بازخوانی جنگ ۱۲ روزه و چرایی تاکید رهبر انقلاب بر اهمیت بسیجِ نسل چهارم
به گزارش خبرگزاری آنا، در سخنان امشب رهبر انقلاب درباره بسیج و جنگ ۱۲ روزه، مجموعهای از مفاهیم راهبردی و پیامهای عمیق نهفته است که تنها با در نظر گرفتن شرایط منطقهای، رفتار قدرتهای جهانی و بخصوص تجربههای امنیتی و اجتماعی ایران قابل فهم میشود. اشارههای ایشان صرفا بیان چند محور ارزشی نیست، بلکه نوعی نقشهخوانی از صحنه پیچیده منطقه و جهان است؛ قرائتی که بر اساس آن، بسیج نه یک نهاد صرفا نظامی، بلکه یک ذخیره راهبردی برای عبور کشور از دورههای پرتنش و مصافهای سخت تعریف میشود. برای تحلیل دقیق این سخنان باید سه سطح را همزمان دید: سطح داخلی و اجتماعی، سطح منطقهای و جبهه مقاومت، و سطح بینالمللی در فضای پس از جنگ ۱۲ روزه که عملا یکی از مهمترین سنجشهای قدرت میان ایران و آمریکا بود.
سطح داخلی: چرا بسیج باید نسل به نسل حفظ شود؟
در سطح داخلی، تأکید رهبر انقلاب بر اینکه بسیج باید نسلبهنسل حفظ شود و بهعنوان یک ثروت ملی ارزشگذاری گردد، ناظر به یک واقعیت روشن امنیتی و اجتماعی است. هرگاه کشور در معرض تهدیدهای سخت یا نرم قرار گرفته، نیروی مردمی و داوطلبانه بسیج بوده که گرههای اصلی را باز کرده است. از مقابله با تهدیدهای تروریستی تا مدیریت بحرانهای طبیعی و حتی پیشبرد پروژههای عمرانی بزرگ، بسیج نقشی عملیاتی داشته و برخلاف نیروهای صرفا رسمی، با تکیه بر اراده عمومی و انگیزههای معنوی عمل کرده است. رهبر انقلاب با تأکید بر اینکه این سرمایه نباید از دست برود، در واقع هشدار میدهند که امنیت امروز ایران، بیش از هر زمان وابسته به مشارکت مردمی سازمانیافته است؛ زیرا تهدیدها دیگر محدود به مرزهای فیزیکی نیستند و لایههای جدیدی مانند جنگ ادراکی، عملیات روانی و بسیج اجتماعی علیه کشور در جریان است.
در سطح منطقهای: بسیج اجازه پیش بینی شرایط اجتماعی را به دشمن نمیدهد
در سطح منطقهای، سخنان ایشان بعد از جنگ ۱۲ روزه معنای ویژهتری پیدا میکند. این جنگ، صرفا یک درگیری نظامی نبود؛ بلکه نخستین رویارویی مستقیم و آشکار میان ایران و آمریکا بهشکل یک جنگ ترکیبی بود که در آن آمریکا از همه ظرفیتهای سختافزاری خود استفاده کرد. این جنگ عملاً آزمایشگاهی بود برای سنجش تابآوری ملی ایران. رهبر انقلاب وقتی میفرمایند دشمن «آخرین تسلیحات آفندی و پدافندی» خود را به میدان آورد اما نتوانست به اهدافش برسد، به این نکته اشاره دارند که آمریکا بر خلاف برخی کشورهای منطقه از نظر محاسبات راهبردی درک درستی از جامعه ایران ندارد. هدف آمریکا این بود که با یک درگیری کوتاه و پرشدت، فضای داخلی ایران را بههم بریزد و مردم را مقابل نظام قرار دهد، اما نتیجه دقیقاً برعکس شد: حتی کسانی که با حکومت زاویه داشتند، بهطور طبیعی در کنار کشور قرار گرفتند و یک همبستگی ملی ایجاد شد.
درک این موضوع برای تحلیلگران منطقهای اهمیت زیادی دارد. زیرا نشان میدهد که برخلاف تصور غربیها، ایران یک واحد سیاسی شکننده نیست؛ بلکه در لحظات بحرانی، ظرفیت تبدیل شدن به یک «جامعه مقاوم» را دارد. نقش بسیج در اینجا کلیدی است: بسیج همان سازوکاری است که در جنگ ۱۲ روزه توانست شبکه پاسخدهی مردمی، امدادی، فرهنگی، رسانهای و امنیتی را در کنار نیروهای مسلح فعال کند و اجازه ندهد عملیات دشمن به سطح اجتماعی سرایت کند.
چرا رهبر انقلاب بعد از این جنگ، دوباره روی بسیج و شبکه مقاومت جهانی تأکید میکنند؟
دلیل آن را باید در همان چیزی جستوجو کرد که ایشان از آن بهعنوان «رویش جهانی مقاومت» یاد میکنند. وقتی در خیابانهای اروپا و آمریکا شعار به نفع مقاومت داده میشود، در واقع یک حقیقت مهم در حال رخ دادن است: انحصار روایتسازی غرب درباره امنیت فرو ریخته و افکار عمومی جهان دچار دگرگونی شده است. اینکه جنبشهای دانشجویی، گروههای عدالتخواه و حتی بخشی از جامعه آمریکا بهصراحت علیه سیاستهای تلآویو و واشنگتن شعار میدهند، نشان میدهد که گفتمان مقاومت از یک پدیده منطقهای به یک جریان جهانی تبدیل شده است. رهبر انقلاب با اشاره به اینکه این «رویش» از ایران آغاز شد، مسیر تاریخی آن را ترسیم میکنند: ایران با ایجاد الگوی بسیج، شکستدادن تهدیدها و حمایت از مقاومت فلسطین و لبنان، بهتدریج گفتمان جدیدی در جهان ساخت که امروز به یک چالش واقعی برای نظم آمریکایی بدل شده است.
در سطح بینالمللی: ایران یک کشور معمولی نیست
جنگ ۱۲ روزه یک پیام راهبردی هم برای قدرتهای بزرگ داشت: ایران یک کشور معمولی نیست که بتوان با چند عملیات محدود، آن را وادار به عقبنشینی یا فروپاشی اجتماعی کرد. رهبر انقلاب وقتی میگویند آمریکا «بهشدت ضرر کرد» و با وجود استفاده از پیشرفتهترین تجهیزات «به هیچیک از اهدافش نرسید»، این پیام را میدهند که عصر عملیاتهای برقآسا برای تغییر رفتار ایران تمام شده است. این سخن از نگاه یک خبرنگار انقلابی پیام مهمی دارد: امروز معادله قدرت در منطقه دیگر یکطرفه نیست و حتی آمریکا نیز باید با واقعیت وجود یک قدرت خودجوش مردمی بهنام بسیج کنار بیاید.
نکته مهمتر اینکه رهبر انقلاب، بسیج را تنها یک نیروی نظامی نمیدانند و از عقبه عظیم آن در حوزههای علم، صنعت، دانشگاه، اقتصاد و تولید نام میبرند. این تفکیک بسیار کلیدی است. زیرا نشان میدهد که نگاه ایشان به بسیج، یک نگاه امنیتی صرف نیست؛ بلکه آن را یک موتور توسعه و پیشرفت میدانند. در واقع ایشان معتقدند همانطور که بسیج در جنگ ۱۲ روزه نقش امنیتی داشت، در جنگ اقتصادی، جنگ فناوری و جنگ ادراکی نیز میتواند نقشآفرینی کند. این نگاه با تحولات جهانی نیز سازگار است؛ جایی که قدرتهای واقعی، آنهایی هستند که جامعهای سازمانیافته، امیدآفرین و مشارکتجو دارند، نه صرفاً ارتشهای بزرگ.
فرجام سحن
میتوان گفت اشاره رهبر انقلاب به بسیج، مقاومت و جنگ ۱۲ روزه، تلاشی برای بازتعریف صحنه کلان منطقه و جهان از منظر ایران است؛ صحنهای که در آن، جنگها دیگر فقط نظامی نیستند، حملهها فقط از مرزها نمیآیند، و پیروزیها فقط با موشک بهدست نمیآیند. امروز پیروزی واقعی، توانایی ایجاد یک «جامعه مقاوم» است؛ جامعهای که بتواند فشارهای دشمن را خنثی کند، روایت خود را جهانی کند و در لحظات سخت، بهجای فروپاشی، متحدتر شود. در چنین چارچوبی، بسیج نه یک تشکل قدیمی، بلکه ساختار حیاتی ایران در قرن جدید است. اشاره رهبر انقلاب دقیقاً همین را میگوید: اگر بسیج زنده باشد، مقاومت زنده است؛ و اگر مقاومت زنده بماند، هیچ قدرتی—even آمریکا—نمیتواند ایران را تسلیم کند.
این سخنان، در واقع نقشه راه آینده ایران در یک دوره پرتلاطم جهانی است؛ دورهای که در آن تنها کشورهایی میتوانند پایدار بمانند که نیروی مردمی، شبکه مقاومت و انسجام اجتماعی را در کنار توان نظامی داشته باشند.
انتهای پیام/


