مرتضی الویری : روحانی با چند میلیون رای بالاتر پیروز خواهد شد/ لیست امید «پیوندی» بود
به گزارش گروه رسانههای دیگر خبرگزاری آنا، مشروح این مصاحبه در ادامه آمده است:
با توجه به آرای بالای اصلاحطلبان در انتخابات مجلس انتظار داشتیم ریاست مجلس هم از اعتدالیون یا اصلاحطلبان باشد ولی نتیجهای که در هیات رییسه موقت به دست آوردیم، خیلی کمتر از آن چیزی بود که تصور میکردیم و آقای عارف رییس مجلس نشد، ارزیابی شما از این موضوع چیست و آیا اصلاحطلبان مجددا دچار استراتژی اشتباهی شدند که نتوانستند ریاست مجلس را به دست بیاورند؟
دو سه نکته را ما باید در این فرآیند مورد توجه قرار بدهیم؛ نخستین مطلب عبارت از این است که آقای عارف با یک فرد تندرو یا پایداری رقابت نمیکرد، بلکه با کسی رقابت میکرد که در میان اعتدالیون و حتی اقشاری از اصلاحطلبان کارنامه مثبتی از خودش در چند سال اخیر به منصه ظهور گذاشته بود. بالاخره مواضع آقای لاریجانی را در مورد وقایع انتخابات سال ٨٨ ببینید. در جریان برجام هم موضعگیری بسیار مثبت و اصلاحطلبانهای از خودش برجا گذاشت، بنابراین آقای عارف باید با چنین فردی رقابت میکرد نه با یک فرد پایداری یا اصولگرای تند.
نکته دومی که قابل توجه است این است که بین خود اصلاحطلبان هم برخی بر این باور بودند که برای تعامل با حاکمیت و عبور دادن برخی از مصوبات مجلس، آقای لاریجانی میتواند نقش مهمتر و بهتری داشته باشد. البته من خودم چنین باوری نداشتم و معتقدم این تعامل را آقای عارف به خوبی میتوانست انجام بدهد ولی نظر افراد را هم نمیشود تغییر داد و برخی افراد چنین باوری داشتند.
بنابراین در چنین شرایطی ما باید اینطور ترسیم بکنیم که رقابت بین دو نفری بود که هر دو در سبد حامیان دولت و هر دو در سبد اعتدالیون قرار داشتند. لذا نتیجهای که به وجود آمد به هیچوجه بازندگی جریان اصلاحات یا بازندگی جریان اعتدال را نشان نمیداد بلکه نشان میداد یک سلیقه و مشرب خاصی در جبهه اعتدالیون بر یک مشرب و سلیقه دیگری پیروز شد.
من این را یک باخت و نکته منفی در کارنامه آقای عارف هم نمیدانم، علتش هم این است کسانی بودند در جمع اصلاحطلبان و مخصوصا جوانان پرشور و هیجان که سبد رای عارف را در سطح کشور رقم میزدند و در جریان اصلاحطلبی بدون هیچ چشمداشتی شب و روز وقت گذاشته بودند، آنها متقاضی این بودند که آقای عارف خودش را عرضه بکند. بنابراین آقای عارف اگر هر کاری میکرد بهعنوان مردی که همیشه انصراف میدهد و در سر بزنگاهها روی موضع خودش نمیایستد و کنار میکشد شکل میداد برای اینکه در دو مرحله انصراف را در کارنامه آقای عارف دیده بودند، یکی در مرحلهای که آقای میرحسین کاندیدا شد و آقای عارف اصلا به عنوان کاندیدا در سال ٨٨ ثبتنام نکرد و مرحله دیگر انتخابات سال ٩٢. خیلی از افراد تمایل نداشتند آقای عارف را به عنوان یک چهره انصرافدهنده در رقابتهای انتخاباتی ببینند.
بنابراین فکر میکنم آنچه اتفاق افتاد، اتفاق خوبی بود و رای ١٠٣ نفری که به آقای عارف رای دادند، در فضای موجود و عواملی را که اشاره کردم رای خوبی بود و مخصوصا رفاقت جدیای که بعد از این رقابت آقای عارف از خودشان به نمایش گذاشتند، در تبریک گفتن به آقای لاریجانی و همچنین تعاملاتی که صورت گرفت به نظر من مجموعا این مسائل را حل کرد.
پس اصلاحطلبان استراتژی اشتباهی پیش نگرفتند؟
من اگر بخواهم اشتباهی را بگویم این است که اشتباه را آن کسانی کردند که آن وحدت رویه و صدای هماهنگی را که بین اصلاحطلبان در حمایت از آقای عارف مطرح شد، برخی خدشهدار کردند. من بر این باور هستم که وقتی اصلاحطلبان به یک جمعبندی میرسند ولو اینکه این جمعبندی اشتباه باشد، منطقی این است بقیه حمایت بکنند یا حداقل سکوت کنند. در این صورت ما هرگز ضرر نمیکنیم. اگر این اتفاق صورت میگرفت و برخی اصلاحطلبان در سخنان و موضعگیریهای خودشان در جهت تضعیف آقای عارف قدم برنمیداشتند اگر آقای عارف رای هم نمیآورد با اختلاف کمتری رای نمیآورد. اضافه کنید این موضوع را به بدعهدی برخی وزرا که با وجود موضع رسمی دولت که بیطرفی بود، از لاریجانی حمایت کردند.
بنابراین اگر بخواهیم رصد بکنیم، تصور میکنم آن افرادی که در مقابل موضعگیریهای صریح شورای عالی جبهه اصلاحات یا افراد کاریزماتیک جبهه اصلاحات که همه از آقای عارف حمایت کردند، اگر آن افراد دیگر که دیدگاه دیگری داشتند میآمدند از این جمع تبعیت میکردند، مشابه کاری که مصطفی تاجزاده کرد، (قبلا موضع آقای تاجزاده این بود که ریاست آقای لاریجانی بهتر است ولی وقتی دید جریان اصلاحطلب از آقای عارف حمایت میکند، موضع خودش را تغییر داد.) من تصور میکنم اگر دیگران هم مانند آقای تاجزاده عمل میکردند ما نتایج بهتری به دست میآوردیم.
دلیلش چه بود، آیا به خاطر منافع خودشان یا اینکه واقعا جمع را دیدند و گفتند اگر نظرشان را هم تغییر دهند باز شانس با شخص دیگری است؟
من نمیدانم و هیچ کس را هم متهم به این نمیکنم که در این زمینه منافعی داشته است و چنین اتهامی را به هیچ یک از افراد اصلاحطلب وارد نمیکنم و نیتها را هم نمیدانم ولی به عنوان یک فرد پُزیتیو و به عنوان یک فردی که خروجی یک فرآیند را رصد میکند، تلقی من این است اگر جریان گسترده اصلاحطلبان با وجود اختلافنظرهایی که درباره مقولات مختلف بین خودشان میتوانند داشته باشند و حتی میتوانند ابراز هم بکنند، اما در مقام اجرا و عمل برای اینکه بهره بهتری ببرند، از نظر اکثریت حمایت کنند یا حداقل سکوت کنند. حتی اگر آن اکثریت در اشتباه باشد، بیشتر به نفع جریان اصلاحطلب خواهد بود.
خیلی بر این اعتقاد بودند که لیست امیدی که بسته شد براساس رانتبازی بود، چه تضمینی وجود دارد این افرادی که به حالت رانت آمدهاند، بتوانند پرچم اصلاحات را بالا ببرند، حتی بعد از انتخاب آقای لاریجانی گفتند، آمدند با ما عکس یادگاری گرفتند ولی در صندوق نام شخص دیگری را انداختند.
این موضوع را باید در قفسههای جداگانه و متناسب با خودش بررسی کرد. من در کمیتهای بودم که کاندیداها را ارزیابی میکردیم. افراد را در زمینه تجربه، رشته تحصیلی، سوابق مبارزاتی، فن بیان و موارد دیگر که به عنوان شاخصههایی که برای کار پارلمانی موردنیاز بود طبقهبندی کردیم و امتیاز دادیم. لیست ما در دو مرحله دچار تغییراتی شد که با شاخصهای ما همخوانی نداشت و حدود ٩ نفر را جابهجا کرد. مرحله اول تصمیماتی که شورای عالی اصلاحطلبان گرفت و ٤ نفر را جایگزین کرد. مرحله دوم تعامل با حامیان دولت و حزب اعتدال توسعه که ٥ نفر را برای ارایه لیست واحد جابهجا کردند.
البته در مورد برخی خانمها که اشاره شد، من یادم است ما بهشدت در حوزه انتخاب خانمها در لیست دچار مضیقه زیادی بودیم، چون تعداد ثبتنامکنندگان زن بسیار محدود بود. یعنی در میان ١٣٠ نفر افرادی که به عنوان اصلاحطلب در میان تاییدصلاحیتشدهها رصد کردیم فقط ١٣ نفر خانم داشتیم، بنابراین در میان این ١٣ نفر باید ٩ نفر را برگزینیم. دست ما باز نبود، بله افراد بسیار توانمند و لایق و پرتوانی از خانمها بودند که ثبتنام کردند و همه آنها ردصلاحیت شده بودند.
چون تاکید بر این بود که ٣٠ درصد لیست تهران یعنی حدود ٩ نفر از خانمها باشند. اگر ما برای خانمها سهمیه نمیگذاشتیم و سهمیه را درنظرنمیگرفتیم شاید نتیجه طور دیگری به دست میآمد ولی براساس آن سهمیه ما باید ٩ نفر از میان ١٣ نفر را انتخاب میکردیم. این کار انجام شد اما در شورای عالی یک یادو نفر را جابهجا کردند.
اصلا لیست امید باب میل اصلاحطلبان بود یا از روی ناچاری بسته شد؟
فیالواقع میشود گفت در شرایط موجود سعی کردیم بهترین را برگزینیم. یک زمانی شما در فضای کاملا باز عمل میکنید یک طور عمل میکنید، ولی یک زمانی میبینید تمام نیروهای کارآمد و پرتوان و با سوابق درخشان همه ردصلاحیت شدهاند و مجبور هستید دست به انتخاب بین افرادی که وجود دارد بزنید. من نمیخواهم بگویم اینها افراد ضعیفی هستند بلکه برعکس، بین آنها آدمهای پرتوانی وجود دارند که توانستند از فیلتر شورای نگهبان عبور بکنند و حتما شایستگیهای خودشان را در مجلس نشان خواهند داد.
پس این لیست براساس رانتبازی بسته نشد؟
هرگز. نباید به خاطر یکی، دو، سه نفر کل لیست را زیر سوال برد. من این ادعا را نفی میکنم. همانطور که گفتم دو جریان باید به هم پیوند بخورند، یک جریان شورای عالی اصلاحات که یک لیستی را برای خودش داشت، یک جریان هم جریان حامیان دولت بود. چون قرار شد عنوان لیست «اصلاحطلبان و حامیان دولت» باشد طبیعی بود در لیست ٣٠ نفره، ٥، ٦ نفر از افراد غیراصلاحطلب هم در آنجا قرار بگیرند و در درون جریان اصلاحطلب هم ممکن است یک فردی به دلیل شناخت بیشتری که از او وجود داشته است، توانسته امتیاز بیشتری را بگیرد. من تاثیر این ارتباطات را نفی نمیکنم ولی اگر کسی بگوید بر مبنای باندبازی یا فامیلبازی این کار انجام شده است من بهشدت آن را نفی میکنم.
یک ریسک بزرگی اصلاحطلبان کردند و چهرههای جدید و کسانی را که تازه به عرصه سیاست وارد شدهاند وارد این لیست کردند و به یک جایی مانند مجلس بردند که بتوانند پرچم اصلاحات را بالا ببرند.
باید بگوییم اگر این کار را نمیکردند چه باید میکردند؟ یعنی نقطه مقابل آن عبارت از این بود که ما باید صحنه را خالی بکنیم برای جریان رقیب، آن زمان است که ما به جای اینکه چهره ٣٠ نفر فعلی را در مجلس داشته باشیم باید راه را باز میکردیم برای چند نفر از لیست رقیبمان. ما افراد ناشناسی را که هنوز امتحان خودشان را پس ندادهاند ترجیح دادیم به دلیل اینکه نقاط مثبتی را در آنها میدیدیم.
این نکته را اضافه بکنم که خیلی از افراد وقتی وارد مجلس میشوند بعدا خودشان را نشان میدهند. علی مطهری وقتی نخستین دوره وارد مجلس شد به هیچوجه با علی مطهری امروز قابل مقایسه نبود. شاید او هم در آن مقطع میشود گفت فقط فرزند شهید مطهری بود و ویژگی خاص تعریفشدهای در او متصور نبود.
آیا پیشبینی میکردید آقای عارف رای نیاورد؟
بله، من احتمال میدادم، دو هفته قبل از رایگیری تلقی من این بود.
چه چیزی باعث شد این تلقی را داشته باشید؟
به این دلیل که من احساس میکردم اولا کلیه اصولگرایان به آقای لاریجانی رای میدهند و در میان افراد میانه یا کسانی که مستقل وارد شدند، این احتمال وجود داشت که نیمی از آنها به آقای لاریجانی رای خواهند داد، تبلیغاتی که به وسیله برخی اصلاحطلبان مطرح شد در ترجیح دادن آقای لاریجانی این هم موضوعی بود که جای خودش را داشت و مجموعه این عواملی بود که من احتمال زیادی میدادم آقای لاریجانی رای میآورد، ولی به هیچوجه این را نقطه منفی تلقی نمیکردم که اگر آقای عارف رای نیاورد چه اتفاقی میافتد. دو نفر در یک رقابت دوستانه شرکت میکنند، رقابت و بعد هم با هم رفاقت میکنند.
رایی که آقای عارف در مجلس موقت آورد با رایی که نواب در انتخاب دایم آوردند خیلی اختلاف داشت، این را چگونه میبینید؟
آقای پزشکیان علاوه بر اینکه رای فراکسیون امید را بهطور کامل داشت مانند آقای عارف، رای استانهای آذریزبان را هم داشت و بسیاری از آذریزبانها مستقل از جناحبندیهای سیاسی اصلاحطلب یا اصولگرا آمدند به آقای پزشکیان رای دادند، حدود ٧ استان ما آذریزبان هستند این یک مجموعه قابل توجهی بود. در مورد آقای مطهری هم همینطور، آقای مطهری به هیچوجه خودش را یک چهره اصلاحطلب معرفی نکرده است و او علاوه بر اینکه فراکسیون امید بهطور کامل به او رای داد، بسیاری از جریانهای اصولگرا هم به دلیل وابستگی آقای مطهری به جریان اصولگرایی به او رای دادند. لذا بالاتر بودن رای نواب رییس مجلس نسبت به آقای عارف چیز غیرمنتظرهای نیست.
یعنی میخواهید بگویید ضعفی در بین اصلاحطلبان وجود ندارد که چنین اتفاقی رخ داده است؟
نه، ضعفی وجود ندارد. اتفاقا این نقطه قوت اصلاحطلبان است که آمده از دو انگیزه مختلف برای رایآوری آقای مطهری و آقای پزشکیان استفاده کرده است، یعنی آمده از کمک آذریزبانان و اصولگرایان برای رای آوردن دو نامزد مورد قبول خودش استفاده کرده است.
مجلس را چگونه میبینید؟
مجلس دهم حداقل یک سال باید کار کند تا بتوان در مورد آن یک ارزیابی اولیه کرد. اما از آنجایی که هیچ چیزی بدتر از مجلس نهم برای من قابل تصور نیست، بدون تردید مجلس دهم جایگاه بسیار بهتری نسبت به مجلس قبل دارد.
آیا شما هم مانند برخی بر این باور هستید که مجلس دهم مانند مجلس پنجم است؟
از نظر جبههبندیهای سیاسی و آرایش فراکسیونی متفاوت، میشود گفت شبیه مجلس پنجم است با این تفاوت که جای اکثریت و اقلیت تغییر کرده است، به این ترتیب که در مجلس پنجم ما یک اکثریت اصولگرا را داشتیم و یک اقلیت اصلاحطلب ولی الان ما میتوانیم بگوییم ما با مجلسی روبهرو هستیم که یک اکثریت مدافع دولت و اصلاحطلبان را داریم در مقابل یک اقلیت اصولگرا. یا اگر بخواهیم با شاخص برجامیان و نابرجامیان نگاه بکنیم، باز به همین دستهبندی میرسیم و اگر با همین نگاه به ترکیب هیاترییسه نگاه بکنیم فیالواقع ترکیب هیاترییسه ١٠ بر ٢ به نفع جریان حامیان دولت است. لذا میشود گفت ما تنوع و تکثر سلیقههای سیاسی را مشابه مجلس پنجم در مجلس دهم داریم منتها با این شکلبندی جدید.
الان دولت نسبت به چند وقت گذشته تحت فشار است و حقوقهای نجومی را مطرح میکنند و دولت را تحت فشار قرار میدهند، دلیل این کاری که منتقدین دولت انجام میدهند چیست؟
جریان مخالف دولت قبل از انتخابات سال ٩٤ عزم را جزم کرده بود که در انتخابات خبرگان آقای هاشمی و آقای روحانی را بیندازند و کاری بکند که اینها رای نیاورند و اگر چنین توفیقی را پیدا میکرد برای کنار گذاشتن آقای روحانی حتی قبل از اتمام دوره ٤ ساله اول میتوانست خودش را دلگرم بکند، اما آنچه اتفاق افتاد ١٨٠ درجه برعکس شد، یعنی به جای اینکه آقای هاشمی و آقای روحانی حذف شوند اینها بالاترین رای را آوردند و برعکس کسانی که مورد تایید جریان مقابل بود از لیست حذف شدند. در انتخابات مجلس هم همینطور، حتی بسیاری از دوستان ما تعبیر میکردند سربازان اصلاحطلب بر ژنرالها و امیران اصولگرا پیروز شدند.
آن مرحله سپری شده است و حدود یک سال مانده به انتخابات، دور از انتظار نیست که جریان رقیب به هر وسیله موجه و غیر موجه برای بیاعتبار کردن دولت متوسل شود.
لذا من این را هم پیشبینی میکردم و هم منتظر روزهای سختتری هستیم که این موج گستردهتر شود اما من میتوانم نتیجه را حدس بزنم، برداشتم این است که با وجود این جوسازیها و کارشکنیها تجربه نشان داده است که وجدان جامعه و خرد جمعی دچار اشتباه نخواهد شد و معمولا در برابر این جوسازیها عکسالعمل معکوس نشان میدهد.
مشابه همین مطلب را ما در زمان آقای خاتمی داشتیم، در سال آخر دوره اول آقای خاتمی اوج تبلیغات علیه آقای خاتمی شکل گرفت به نحوی که بعضیها بر این باور بودند که در دور دوم آقای خاتمی کاندیدا نخواهد شد و جریان رقیب حتی کاری کرد که برای اینکه آقای خاتمی رای نیاورد، شورای نگهبان ١٠ نفر را تایید صلاحیت کرد و بنابراین تصور این بود که با تکثر رقبای آقای خاتمی حتی در میان آن رقبا برخی اصلاحطلبان هم کاندیدا شده بودند فکر میکردند حتما آقای خاتمی یا رای نمیآورد یا به مرحله دوم کشیده میشود، اما ناباورانه دیدیم که ٤ میلیون رای بیشتر از دور اول آورد. پیشبینی من در مورد آقای روحانی همینطور است و فکر میکنم این تبلیغات نتیجه عکس خواهد داد و آقای روحانی با چند میلیون رای بالاتر پیروز خواهد شد.
یعنی واقعا هنوز درحیرتند از شکستی که خوردهاند یا میخواهند چهره دولت را به جامعه، چهره ناخوشایندی نشان بدهند؛ هدفشان چیست؟
هر دو یکی است، ناکارآمد جلوه دادن دولت برای این است که او را از گردونه خارج بکنند و کاری بکنند که یا دیگر کاندیدا نشود یا دیگر رای نیاورد؛ لذا هر دو یک نتیجه را دارد.
الان دارند علیه دولت اتاق فکر تشکیل میدهند این را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا موفق میشوند و خروجیای دارند؟
من نمیدانم سخنگوی دولت بود که گفته بود اتاق فکری تشکیل شده، ممکن است به همان ترتیبی باشد که سخنگوی دولت گفته است ولی تصور من این است که جریان مقابل به دلیل اینکه یک طیف گستردهای را تشکیل میدهد با سلیقههای مختلف اصولگرایی یا تندرو، آنها به صورت جداگانه کار خودشان را انجام میدهند لازم نیست یک اتاق فکری باشد و آنها از آن تبعیت کنند، به صورت جبههای و گسترده علیه دولت از همان صبح روز بعد از انتخابات سال ٩٢ کارشان را شروع کردند و دارند ادامه میدهند، یکسری جریانات خارجی هم که تمایلی ندارند ثبات سیاسی و ثبات اقتصادی در کشور حاکم شود هم مشتاقانه حمایت میکنند از این حرکت.
پس این اتاق فکر به نتیجهای نمیرسد؟
ببینید در گذشته و بعد از انقلاب چون ما بارها این اتفاقات را شاهد بودیم تصورم این است که این کار به جایی نمیرسد، نمونههای مختلفی را ما در مقاطعی در زمان آقای خاتمی داشتیم، زمان آقای روحانی همینطور است. همین انتخاباتی که سپری شد شما ببینید جریانی که میآید در شب انتخابات فیلم مجلس ششم را پخش میکند و بعد بیان میکند که یک لیست انگلیسی است و مردم به آن رای ندهند، وقتی مردم درست برعکس آن عمل میکنند این تکرار تجربیاتی است که جامعه ما از سر خودش گذرانده است.
آیا اصولگرایان تندرو و افراطی طوری رفتار میکنند که این اصولگرایان سنتی را مصادره بکنند؟
طبیعتا اصولگرایان تندرو دنبال یارگیری هستند هم از میان اصولگرایان سنتی و هم از میان عامه مردم که نه اصولگرا هستند و نه اصلاحطلب و کاری به موضعگیریهای سیاسی ندارند. اما نکتهای که وجود دارد این است که بسیاری از اصولگرایان سنتی حسابشان را از اصولگرایان تندرو جدا کردهاند، نمونههای زیادی را شما در همین انتخابات اخیر میتوانید ببینید مخصوصا در شهرستانها که بسیاری از اصولگرایان میانه یا متعادل بودند که آمدند به کاندیداهای اصلاحطلب رای دادند. در مجلس بهطور شاخص میتوانیم آقای لاریجانی را مثال بزنیم، آقای لاریجانی امروز را نمیتوانید با آقای لاریجانی ١٥ سال قبل مقایسه کنید بالاخره عملکرد آقای لاریحانی در صدا و سیما و در شورای عالی امنیت ملی، زمانی که آقای احمدینژاد رییسجمهور شده بود به هیچوجه با دیدگاهها و مواضع امروز آقای لاریجانی قابل مقایسه نیست یا آقای علی مطهری و افراد دیگر.
تصور میکنم جریان اصولگرایی در حال یک پوستاندازی جدی است و در این پوستاندازی یک بخش دارد خودش را به بخش تندرو طیف منتقل میکند که مواضع تند و شدیدی دارد، این جریان اصولگرایی حتی قانون اساسی را قبول ندارد و آن را غیر اسلامی میداند و معتقد است تغییراتی در آن باید صورت بگیرد و ما از جمهوری اسلامی باید به سمت حکومت اسلامی پیش برویم و در این سیستم طبیعتا انتخابات موضوعیتی ندارد. و یک جریان اصولگرایی هم درست برعکس دارد عمل میکند و معتقد است به عقلانیت و اعتدال و ارتباط با جامعه جهانی و در عین حال حفظ چارچوبهای قانون اساسی و ولایتفقیه.
با توجه به شکستهای پی در پی که اصولگرایان خوردهاند، بادامچیان گفته است اگر ما بخواهیم کاندیدایی را معرفی کنیم به صورت مستقل عمل میکنیم، مواضع افراطیون هم مشخص است و سعی میکنند احمدینژاد را بیاورند و نامی از آقای روحانینیاورند، این باعث نشده است یک انشقاقی بین آنها ایجاد شود؟
من از آنچه در درون جبهه اصولگرایی میگذرد بیاطلاع هستم. تصور من این است که آنجا اولا جریان اصولگرایی نمیتوانند روی آقای احمدینژاد به تفاهم برسند به این علت که آقای احمدینژاد با عملکرد خودش بزرگترین ضربات را به اصولگرایان زد و شکست اصولگرایان را در انتخابات ٩٢ و ٩٤ باید در عملکرد او جستوجو کرد. از نظر جنبههای ارزشی هم اگر بخواهیم درنظر بگیریم با شاخصهای اصولگرایی من فکر نمیکنم کارهای آقای احمدینژاد مانند موضعگیریهای او در مورد فوت آقای چاوز یا عدمتبعیت از رهبری در برخی مسائل یا عملکردی که درقبال جریانات مجلس داشت، برای اصولگریان قابل دفاع باشد.
یک سبد رایی در بین عوامالناس باقی میماند که آقای احمدینژاد دارد و آن هم بعید است در تقابل با ارزشهایی که اصولگرایان باید به آن پایبند باشند با این قضیه کنار بیایند. اگر آقای احمدینژاد را کنار بگذاریم چهره شاخص دیگری را در بین اصولگرایان نمیبینیم.
من تصورم میکنم که بهترین کاری که اصولگرایان میتوانند انجام بدهند حمایت از آقای روحانی است که از درون اصولگرایان برخاسته و خودش منتسب به جامعه روحانیت بوده و اعلام کرده است که اصلاحطلب نیست، لذا شاید بهترین کاری که اصولگرایان میتوانند انجام بدهند حمایت از آقای روحانی باشد.
این امکان وجود دارد اصولگرایان به کاندیداهای سال ٩٢ مجددا رجوع کنند و سرمایهگذاری بکنند؟
جامعهشناسی نشان داده است مردم به چهرههای جدید که چون هندوانه دربسته هستند بیشتر رغبت نشان میدهند تا افرادی که در مقاطعی خودشان را عرضه کردهاند و با عدم رای مردم مواجه شدهاند یا به عبارت دیگری وقتی من الان به فایل ذهنی خودم مراجعه میکنم، به یاد نمیآورم فردی در یک دورهای برای ریاستجمهوری مشابه آن کاندیدا شده بود و مردم به او رای نداده باشند و در دوره دیگری به او اقبال نشان بدهند.
این امکان وجود دارد رقیب نهایی با توجه به تایید شورای نگهبان، آقای احمدینژاد باشد؟
من این احتمال را ضعیف میدانم به دلیل اینکه هم از نظر تاییدصلاحیت به وسیله شوراینگهبان با توجه به شاخصهایی که دارد این احتمال را ضعیف میدانم که تاییدصلاحیت شود، بالاخره آقای احمدینژاد هم فردی است که در مقابل نظرات رهبری ایستاد و هم کارهایی انجام داد که با شاخصهای شورای نگهبان سازگار نیست. لذا احتمال تاییدصلاحیتش وجود ندارد و دوم احتمال اجماع اصولگرایان در مورد ایشان تقریبا منتفی است، بنابراین من چنین احتمالی را نمیدهم.
بنابراین رییسجمهور دولت دوازدهم و سال ٩٦ آقای روحانی است؟
بدونتردید در دور دوم آقای روحانی با رای بالایی رییسجمهور میشود اگر ما زمان را کوتاه کنیم. آن چیزی که بسیار برای مردم اهمیت دارد این است که آیا دولت صادقانه و خالصانه به دور از جوسازی و تنش و موجآفرینی هم و غم خودش را گذاشته است برای رفع مشکلات مردم یا نه؟ الان بسیاری از مردم با وجود اینکه این مشکلات را میبینند ولی درعینحال میبینند که دولت توانسته است یک فضای امن و باثباتی را به وجود بیاورد و قیمت ارز و سکه هر روز بالا و پایین نمیشود و فهمیدهاند دولت دنبال تنشآفرینی در جامعه بینالمللی نیست.
درعینحال مردم فهمیدهاند که بسیاری از نابسامانیهایی که از نظر اقتصادی ما با آن روبهرو هستیم زاییده عملکرد ٨ ساله منفی و مدیریت ناکارآمد و به همریخته است. تصور میکنم همین باور میتواند به آقای روحانی کمک کند و در عین حال بدون تردید اگر شاخصهای اقتصادی ما بهتر شود و اگر نرخ تورم باز کاهش پیدا بکند و اگر نرخ بیکاری کاهش پیدا بکند، اگر نرخ رشد اقتصادی افزایش پیدا بکند، طبیعتا فضای بهتری را برای آقای روحانی میتواند به وجود بیاورد.
انتهای پیام/