دادهها از افزایش آمادهباش روانی جامعه، در فضای آنلاین خبر میدهند
در دورههایی که تحلیل فضای اجتماعی تنها با مشاهده میدانی، گفتوگوی رودررو و بررسی رفتارهای عمومی ممکن بود، شناخت حالوهوای جامعه فرآیندی کند، زمانبر و مبتنی بر فرضهای محدود تلقی میشد. اما با گسترش شبکههای اجتماعی در دهههای اخیر، صحنه تازهای برای فهم رفتار جمعی شکل گرفت؛ صحنهای که در آن احساسات، هیجانها، نگرانیها و ادراکهای مردم نه در فاصلهای طولانی، بلکه در لحظه و به صورتی انباشته خود را نشان میدهد.
محمد اسکندرینسب، پژوهشگر حوزه تحلیل کلاندادههای اجتماعی، در گفتوگو با خبرنگار آناتک، به بررسی این مسئله پرداخته است که دادههای شبکههای اجتماعی چه نشانههایی از وضعیت روانی، احساسی و اجتماعی جامعه ایران ارائه میکنند و چگونه میتوان از این دادهها برای فهم عمیقتر سازوکارهای ذهنی و هیجانی جامعه بهره برد. این گفتوگو تلاش میکند پیوند میان تحولات رسانهای، رفتارهای جمعی و روندهای تاریخی شکلگیری واکنشهای عمومی را روشن کند و تصویری دقیقتر از نحوه بازتاب واقعیتهای زیرسطحی جامعه، در فضای مجازی ارائه دهد.
دادههای شبکههای اجتماعی چه تصویری از حالوهوای عمومی جامعه ارائه میکنند؟
در بررسی نقاط اوج نمودارهای احساسی، به الگویی مشخص میرسیم که برخلاف تصور رایج، لزوما سیاسی به معنای کلاسیک یا جناحی نیست. دادهها نشان میدهند موضوعاتی همچون بیعدالتی آشکار یا تهدید سبک زندگی گروهی از مردم، مثلا ماجرای ماراتن کیش در روزهای اخیر، دو محور عمده انفجارهای هیجانی در افکار عمومی ایران هستند
فضای مجازی در ایران امروز دیگر یک ابزار جانبی یا صرفا رسانهای برای سرگرمی نیست، بلکه نبض جامعه ایران است و نشان میدهد در هر شرایط، دغدغه افکار عمومی چیست. آنچه در تحلیل کلاندادههای پلتفرمهایی نظیر اینستاگرام، توییتر و تلگرام مشاهده میشود، بازتابی عینی و گاه اغراقشده از واقعیتهایی است که در لایههای زیرین جامعه جریان دارد.
اگر بخواهم بر اساس دادههایی که در سالهای اخیر از شبکههای اجتماعی فارسیزبان تحلیل شده است تصویری کلی از حالوهوای جامعه ارائه دهم، باید بگویم با جامعهای روبهرو هستیم که روند احساسات آن به شکل نگرانکنندهای سینوسی و پرنوسان است. برخلاف جوامع باثباتتر که خط سیر رفتاری و احساسی آرام و یکنواختی دارند (مانند مطالعه گودلر و میسی ۲۰۱۱ که آهنگ احساسی مردم ۸۴ کشور جهان را یکنواخت نشان میدهد)، دادههای مربوط به ایران نشان میدهند که رویه اصلی ایرانیان در فضای مجازی ترکیبی از اضطراب و انتظار است؛ انتظاری که معمولا معطوف به وقوع یک بحران یا تغییر ناگهانی است. این وضعیت ممکن است در اخبار ناگهانی تورم، گرانیها یا خبرهای مرتبط با جنگ ریشه داشته باشد.
اما نکته شگفتانگیز در تحلیلها، مشاهده مکانیزمهای دفاعی پیچیده جامعه است. میبینیم کاربران چگونه برای بقا و تخلیه روانی، اصطلاحا فاز هیجانی خود را تغییر میدهند. جامعهای که صبح با خبری تلخ دچار خشم انفجاری میشود، تا شب همان موضوع را به سوژه طنز و میم تبدیل میکند. این حجم از شوخی با تنشها نشانه بیخیالی نیست، بلکه نشانگر تلاش ناخودآگاه جمعی ایرانیان برای هضم فشار و جلوگیری از فروپاشی روانی است؛ بنابراین تصویر کلی، تصویر جامعهای تابآور، اما خسته است که در حالت آمادهباش دائمی روانی به سر میبرد.
چه اتفاقاتی بیشترین تغییرات هیجانی را در فضای آنلاین ایجاد میکند؟
در بررسی نقاط اوج نمودارهای احساسی، به الگویی مشخص میرسیم که برخلاف تصور رایج، لزوما سیاسی به معنای کلاسیک یا جناحی نیست. دادهها نشان میدهند موضوعاتی همچون بیعدالتی آشکار یا تهدید سبک زندگی گروهی از مردم، مثلا ماجرای ماراتن کیش در روزهای اخیر، دو محور عمده انفجارهای هیجانی در افکار عمومی ایران هستند.
هرگاه روایتی منتشر شود که در آن تقابل یک فرد معمولی و بیپناه با یک ساختار قدرتمند، چه اداری، چه انتظامی و چه اقتصادی، مثلا درباره یک فرد عادی یا دستفروش، به تصویر کشیده شود، شاهد بالاترین سطح از همبستگی و خشم کاربران هستیم. این روایتها، چون حس همنوایی و سرنوشت جمعی را نمایندگی میکنند، با سرعت بالایی ترند میشوند.
علاوه بر این، هر خبری مانند گرانی اقلام اساسی یا افزایش نرخ دلار که مستقیما سفره مردم را تهدید کند، یا اخباری مانند طرح صیانت، محدودسازی اینترنت یا اینترنت طبقاتی، واکنشهای سریع و شدیدی در پی دارند که ناشی از فعال شدن غریزه بقاست. تحلیلها نشان میدهد حساسیت جامعه نسبت به تهدیدهای معیشتی و آزادیهای فردی بسیار بیشتر از حساسیت به دعواهای جناحی سیاستمداران است. در واقع سیاست تا زمانی برای کاربر جذاب است که مستقیما با زندگی روزمره او تلاقی پیدا کند.
مردم در فضای مجازی چطور احساسات خود را متفاوت از دنیای واقعی بیان میکنند؟
این بخش یکی از جذابترین یافتههای تحلیل است، زیرا به پدیده خروش جمعی (ایده دورکیم) در فضای غیرواقعی و مجازی اشاره دارد. ما در ایران با دو زیستجهان متفاوت روبهرو هستیم. در دنیای واقعی، فرهنگ تعارف، تقیه و ملاحظات امنیتی یا اجتماعی باعث میشود افراد لایههایی از خودسانسوری را اعمال کنند و چهرهای خاکستری و محتاط داشته باشند. اما فضای مجازی نقش «اتاق فرار هیجانی» یا «اتاق خشم» را ایفا میکند.
دادههای متنی نشان میدهند کاربران در فضای آنلاین، بهویژه در پلتفرمهایی که امکان ناشناسماندن دارند، احساسات خود را بهصورت تشدیدشده ابراز میکنند. خشمها عریانتر است، غمها عمیقتر و حتی شادیها نمایشیتر هستند. میبینیم مردانی که در فرهنگ سنتی یاد گرفتهاند احساساتشان را پنهان کنند، در توییتر درباره افسردگی، تنهایی و ترسهای خود مینویسند. کارمندانی که در اداره سکوت میکنند، در کامنتها تندترین نقدها را به دولت و حاکمیت وارد میکنند.
هر خبری مانند گرانی اقلام اساسی یا افزایش نرخ دلار که مستقیما سفره مردم را تهدید کند، یا اخباری مانند طرح صیانت، محدودسازی اینترنت یا اینترنت طبقاتی، واکنشهای سریع و شدیدی در پی دارند که ناشی از فعال شدن غریزه بقاست. تحلیلها نشان میدهد حساسیت جامعه نسبت به تهدیدهای معیشتی و آزادیهای فردی بسیار بیشتر از حساسیت به دعواهای جناحی سیاستمداران است
در حقیقت، فضای مجازی ایران محل سرریز تمام آن چیزی است که در دنیای واقعی امکان ابراز حقیقی ندارد؛ فضایی که در آن افراد تلاش میکنند یا قهرمان باشند یا قربانی، و کمتر کسی حاضر است معمولی بماند. شاید بتوان این رفتار را با نظریه جرج هربرت مید تفسیر کرد؛ جایی که اگر تصویر فرد از خود (من فاعلی) با انتظارات دیگران و جامعه از او (من مفعولی) همخوان نباشد، فرد دچار تعارض درونی میشود.
چقدر میتوان به تحلیل احساسات در ارزیابی وضعیت روانی جامعه اعتماد کرد؟
پاسخ به این سوال نیازمند نگاهی دقیق به مفهوم خطای بازنمایی یا نمایندگی است. با توجه به ضریب نفوذ اینترنت در ایران (حدود ۹۰ درصد) و میزان کاربران اینستاگرام (حدود ۵۰ درصد) و توییتر (حدود ۸ درصد)، نمیتوان ادعا کرد نظرات و احساسات مشاهدهشده در فضای مجازی دقیقا کل جامعه ایران را نمایندگی میکند، زیرا تمام افراد جامعه در بروز این احساسات مشارکت فعال یا مواجهه مستقیم ندارند.
از این رو میتوان گفت تحلیل احساسات در فضای مجازی فارسیزبان همچون یک بادبان است که صرفا جهت وزش باد را نشان میدهد، نه شدت و سرعت آن را. به عبارتی نمیتوان ادعا کرد آنچه در توییتر میگذرد دقیقا نظر همه ۸۵ میلیون ایرانی است، زیرا بخش بزرگی از جامعه اساسا عضو این پلتفرم نیستند. علاوه بر این، بخش قابل توجهی از کاربران رفتاری منفعلانه دارند و صرفا تماشاگر هستند؛ نه محتوا تولید میکنند و نه واکنش آشکار نشان میدهند.
حضور رباتها و ارتشهای سایبری داخلی و خارجی نیز قابل توجه است؛ گروههایی که طبق ماموریت سازمانی خود، بهصورت مصنوعی طیفی از نظرات و احساسات را بازتولید میکنند. با این حال تحلیل دادهها و تطبیق آن با آمارهای رسمی و پیمایشهای میدانی نشان داده است که توجه به احساسات جمعی در فضای آنلاین برای شناسایی روندها و نقاط بحرانی تغییرات افکار عمومی بسیار قابل اعتماد است.
وقتی نمودار خشم معطوف به یک شخصیت یا موضوع اجتماعی و سیاسی در بازهای کوتاه رشدی ۲۰۰ درصدی نشان میدهد، حتی اگر مقدار عددی مطلق کاملا دقیق نباشد، جهت تغییر واقعی است و نشان میدهد تحول در نگرش عمومی نسبت به آن موضوع رخ داده است؛ چه افراد جامعه بهصورت فعالانه واکنش نشان داده باشند، چه صرفا در معرض محتوای مرتبط قرار گرفته باشند یا از طریق شبکه روابط واقعی اطراف خود تحت تاثیر قرار گرفته باشند؛ بنابراین باید تاکید کرد که تحلیل این دادهها شاخص روندیابی و پیشبینی وضعیت جامعه است، نه یک نظرسنجی دقیق آماری.
انتهای پیام/


