کنید که عشق را نفرین و کابوس به تصویر نکشیده باشند . کمتر داستانی را می‌توانید پیدا کنید (بخصوص از قلم نویسندگان شاخص و روشنفکر) که عشق به حزن و غم و مرگ و رسوایی و رنج ختم نشده باشد. می‌خواهم تاکید کنم که دشمنی با عشق نه فقط در سنت که در روح و جان بسیاری از پیشاهنگان و روشنفکران جامعه نیز بروز داشته و دارد.»


کارگردان «قدم زدن با اسب» گفت: «نمایشنامه «قدم زدن با اسب» به دشمنی با مفهوم عشق و وجود انسان پرداخته است و این بار در یک برهه از تاریخ پر آشوب معاصر. در تاریخ مکتوب و شفاهی مبارزات چپ به این مسأله (می‌گویم مسأله چون از نظر آنان عشق یک مسأله و مشکل سازمانی و تشکیلاتی بود که باید برای آن راه حلی ایدئولوژیک پیدا می‌کردند) کم و بیش پرداخته شده است و داستان این نمایش برگرفته از واقعیت جاری در فضای اندیشه‌ای و مبارزاتی آنان است.»


وی درباره اجرای نمایشش در سالن ارغنون نیز تشریح کرد: «باید بگویم بسیار خوشحال هستم که در ارغنون دارم این کار را اجرا می‌کنم. چرا که در بسیاری از تماشاخانه‌های دیگر شرط اجرا حضور بازیگران نامی بود. بیشتر از تماشاخانه‌ها یک سوال دارند و آن این است که بازیگر مقبول و خوش‌فروشی را می‌توانید ابتیاع کنید یا نه ؟ بنابراین از آنجا که قادر به ابتیاع یک بازیگر خوش‌فروش نبودم عطایشان را به لقایشان بخشیدم و به ارغنون پناهنده شدم و بسیار از ارغنون و خانم ترکمان سپاس‌گزارم که به من این فرصت را داد که بتوانم قصه‌ای را که دوست دارم ، به آن شکلی که دوست دارم تعریف کنم.»


وی اظهار کرد: «هرجا که سالنی برای نمایش باشد، حتما آنجا نظرکرده است و به نظر من جای مقدسی است. حتما عده‌ای آدم عاشق با هزار سختی و بی‌پولی صبح تا شب با صاحب ملک چک و چانه می‌زنند تا کرایه‌های چندده میلیونی را بتوانند پرداخت کنند و چراغ تماشاخانه را روشن نگه دارند. از این منظر تمام‌قد در جلوی تمام این عاشقان سر تعظیم فرود می‌آورم و برای همه آنها آرزوی اجراهای خوب دارم. اما به‌نظر من جدا از ساختمان و امکانات و تعداد صندلی‌ها، هر تماشاخانه یک روح و انرژی درونی دارد که خیلی مهم‌تر از کالبد بیرونی و اسم و امکانات آن است. به نظر من روح و انرژی جاری در تماشاخانه ارغنون خیلی صاف‌تر و زلال‌تر و به قول معروف، تئاتری‌تر از بسیاری از تماشاخانه‌های دیگر است.»


شامحمدی در پایان تاکید کرد: «ارغنون برای من درست مثل تعریفی است که در لغتنامه‌ها برای این اسم آمده است: چون هزار آدمی از پیر و جوان همه به‌یک‌باره به آوازهای مخالف یکدیگر چیزی بخوانند، آن حالت را ارغنون خوانند.»


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب