ناگفته های فرزاد موتمن از شبهای روشن و حاشیههایش
به گزارش گروه فرهنگی آنا و به نقل از روابط عمومی فرهنگ سرای اندیشه، چهارمین نشست سینما نوستالژی که به نمایش و نقد فیلم سینمایی «شبهای روشن» اختصاص داشت، عصر دیروز با حضور فرزاد موتمن کارگردان این اثر و محمدرضا مقدسیان در فرهنگ سرای اندیشه برگزار شد.
در ابتدای این نشست موتمن درباره چرایی ساخت «شبهای روشن» گفت: مشکلات مالی باعث ساخت این فیلم شد. نخستین فیلم من «هفت پرده» هرگز رنگ پرده را به خود ندید، بعد از آن قرار بود فیلمنامه دیگری نوشته «سعید عقیقی» را بسازم به نام «هفت شب»؛ سعید این فیلمنامه را برای «مسعود کیمیایی» نوشته بود اما او فیلمنامه سعید را نساخت ولی از بسیاری از ایدههایش در مرسدس استفاده کرد. به همین دلیل بعد از یک سال دوندگی هیج تهیهکنندهای حاضر به ساخت «هفت شب» ما نشد، خودمان هم پولی در دست و بالمان نداشتیم. این کار هفت بازیگر حرفهای میخواست و به دلیل اینکه اکثر آن در شب میگذشت و بیرونی بود، فیلم پر هزینهای به شمار میرفت؛ به سعید گفتم فیلمنامهای بنویس که فقط دو شخصیت داشته باشد و توی یک اتاق اتفاق بیافتد. دور روز بعد با ایده «شبهای روشن» آمد.
وی افزود: نام داستایوفسکی، نام بزرگی است و به خود سعید هم گفتم که شانههای من تحمل این بار را ندارد؛ او هم گفت که این اثر را داستان مردی بدان که عاشق میشود، به عشقش نمیرسد، میشکند و دوباره زنده میشود. من این ایده را قبول کردم و ساختم.
وقتی همه سالن را ترک کردند
این کارگردان در ادامه با اشاره به محبوبیت این فیلم در میان مردم گفت: ما فکر نمیکردیم این فیلم به این اندازه محبوب شود، خود من آن را نسبت به کار اولم یک عقبگرد میدانم. نکته قابل توجهی که فیلم داشت این بود که در نظر سنجی مردمی فیلم فجر، از آخر دوم شد. البته این برای من خوشآیند بود چرا که من از ابتدا هم نمیخواستم فیلمی برای سلیقه عوام جامعه بسازم و میدانستم که فیلمم را عده کمی خواهند فهمید. حتی یک تجربه هم داشتیم و فیلم در میان کارمندان بنیاد فارابی به نمایش درآمد که اگر نظر مثبت آنها را داشت، برای اکران خارجیاش تصمیم گیری شود، تهیه کننده فیلم بعد از این نمایش به من زنگ زد و گفت که سالن به طور کلی خالی شده است.
وی افزود: روز اولی که فیلم در جشنواره فیلم فجر به نمایش درمیآمد، سینما سپیده، ساعت 10 صبح بود. من با همین پیش زمینه نرفتم و شروع کردم به جارو برقی کشیدن که یک حرکت کاملا عصبی بود. ساعت 9 و نیم سعید با من تماس گرفت که کجایی؟ گفتم خانه مشغول جارو کشیدن، گفت اتفاقا من هم دارم خانه را جارو میکنم. همسر سعید اما به تماشای فیلم رفته بود. تماس گرفت و گفت: مطلقا همه تا پایان فیلم نشستند و حتی لحظهای که چراغها روشن شده نم اشکی گوشه چشمشان بوده؛ ساعت هفت شب همه ما به تماشای این فیلم رفتیم.
ترکیب شیخ صنعان با شبهای روشن داستایوفسکی
موتمن در ادامه در پاسخ به این سوال مقدسیان که چه تفاوتهایی در متن فیلمنامه عقیقی وجود داشت که در کتاب شبهای روشن نبود، گفت: مهمترین تفاوت پرسوناژ اصلی است. استاد در کتاب داستایوفسکی یک فرد بی دست و پا و منزوی است، کسی که خیلی دلش میخواهد با خانمها ارتباط داشته باشد، اما خجالت میکشد. این پرسناژ برای فیلم ما کاربردی نداشت. استاد ما یک آدم پر اعتماد به نفس است که از عمد خودش را از مردم دور نگه میدارد چون با یک نگاه از بالا به پایین احساس میکند همه فاسدند. اتفاقا به دلیل ویژگیهای ظاهری که دارد، خانمها به او تمایل دارند، اما او خودش همه را پس میزند.
وی افزود: بعد از شاکله اصلی قصه، ما رابطه بین استاد و رویا بیش از اینکه از داستایوفسکی اقتباس کنیم، بر اساس داستان «شیخ صنعان و دختر ترسا» عطار بزرگ پیش رفیتم. استادی فهمیده که عاشق میشود، فرو میریزد و دوباره احیا میشود.
موتمن با اشاره به اشعاری که در این فیلم به کار رفته است گفت: یکی دیگر از مواردی که به فیلم اضافه شده همین شعرهای عاشقانه است که در جای جای فیلم خوانده میشود. اشعاری که حکم بوسههای بین عاشق و معشوق را داشتند. هنوز پس از 15 سال فکر میکنم که ایده چه قدر ایده درستی بود چون بهترین راه برای آنکه یک اثر اقتباسی از رمانی خارجی را در مسیر فرهنگ، تمدن و زبان حال مردم خودت تغییر بدهی، استفاده از همین عاشقانههای یک ملت است. اشعار رودکی، سعدی، حافظ، نصرت رحمانی، اخوان ثالث، شاملو و بسیاری دیگر، به ایرانیزه شدن این فیلم بسیار کمک کرد.
وی درباره تفاوت دیگر فیلم با داستان اصلی، از حذف شخصیت مادربزرگ گفت و ادامه داد: این کاراکتر برای انسان قرن بیست و یکم غیرقابل باور بود، کسی که نوهاش را با سنجاق قفلی به خود وصل کند تا از او جدا نشود. به همین دلیل ما رویا را از شهرستان به تهران آوردیم.
علاقه ای به فیلم های قصه گو ندارم
این کارگردان سینما گفت: من از اساس علاقه ای به فیلم های قصه گو ندارم. می توانید در خلاصه این فیلم بگویید مردی عاشق زنی می شود و بعد هیچ اتفاقی نمی افتد. به نظرم این بستر بی داستانی برای خلق یک عاشقانه همیشگی و بدون تاریخ مصرف مناسب است.
وی درباره واکنش منتقدان به این فیلم گفت: در ابتدا فیلم مورد هجمه قرار گرفت و حتی من متهم به مازوخیسم شدم. چیزهای مثل کسالت بار و تئاتر رادیویی از جمله صفت هایی بود که آن سالها بسیار درباره این فیلم می شنیدید. خود من نیز به این فیلم نقدهایی را وارد می دانم. به نظر خود من این فیلم مشکل کارگردانی دارد و من در فیلم های بعدی که هیچکدام دیده نشدند، کارگردان بهتری هستم.
از شبهای روشن متنفرم
کارگردان شبهای روشن ادامه داد: من از ساخته خودم متنفرم! به این دلیل که هیچ گاه به من اجازه نداد تا از آن فراتر روم. همه از من شبهای روشنی دیگر می خواستند. فیلمی که در زمان خودش چندان مورد محبت منتقدان قرار نگرفته بود. اتفاقی که برای اورسن ولز هم افتاد و او همیشه زیر سایه همشهری کین باقی ماند.
موتمن با اشاره به اینکه همه کارگردان ها حتی بهترین کارگردان های تاریخ سینما نیز کارهای بد در کارنامه خود دارند، یادآور شد: از زمانی که دسترسی به فیلم ها با نمایش خانگی و اینترنت آسان تر شد، و ما همه فیلم های کارگردانان بزرگ تاریخ سینما را دیدیم، فهمیدیم که آنها هم، از جمله کارگردان بزرگی مثل هیچکاک، در کارنامه هایشان فیلم های بد کم ندارند.
وی با اشاره به ساخت پوپک و مش ماشالله گفت: به نظرم این فیلم هم باید ساخته می شد. و من از ساختش متاسف نیستم. بارها با دیدنش خندیدم؛ با توجه به اینکه از اساس می خواستم به کسانی که اعتقاد داشتند فرزاد موتمن نمی تواند مردم را بخنداند و فیلم پرفروش بسازد، ثابت کنم می توانم.
سانسور پوپک و مش ماشالله در تاریخ بی سابقه بود
موتمن اضافه کرد: یکی از تهیه کنندگان که خودش تهیه کننده فیلم های طنز و تجاری بود، در شورای عالی تهیه کنندگان مطرح کرده بود که موتمن بلد نیست مردم را بخنداند. من از یکی از تهیه کنندگان این را شنیدم و به دفتر خانم حکمت رفتم. فیلمنامه پوپک روی میز بود و بدون اینکه بخوانم، قبول کردم.
این کارگردان سینما ادامه داد: فیلمی که شما در پرده سینما دیدید، با فیلمی که من ساخته بودم کاملا متفاوت بود. به نظر من فیلم پوپک بیشترین سانسور در تاریخ سینمای بعد از انقلاب را تجربه کرد و بیشتر از 45 بخش از آن با دیالوگ های تحمیلی از طرف ارشاد جایگزین شد.
وی افزود: یادم هست که وقتی صدای نهایی فیلم را می خواستیم میکس کنیم، من نه تنها با فیلم نمی خندیدم که بغض کردم. اما با این حال و با تمام سانسورهایی که به فیلم تحمیل شد، فیلم پوپک و مش ماشالا بیشتر از فیلم تجاری آن تهیه کننده ای که گفته بود موتمن نمی تواند مردم را بخنداند، فروخت.
اندر مزایای فیلسوف دلقک بودن
این کارگردان ادامه داد: وظیفه یک فیلمساز است که هم جامعه شناس و فیلسوف باشد و هم دلقک؛ باز هم اگر فیلمنامه طنز خوبی به دستم برسد حتما قبول می کنم.
موتمن همچنین درباره حواشی حضور شبهای روشن در جشنواره فیلم فجر و اکران عمومی گفت: در آن زمان، نسبت به حضور کاراکتر دختر در منزل استاد مشکل داشتند و معتقد بودند که فیلم امکان نمایش عمومی ندارند. آن روزها، آقای اربابی که یکی از اعضای شورای نظارت بود، با تاکید بر اینکه در یکی از دیالوگ های فیلم، استاد می گفت «در اتاق از داخل قفل می شود» توانست شورای نظارت را قانع کند که فیلم قابل پخش است!
وی در پاسخ به این سوال که چرا همکاری موفقش با سعید عقیقی را ادامه نداد هم گفت: همکاری من و سعید تا پس از پروژه صداها ادامه داشت، چرا که من حتی باج خور را بر اساس دیالوگ های سعید نوشتم. بعد از فیلم صداها احساس کردم که او می خواهد فیلمنامه خودش را خودش بسازد.
میخواهم فیلمنامه خودم را بسازم
موتمن اضافه کرد: من هم همیشه کارهایم را بر اساس فیلمنامه های دریافتی می ساختم، و حالا بنا دارم تا جدیدترین فیلمم را که نیمه دوم امسال هم فیلمبرداری آن را شروع خواهم کرد، بر اساس فیلمنامه خودم کارگردانی کنم. فیلمنامه ای که چهار سال نوشتنتش طول کشید؛ چهار سالی که من به علت بیماری، قادر به دیدن نبودم.
کارگردان خداحافظی طولانی در رابطه با بیماری خود گفت: من در اواسط فیلمبرداری پوپک و مش ماشالله بینایی خودم را از دست دادم. در پروژه خداحافظی طولانی هم قادر به دیدن نبودم و بعد از عمل جراحی که انجام دادم، در سالن سینما اولین بار خروجی کارم را دیدم.
وی در پاسخ به سوالی درباره انتخاب مهدی احمدی و هانیه توسلی برای شبهای روشن هم یادآور شد: متن از ابتدا برای مهدی احمدی نوشته شده بود. او در نخستین فیلم من نیز نقش آفرینی کرده است. برای نقش دختر هم من از ابتدا لیلا حاتمی را در نظر داشتم و تمام فیلمنامه هم بر اساس شخصیت لیلا حاتمی نوشته شده بود، اما گفت فیلمنامه را دوست ندارد. من به صورت اتفاقی روی جلد یک مجله تصویری از پشت صحنه فیلم شام آخر با بازی هانیه توسلی را دیدم و از او برای کار دعوت کردم. دقیقاً بعد از قرارداد بستن با خانم توسلی، خانم حاتمی پشیمان شد اما دیگر امکان جایگزینی وجود نداشت.
موتمن همچنین درباره نسبت فامیلی خود با داریوش مهرجویی گفت: من می توانستم خیلی زودتر از اینها با دستیاری داریوش مهرجویی وارد عرصه سینما شوم اما این اتفاق مورد علاقه ام نبود. میخواستم خودم رییس باشم و به همین خاطر، از همان اولین فیلم مستندی که ساختم، خودم نفرِ اول مجموعه بودم. این راه من بود.
وی در پایان ضمن تشکر از تمام عوامل این فیلم به دو دستیارش در این فیلم اشاره کرد و گفت: راما قویدل و بهروز شعیبی دستیاران من در این فیلم بودند و خوشحالم که امروز کارگردانهای موفقی هستند، این اتفاق نه به دلیل حضور من، که به خاطر قابلیتهای خودشان رخ داده است.
سینما نوستالژی فرهنگ سرای اندیشه، هر ماه با نمایش و نقد و بررسی یکی از آثار به یاد ماندنی تاریخ سینمای ایران برگزار خواهد شد.
انتهای پیام/