رمزگشایی از رفتار سیاسی دوگانه اصلاحطلبان با دولتها
به گزارش خبرگزاری آنا، طی ماههای اخیر، تحولات سیاسی و مدیریتی در دولت جدید و واکنش جریانهای مختلف به این تغییرات، موضوع بحثهای جدی در رسانهها و تحلیلهای سیاسی شده است. برخی گزارشها و تحلیلها نشان میدهد بخشی از جریان اصلاحطلب که نقشی تعیینکننده در موفقیت انتخاباتی دولت فعلی داشتهاند، اکنون با رویکردی فشارمحور، به دنبال سهمخواهی گسترده و اعمال نفوذ بر روند تصمیمگیریهای دولت هستند؛ رویکردی که در مواردی به شکل «ایجاد چالشهای ساختگی» و «مدیریت افکار عمومی از طریق بحرانآفرینی» خود را نشان میدهد.
کواکبیان، دبیرکل حزب مردمسالاری، اخیرا در گفتوگو با خبرگزاری دولتی ایسنا گفته است: «اصلاحطلبان معتقدند که این دولت منتسب به ماست و ما کمک کردیم که این دولت آمده است، اما واقعیت این است که الان هیچ کسی نمیتواند بگوید که دولت چهاردهم اصلاحطلب است.» این اظهارات در حالی مطرح میشود که طی ماههای گذشته، فاصلهگذاری چهرههای اصلاحطلب با دولت پزشکیان و نامههای گاه و بیگاه رئوس اصلاحات به رئیسجمهور، اگرچه در قالب نقد و دلسوزی بیان میشود، اما در تحلیل سیاسی بیشتر بهعنوان تلاشی برای «سهمخواهی جناحی» تفسیر شده است.
منتقدان معتقدند این رفتارها کمتر نشانی از تلاش واقعی برای اصلاح امور به سود مردم دارد و بیشتر بازتاب گلایه طیفی از اصلاحطلبان است که انتظار دارند دولت، تمام انتظارات و مطالبات سیاسی آنان را برآورده سازد. نتیجه اینکه، نحوه مواجهه اصلاحطلبان با دولت چهاردهم بیش از آنکه در چارچوب کنش اصلاحگرایانه ارزیابی شود، نوعی فشار سیاسی برای کسب نفوذ و تعیینکننده بودن در ساختار اجرایی کشور تلقی میشود. جریانی که سالهاست میگویند دولتها اختیار ندارند، اما برای به دست آوردن کرسیهای همین دولت همواره تلاش و رقابت کردهاند و در مقاطعی هم از دایره رقابت خارج شدند و سعی کردند، قواعد بازی را برهم بزنند.
تغییرات مدیریتی و سکوت جریان مدعی اصلاحات
یکی از محورهای اصلی انتقادات، حجم کمسابقه جابهجایی مدیران در دولت جدید است. برخلاف دولتهای گذشته که معمولاً جابهجایی مدیران در دورهای تدریجی صورت میگرفت، در دولت چهاردهم تعداد قابلتوجهی از مدیران کلیدی در زمان کوتاهی و با عجله تغییر یافتند. منتقدان معتقدند بسیاری از این جابهجاییها نه بر اساس ملاکهای تخصص، بلکه در چارچوب رویکرد سیاسی و اصرار برخی جریانهای اصلاحطلب بر انتصاب نیروهای نزدیک به خود انجام شده است. نکته قابلتوجه این است که اصلاحطلبانی که در دوره دولت سیزدهم کوچکترین تغییر مدیریتی را «خالصسازی» میخواندند، اکنون در برابر تغییرات گسترده در سطوح مختلف دولت سکوت کردهاند؛ در حالی که در دولت قبل تعداد زیادی از مدیران دولت روحانی و حتی دولتهای پیشین در مسئولیتهای خود باقی مانده بودند.
در همین زمینه پرسش دیگری نیز مطرح میشود، چرا برخی فعالان و رسانههای اصلاحطلب درباره ترکیب هیئتمدیرهها و مدیران عامل شرکتهای بزرگ دولتی – که سهم عمدهای از بودجه شرکتهای دولتی را مدیریت میکنند – اظهار نظر نمیکنند؟ بررسیها نشان میدهد، بخش قابلتوجهی از این مناصب، طی سالهای گذشته در اختیار چهرههای نزدیک به طیف اصلاحطلب قرار داشته است و حالا نیز «اصلاحطلبگماری هیات مدیرهها» با شدت بیشتری در جریان است. این مسئله حتی توسط یکی از اقتصاددانان شناختهشده همسو با این جریان نیز تأیید شده است.
موسی غنینژاد، اقتصاددان نزدیک به جریان اصلاحطلب، در اظهارنظری صریح اعلام کرده بود هیات مدیرههای شرکتهای بزرگ به احساس او عمدتا دست اصلاحطلبان است.
این اظهارنظر، ادعای پررنگ بودن نقش اصلاحطلبان در مدیریت بخشهای سودآور و رانتی اقتصاد را تقویت میکند و نشان میدهد نقد نسبت به عملکرد اقتصادی این طیف، صرفاً یک موضع جناحی نیست بلکه واقعیتی عینی است که از بخش ارز تا تورم، از بخش کالاهای ضروری تا صنایع را در بر میگیرد.

در حوزه سیاسی نیز گزارشها نشان میدهد الگوی تکرارشوندهای از سوی برخی گروههای اصلاحطلب وجود دارد؛ حمایت تمامقد از یک نامزد انتخاباتی و سپس مطالبهگری شدید، فشار برای انتصاب نیروهای همسو و تلاش برای اعمال کنترل بر روند تصمیمگیری دولت. این الگو در دولت خاتمی، دولت روحانی و اکنون نیز در دولت پزشکیان دیده شده است. نمونه بارز این نگاه را میتوان در نقلقول ابراهیم اصغرزاده، فعال سیاسی اصلاحطلب، مشاهده کرد که در مورد دولت روحانی گفته بود: «چند وقت پیش به دوستانی بهشوخی گفتم این رحم اجارهای برای پرورش یک نطفه است.»
همین اظهارات در مورد دولت خاتمی و تدارکاتچی بودن رئیس جمهور در اواخر دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد صدق میکند.
این سخنان نشان میدهد که بخشی از جریان اصلاحطلب، دولتهای مورد حمایت خود را صرفاً ابزار تحقق خواستههای جناحی میداند.
حضور در ساختار قدرت و تلاش برای گریز از پاسخگویی
در کنار این موارد، تحلیلگران معتقدند اصلاحطلبان در تمام سالهای پس از انقلاب در بسیاری از مناصب کلیدی فرهنگی، اقتصادی و سیاسی حضور جدی داشتهاند. با این حال، این جریان در مقاطع مختلف با اتخاذ ژست اپوزیسیونی و فاصلهگذاری رسانهای از دولتها تلاش کرده از بار مسئولیت و پاسخگویی نسبت به ناکامیها شانه خالی کند. منتقدان بر این باورند که این نوع رفتار دوگانه – حضور گسترده در ساختار قدرت و همزمان گرفتن ژست منتقد بیرونی – به «حربهای برای عبور از پاسخگویی» تبدیل شده است.
شواهد نیز حاکی از آن است که در دولت فعلی نیز فشار بخشهایی از جریان اصلاحطلب برای کسب سهم بیشتر از قدرت، باعث نگرانی در میان برخی حامیان دولت شده است. آش تا آنجا شور شده که گاهی صدای نزدیکان دولت نیز بابت این تمامیتخواهیها در میآید و در برخی موارد این فشارها موجب اخلال در تمرکز دولت بر مسائل اصلی کشور شده است.
به نظر میرسد جریان اصلاحطلب برخلاف ادعای «حذفشدگی و حاشیهنشینی» در دهههای اخیر همواره حضور گستردهای در ساختار مدیریتی و اقتصادی داشته و اکنون نیز نقش پررنگی در دولت ایفا میکند. از همین رو ناظران معتقدند اینبار اصلاحطلبان نمیتوانند از زیر بار پاسخگویی فرار کنند و لازم است درباره نقش خود در مدیریت اقتصادی و سیاسی کشور شفاف باشند و از تندرویهای فرهنگی در دورههای مدیریتی خود بیشتر توضیح دهند. در شرایطی که کشور با چالشهای متعدد اقتصادی و اجتماعی مواجه است، فشار برای کسب سهم بیشتر از قدرت و اعمال نفوذ بر دولت آن هم از سوی جریانی که در تامم سالهای گذشته در مناصب کلیدی قرار داشته و حالا نیز بخش بزرگی از قدرت را دست دارند، اقدامی «تأسفبار» و «غیرمسئولانه» است.
انتهای پیام/


