بازنشر آخرین مصاحبه زندهیاد خسرو شکیبایی به بهانه سالمرگش/ آرزوی نافرجام بازگشت به صحنه تئاتر
به گزارش گروه فرهنگی آنا، مصاحبهای که متنش را در زیر میخوانید، آخرین گفتوگوی زنده یاد خسرو شکیبایی است که در سال 1387 از طریق مطبوعات منتشر شد. مصاحبه روحالله جعفری با زندهیاد خسرو شکیبایی را که در گروه هنرملی در نمایشهای «سنگ و سرنا»، «تامارزوها»، «غروب در دیاری غریب» و «زیر گذر لوطی صالح» بازی کرده است میخوانید:
آقای شکیبایی به چه صورتی وارد دنیایی بازیگری در عرصه هنر نمایش شدید ؟
تو از من چیزهایی میپرسی و میخواهی که از آنها حداقل چهل سال گذشته است. بدون هیچ رودربایستی باید بگویم چیز زیادی از آن زمان به یاد ندارم، ولی به دلیل علاقه بیش از حد تو به ثبت و ضبط تاریخ شفاهی تئاتر معاصر ایران و همچنین استمراری که در کارت داری، آن چه را که به یاد دارم، بیپرده بازگو میکنم. من در دبیرستان به کارهای نمایشی علاقه داشتم و در نمایشهایی نیز در همان مقطع بازی کردم. اما فعالیت رسمی من در عرصه هنر نمایش مربوط به زمانی است که با زندهیاد هادی اسلامی آشنا شدم. او مرد وارسته و قابل احترامی بود که به کارهای نمایشی عشق میورزید و زندگی خود را فدای این هنر ناب کرد. او وقتی مرا دید و از میزان علاقهام به هنر نمایش آگاه شد، خواست که به گروهش بپیوندم . راستی تو درباره چه موضوعی داری تحقیق و پژوهش میکنی؟
حوزه فعالیت من مربوط به پژوهشی پیرامون شکلگیری و اجرای برنامههای گروه هنرملی از آغاز تا پایان آن است . یعنی این پژوهش از سال 1335 آغاز و تا سال 1357 را دربرمیگیرد . آقای شکیبایی چون ورود شما در عرصه هنر نمایش با اثری تاثیرگذار توأم بود، بنابراین بیشتر در این خصوص برایم صحبت کنید.
فکر میکنم منظور تو از اثری تأثیرگذار ، بازیام در نمایش «زیر گذر لوطی صالح» است.
بله، دقیقاً منظورم نمایش«زیر گذر لوطی صالح» به نویسندگی و کارگردانی مرحوم هادی اسلامی است که شما در آن به ایفای نقش پرداختید.
با ورود به گروه مرحوم هادی اسلامی، من آن چه که به آن عشق میورزیدم و هنوز هم بدان عشق میورزم، یعنی دنیای بازیگری، به صورت حرفه ای وارد {آن} شدم. در این جا لازم است از مرحوم هادی اسلامی به عنوان استادی که راه را در این عرصه برایم هموار نمود، یادی کنم و بگویم او دست مرا گرفت و به من بال پرواز کردن داد. روحش شاد. تو مرا به یاد یکی از بهترین دوستانم انداختی (سکوت میکند).
در گروه مرحوم اسلامی نحوهی هدایت بازیگر به چه صورتی بود؟
او به خلاقیت بازیگری که دلش برای کار میسوخت و دوست داشت کار قوام بهتری پیدا کند، واقعاً اعتقاد داشت و به چنین بازیگری بال پرواز کردن میداد. در این گروه، بازیگران میباید تمرینهای منظم بدن و بیان را هر روز انجام میدادند. به یاد دارم سیروس گرجستانی هم با ما در این گروه حضور داشت و از بدن مناسبی برخوردار بود. در گروه مرحوم اسلامی، نظم و انضباط حرف اول را میزد و اگر کسی فاقد چنین دیسیپلینی بود، جایی برای ماندن و کار کردن نداشت. او خودش بسیار منضبط و با دیسیپلین بود و در عرصه هنر نمایش مثالزدنی است. کار با مرحوم هادی اسلامیلذتآور بود و تا به امروز طعم این لذت با من همراه است. در کارهایی که او کارگردانی میکرد، بازیگر به توانمندیهایی که داشت، وقوف پیدا میکرد.
درباره اجرای نمایش «زیر گذر لوطی صالح» برایم صحبت کنید
همانطوری که تو گفتی این نمایش برای من بسیار تأثیرگذار بود وبا این کار، من در عرصه هنر نمایش دیده شدم. روند تمرینهای این نمایش طولانی بود. زیرا او از کوچکترین جزییات هم به سادگی عبور نمیکرد و بدون استدلال چیزی را از کسی نمیپذیرفت. هنگامی که این نمایش آماده اجر اشد، در انجمن ایران و آمریکا به روی صحنه رفت.
آیا از این نمایش استقبالی هم صورت گرفت؟
بله، و شاید باورتان نشود که در هر اجرا اصلاً صندلی خالی پیدا نمیشد. مردم با این نمایش ارتباط خوبی برقرار کردند
نحوه آشنایی شما با گروه هنرملی چگونه بود؟
در یکی از اجراهای نمایش «زیر گذر لوطی صالح» در انجمن ایران و آمریکا، عباس جوانمرد، سرپرست و کارگردان گروه هنرملی، آمد و از این برنامه دیدن کرد و از آن خوشش آمد. به یاد دارم سپس او از مرحوم هادی اسلامی دعوت کرد که به همراه گروهش به گروه هنرملی بپیوندد. بعد از این دعوت، گروه مرحوم اسلامی تحت عنوان گروه دوم هنرملی در خدمت گروه هنرملی قرار گرفت. البته من به همراه تعداد دیگری از اعضای گروه مرحوم هادی اسلامی، منجمله خود او در کارهای گروه هنرملی هم بازی کردیم. زیرا جوانمرد دوست داشت تعاملی میان گروه خودش و گروه مرحوم اسلامی ایجاد کند و با این کار تا حدودی به آن چه میاندیشید، دست یافت.
به عنوان مثال در چه کارهایی از گروه هنرملی بازی کردید؟
«سنگ و سرنا»، «تامارزوها» و «غروب در دیاری غریب«
در نمایش «سنگ و سرنا» شما چه نقشی داشتید و راجع به اجرای این نمایش برایم صحبت کنید
در این نمایش که نوشته بهزاد فراهانی است، من نقش شمسالله را بازی کردم. کارگردان این نمایش نصرت پرتویی همسر عباس جوانمرد بود که به خوبی از عهده هدایت بازیگران کارکشته گروه هنرملی، منجمله فیروز بهجت محمدی برآمد.
در ضمن، کارگردانی این نمایش، اولین تجربه او در این عرصه بود. فکر میکنم تا آن زمان هیچ کارگردان زنی در تالار 25 شهریور نمایشی را به روی صحنه نیاورده بود که نصرت پرتویی بالاخره توانست این کار را انجام بدهد. او با کارگردانی نمایش «سنگ و سرنا» ثابت کرد که میتواند علاوه بر بازیگری، در این زمینه هم موفق باشد. البته ایشان در این نمایش علاوه بر کارگردانی، نقش اول زن آن را هم بازی کرد .
شمسالله در نمایش «سنگ و سرنا» چه جایگاهی داشت؟
فقط به یاد دارم او حامی آسیابانی بود که نقش آن را فیروز بهجت محمدی بازی میکرد. آسیابان در این نمایش مورد ظلم ارباب ده قرار گرفته بود و میخواست از حق خودش دفاع کند.
آیا در این نمایش، عباس جوانمرد در نحوه کارگردانی آن نقشی به عهده داشت؟
خیر. او فقط در بعضی از تمرین ها حاضر میشد و نکاتی را به بازیگران گوشزد میکرد. لذا کارگردانی این نمایش، تام و تمام به عهده نصرت پرتویی بود.
در مصاحبهای که با خانم نصرت پرتویی داشتم، او گفت که این نمایش ضبط تلویزیونی هم شده است و شما نیز همان نقش شمسالله را در آن بازی کردهاید. آیا تغییر و تحولی در ضبط تلویزیونی نمایش «سنگ و سرنا» نسبت به اجرای صحنهای آن صورت گرفت؟ و آیا به نقش شما چیزی کم و یا اضافه شد؟
جعفری جان، اصلاً درباره ضبط تلویزیونی نمایش «سنگ و سرنا» چیزی به یاد ندارم (میخندد). انگار دارم پیر میشوم و حافظهام را از دست میدهم.
نه، اینطور نیست آقای شکیبایی، شما حافظه خوبی دارید که میتوانید از پس دیالوگهای سنگین و یا بعضاً مونولوگهای پیچیده برآیید. گذر زمان چهل ساله سبب شده است که بعضی موارد را به یاد نیاورید.
تو به من لطف داری.
راستی، کار بعدی شما در گروه هنرملی چه بود؟
بعد از بازی در نمایش «سنگ و سرنا»، عباس جوانمرد به من در نمایش «تامارزوها» نقش جارچی را داد. جعفری، نویسنده این نمایشنامه چه کسی است؟
نصرتالله نویدی..
بله، او در زمینه کارهای روستایی تبحر خاصی داشت.
راجع به حس و حال و فضای این نمایش برایم صحبت کنید
موضوع نمایش «تامارزوها» راجع به فقر افراد روستانشینی است که حتا از عهده درآوردن یک لقمه نان هم بر نمیآیند و منتظر مردن افراد متمول روستایشان هستند که بر سر سفره آنها جمع شوند و دلی سیر غذا بخورند، آن هم غذای فرد متوفی را.
جارچی در نمایش «تامارزوها» چه کاری انجام میداد؟
او در دسته افراد فقیر ده قرار میگرفت و مستثنی از دیگران نبود.
با توجه به صحبتی که با عباس جوانمرد در خصوص فعالیتهایش در گروه هنرملی داشتم، او اذعان داشت که شما در این نمایش به همراه سهراب اعزاز، مدیر صحنه هم بودید. راجع به کاری که در این کسوت انجام دادید، برایم صحبت کنید.
نقش مدیر صحنه نظارت بر تمام امور اجرایی یک برنامه است که به دلیل فشردگی بیش از حد کارها در این نمایش، به همراه اعزاز از پس آن ها بر آمدیم.
کار بعدی شما در گروه هنرملی، بازی در نمایش «غروب در دیاری غریب» است که به جای عباس جوانمرد در اجرای عمومی این برنامه بازی کردید. در این خصوص برایم صحبت کنید که چه شد شما به جای جوانمرد، نقشش را در این نمایش به عهده گرفتید؟
نمایش «غروب در دیاری غریب» به همراه «قصه ماه پنهان» چندین و چند بار در جاهای مختلف به روی صحنه رفته بود، حتا تا آنجا که به یاد دارم، این نمایش توسط گروه هنرملی اجرای خارج از کشور هم داشت. در سال 1352، قرار بود این دو برنامه در سالن اصلی مجموعه تئاترشهر به روی صحنه برود که عباس جوانمرد به دلیل خستگی بیش از حد و فشارهای عصبی، {آن طور که خودش میگفت} کمر دردش عود کرد. لذا او نتوانست در این دو نمایش بازی کند. به همین علت، از من خواست که در نمایش «غروب در دیاری غریب» نقش دیو را به جایش بازی کنم. سپس تمرینهای فشرده آغاز شد و در مدت زمان کوتاهی توانستم از عهده این نمایش برآیم. البته عباس جوانمرد در هدایت من، نقش بسزایی داشت. در این دو نمایش، صدای بازیگران از قبل ضبط شده بود و بازیگران در صحنه میباید فقط لب میزدند و حرکاتشان را با صداهای از پیش ضبط شده تنظیم میکردند .
به یاد دارم چون در نمایش «غروب در دیاری غریب» نباید دیالوگی را ادا میکردم، به همین دلیل تمام تمرکزم را روی اندامم گذاشتم که بتوانم در قالب یک عروسک انعطافپذیر باشم. اجرای نمایشهای «غروب در دیاری غریب» و «قصه ماه پنهان» جزو کارهای درخشان گروه هنرملی بود که در آنها نصرت پرتوی بسیار درخشید.
با توجه به حضور شما در یک نمایش از نصرت پرتوی و دو نمایش از عباس جوانمرد، شیوه کارگردانی کدام یک از این دو به شما اجازه بروز خلاقیت و شکوفا شدن در صحنه را میداد؟
نصرت پرتوی آزادی بیشتری به بازیگرانش میداد و نحوه مدیریت او دموکراتیکتر از عباس جوانمرد بود. اما جوانمرد بسیار در کارش منضبط بود و اجازه مطرح کردن پیشنهاد از سوی بازیگر و یا بازیگرانش را در حین تمرین یک نمایش نمیداد. او رفتار قاطعانهای داشت و کمتر کسی به خود اجازه میداد در حین تمرین، پیشنهادی را مطرح کند. به یاد دارم به دلیل چنین جوّی که در گروه هنرملی ایجاد کرده بود، همه به او میباید آقا میگفتند. چنین برخوردهایی میان او و بازیگران جدایی ایجاد کرده بود، اما نصرت پرتوی با بازیگرانش، همراه، همدم و رفیق بود. البته در بلد بودن کار جوانمرد نباید شک کرد، ولی رفتارش با اعضای گروه خوب نبود.
آن چه که تا به حال به گپوگفت راجع به فعالیتهایتان در عرصه هنر نمایش پرداختیم، مربوط به کارهای شما در گروه هنرملی بود. پس نقش خسرو شکیبایی در گروه {دوم} هنرملی چه بوده است؟
من فقط در تعداد کمی از آثار گروه هنرملی حضور داشتم و بیشتر فعالیتهایم مربوط به کارهایی است که در کنار مرحوم هادی اسلامی و سایر کارگردانان دیگر انجام دادم.
به عنوان مثال، شما در چه کارهایی از گروه دوم هنرملی بازی داشتید؟
نمایش «استر»، اما از من نخواه که راجع به آن برای تو صحبت کنم، چون چیزی درباره آن به یاد ندارم.
در صحبت با تعدادی از اعضا گروه دوم هنرملی و همچنین کورس سلحشور نویسنده نمایشنامه «استر»، متوجه شدم شما در این برنامه در کسوت کمک کارگردان هم فعالیت داشتید. در این خصوص هم نمیتوانید کمکی به من کنید؟
واقعاً متاسفم، فقط میدانم که کارگردان این نمایش، مرحوم هادی اسلامی بود.
در مصاحبه با نادر راد نویسنده نمایشنامههای «محراب» و «روسری قرمز» متوجه شدم که شما در این آثار به کارگردانی مرحوم هادی اسلامی هم بازی داشتید. درخصوص اجرای این نمایشها برایم صحبت کنید.
نمایشهای «محراب» و «روسری قرمز» در تالار بیستوپنج شهریور اجرا شدند. در نمایش «محراب» نقش گزمه و در نمایش «روسری قرمز» نقش آقاحیدر را بازی کردم.
به یاد دارم در بروشور این دو نمایش، نامی از گروه دوم هنرملی آورده نشد. زیرا عباس جوانمرد به هنر مرحوم هادی اسلامی اعتقاد داشت و دست او را برای به صحنه آوردن آثار نمایشی باز میگذاشت. شاید جالب باشد که بدانی نمایش «روسری قرمز» تحت نام گروه تئاتر جاوید که وابسته به وزارت فرهنگ و هنر بود، به روی صحنه آمد.
علت ذکر نام گروه تئاتر جاوید در بروشور نمایش «روسرقرمز» چه بود ؟ مگر گروه مرحوم اسلامی در آن زمان تحت نام گروه دوم هنرملی مشغول به فعالیت در عرصه هنر نمایش نبود؟
من تا این حد میدانم که نام سابق گروه مرحوم هادی اسلامی، جاوید بود. شاید در اجرای نمایش «روسری قرمز» که دومین کار این گروه پس از نمایش «زیر گذر لوطی صالح» بود، این نام در بروشور ذکر شد.
البته در آن مقطع زمانی گروه مرحوم اسلامی تحت پوشش گروه دوم هنرملی فعالیت میکرد و از امکانات مالی گروه هنرملی بهره میبرد.
استنباط من از این موضوع این است که چون این نمایش، دومین کار مرحوم هادی اسلامی در عرصه هنر نمایش به صورت جدی و رسمی بوده، لذا او از عباس جوانمرد خواسته که نام گروه تئاتر جاوید را در بروشور آن بنویسد که اهالی تئاتر بدانند که این نمایش متعلق به گروهی است که نمایش «زیر گذر لوطی صالح» را قبلاً اجرا کرده است. زیرا استقبال عجیب و غریبی از نمایش «زیر گذر لوطی صالح» شد که در نوع خودش بینظیر بود و شاید به همین دلیل مرحوم اسلامی نام گروه تئاتر جاوید را تغییر نداد که به این واسطه تماشاگرانش را از دست ندهد.
البته شما در نمایش «روسری قرمز» مدیر صحنه این برنامه هم بودید
اگر تو میگویی حتماً این کار را کردهام (میخندد). تو با دقت به جزئیات پرداختهای و مو را از ماست کشیدهای.
در گروه مرحوم اسلامی بسیار پُرکار بودم و به قول قدیمیها خاک صحنه زیادی خوردهام. اگر علتش را بخواهی که میدانم حتماً از من میخواهی، جواب سوال تو را بدینگونه میدهم که عاشق تمامعیار هنر نمایش بوده و هستم. اما متأسفانه بیش از یک دهه است که به دلیل مشغله زیاد کارهای تلویزیونی و سینمایی از حضور در صحنه نمایش محروم شدهام که امیدوارم به زودی دوباره به مأمن اصلی خودم که همانا صحنه تئاتر است، باز گردم.
بعد از اضمحلال گروه هنرملی شما در عرصه هنر نمایش چه کردید؟
من تا سال 1361، که در فیلم «خط قرمز» به کارگردانی مسعود کیمیایی بازی کردم، فقط تمرکزم را در عرصه هنر نمایش معطوف کردم و اصلاً از این کار، پشیمان هم نیستم. تمام آن چه که تا به امروز در عرصه هنرهای تصویری به آن دست یافتهام، فقط و فقط به خاطر خاک صحنه خوردن در کارهای نمایشی است که در خدمت هادی اسلامی، عباس جوانمرد و نصرت پرتوی، محمود استادمحمد و دیگرانی بودهام که از آنان آموختهام و مدیون همه آن ها هستم. پس از اضمحلال گروه هنرملی که تا به امروز هیچ وقت دلیل آن را نیافتم، در نمایشهایی چون «صیادان»، «همه پسران من»، «شب بیستویکم»، «بیا تا گل برافشانیم»، «سوگنامهای برای تو» و ... بازی کردم و بعد به طرف کارهای تلویزیونی و سینمایی سوق پیدا کردم.
به عنوان آخرین سوال از شما میخواهم بپرسم که چرا وضعیت هنر نمایش، به خصوص در این چند ساله اخیر، دوران کم فروغی را داشته و نتوانسته به دوران شکوفایی خود نزدیک شود؟
به دلیل دوری بیش از یک دهه از عرصه هنر نمایش، نمیتوانم اظهار نظر دقیقی نسبت به آن چه که تو از من پرسیدی، داشته باشم. فقط در مورد دوران طلایی تئاتر کشور که مربوط به نیمه دوم دهه چهل و پنجاه است، باید بگویم دستاندرکاران هنر نمایش، همه و همه عاشق این هنر ناب بودند و زندگی خود را برای رسیدن به تعالی این هنر ناب گذاشتند و نتیجه چنین از خودگذشتگی، دوران طلایی تئاتر معاصر را رقم زد.
امیدوارم که باز هم چنین فضایی در عرصه هنر نمایش حاکم شود. زیرا نیروی جوان زیادی در این عرصه وارد شده است که باید از آنان استفاده کرد. برای شکوفایی این هنر، البته باید آموزش آکادمیک نیز در کنار کار تجربی وجود داشته باشد تا بتوانیم به دوران شکوفایی تئاتر، دوباره باز گردیم.
از این که در طی تماسهای مختلف با توجه به مشغله کاری فراوانی که دارید، با من همکاری صمیمانهای داشتید و اطلاعات خود را در زمینه کارهایی که در عرصه هنر نمایش انجام دادید، در اختیارم گذاشتید، متشکرم.
من هم از تو ممنونم که بعد از این همه سال، دوباره مرا به یاد گذشته و کارهایی که به آن ها عشق میورزم، انداختی. امیدوارم هر چه زودتر نتیجه پژوهشت را درباره فعالیتهای گروه هنرملی به چاپ برسانی و فراموش نکن که یک نسخه از آن را هم باید به من بدهی.
به روی چشم و باز هم از شما متشکرم.
انتهای پیام/