بازخوانی فنی و سیاسی ماجرای خطوط سفید و چرایی رفتارهای متناقض

بازخوانی فنی و سیاسی ماجرای خطوط سفید و  چرایی رفتارهای متناقض
ماجرای «خطوط سفید» بار دیگر نشان داد مسئله اصلی نه وجود این دسترسی‌ها، بلکه نبود شفافیت در سازوکار تخصیص و برداشت‌های احساسی پیرامون آن است. اکنون می‌توان این جنجال را نقطه آغاز گفت‌وگویی منظم درباره تنظیم‌گری، حقوق کاربران و ضرورت ثبات در سیاست‌گذاری دانست.

به گزارش خبرگزاری آنا، افشای گاها نادرست نام برخی کاربران دارای «دسترسی بدون محدودیت» بار دیگر فضای عمومی را به سمت بحث قدیمی اینترنت در ایران کشاند؛ بحثی که هر بار با حادثه‌ای تازه، از حاشیه به متن می‌آید. در این دوره نیز انتشار اطلاعاتی درباره «خطوط سفید» باعث شد مسئله‌ای که ماهیتاً فنی و اداری است، شکل سیاسی و هیجانی پیدا کند. پیش از آنکه توضیحی روشن درباره سازوکار این خطوط ارائه شود، تعبیر‌های احساسی مانند «اینترنت طبقاتی» دست به دست شد و تصویر مخدوشی از کارکرد واقعی این دسترسی‌ها در ذهن جامعه شکل گرفت. همین فضای احساسی مانع شد که گفته شود خطوط سفید اساساً برای فعالیت‌های تخصصی و نهادی طراحی شده؛ دسترسی‌ای که امکان اتصال پایدار به برخی سرویس‌ها را فراهم می‌کند تا کار علمی، پژوهشی یا رسانه‌ای با اختلال مواجه نشود.

در بسیاری از کشورها، چنین دسترسی‌هایی وجود دارد و حتی ساختارمندتر از ایران است. پژوهشگاه‌ها، اتاق‌های خبر، آزمایشگاه‌های دانشگاهی و مراکز داده معمولاً در فهرست بهره‌مندی از این خطوط قرار می‌گیرند تا محدودسازی‌های عمومی مانع فعالیتشان نشود. اما در ایران، چون سازوکار اطلاع‌رسانی‌اش شفاف نبوده، همین موضوع به سرعت به «امتیاز ویژه» تعبیر شده است. در واقع، آنچه مناقشه ایجاد می‌کند خود خطوط سفید نیست، بلکه نادقیق‌بودن توضیحاتی است که درباره چرایی و چگونگی تخصیص آن ارائه شده یا نشده است.

تناقض‌گویی‌ها و سیاسی‌شدن بحث اینترنت

بخش مهم جنجال اخیر به رفتار برخی چهره‌ها برمی‌گردد. بسیاری از کاربران می‌پرسند چگونه اشخاصی که نه دانشگاهی‌اند، نه پژوهشی، نه رسانه‌ای، موفق به دریافت چنین دسترسی‌هایی شده‌اند. بدون توضیح شفاف، حتی اگر دسترسی کاملاً قانونی باشد نیز تصور عمومی به سمت «رانت» می‌رود. این خلأ اطلاع‌رسانی به اندازه خود نحوه تخصیص، مسئله‌ساز است.

از سوی دیگر، برخورد جریان‌های سیاسی با مسئله اینترنت نیز باعث پیچیده‌تر شدن ماجرا شده است. موضوع فیلترینگ، فیلترشکن و خطوط سفید، در دوره‌های مختلف به ابزار رقابت انتخاباتی و رسانه‌ای تبدیل شده است. جریان‌هایی که در زمان مسئولیت، سیاست‌های محدودسازی را اجرا کرده‌اند، پس از خروج از قدرت در موضع منتقد ظاهر شده‌اند و حتی تلاش می‌کنند همان سیاست‌ها را به رقیب نسبت دهند. طبیعی است که این چرخش‌های ناگهانی اعتماد عمومی را فرسوده کند؛ زیرا مردم انتظار ثبات در موضع‌گیری و شفافیت در تصمیم‌گیری دارند، نه تغییر لحن براساس موقعیت سیاسی.

در نتیجه همین رفتار‌های متناقض، سیاست‌گذاری فضای مجازی در ایران سال‌هاست در وضعیتی معلق قرار دارد. نه به سمت رفع‌محدودیت کامل حرکت شده، نه به سمت تنظیم‌گری پایدار و شفاف. این بلاتکلیفی موجب شده هیچ‌یک از ذی‌نفعان از شرایط موجود راضی نباشند.

نگاه جهانی به تنظیم‌گری و جایگاه واقعی ایران

یکی از نکاتی که در فضای جنجالی اخیر کمتر به آن توجه شد، این است که بسیاری از کشورهابه‌ویژه اروپا و بریتانیا سخت‌گیرانه‌ترین قوانین محدودسازی و تنظیم‌گری محتوا را اجرا می‌کنند. الزام پلتفرم‌ها به احراز سن، محدودسازی محتوای مضر برای کودکان، کنترل الگوریتم‌ها، جریمه‌های سنگین برای تخلف و حتی تهدید مستقیم به مسدودسازی، بخشی از واقعیت امروز اینترنت در جهان است. در چنین کشورهایی، آزادی اینترنت به معنای رهاسازی نیست؛ بلکه چارچوب دقیقی دارد و پلتفرم‌ها ملزم‌اند به قوانین ملی احترام بگذارند.

در مقابل، ایران در حوزه حمایت از کودکان، مقابله با محتوای آسیب‌زا، الزامات شفاف برای پلتفرم‌ها و پاسخ‌گویی آنان به نهاد‌های قضایی، فاصله‌ای چشم‌گیر با الگو‌های جهانی دارد. برخی پلتفرم‌ها در پرونده‌های جرائم سایبری همکاری لازم را ندارند و این مسئله مستقیماً حقوق شهروندان را تضییع می‌کند. در چنین شرایطی، انتظار تنظیم‌گری منطقی و الزام‌آور، نه خواسته‌ای عجیب، بلکه مطابق استاندارد‌های جهانی است. اما مشکل آنجاست که در ایران، هر موضوع تنظیم‌گری به سرعت به نزاع سیاسی تبدیل می‌شود و فرصت رسیدن به اجماع کارشناسی از بین می‌رود.

در واقع، اشتباه برخی جریان‌ها این است که هر محدودسازی را با محدودیت آزادی اشتباه می‌گیرند و هر بحث کارشناسی را سیاسی جلوه می‌دهند. این نگرش باعث شده هر نوع اقدام تنظیم‌گرانه حتی اگر مطابق قوانین جهانی باشد با مخالفت احساسی مواجه شود. ماجرای خطوط سفید دقیقاً در همین بستر تشدید شد؛ بستر آمیخته‌ای از سوءظن، بی‌اعتمادی، و رقابت‌های سیاسی.

خطوط سفید سازوکاری ضروری به شرط شفافیت

در عین حال، باید گفت خطوط سفید اگر درست و شفاف مدیریت شود نه ابزار تبعیض، بلکه سازوکاری ضروری برای گروه‌هایی است که فعالیتشان وابسته به اتصال پایدار است. مشکل از آنجا آغاز می‌شود که این دسترسی به‌صورت هدفمند و شفاف توضیح داده نمی‌شود و در نتیجه هر فردی خارج از گروه‌های رسمی که چنین دسترسی‌ای دریافت کرده باشد، به‌عنوان نمونه‌ای از رانت دیده می‌شود. راه‌حل روشن است: معیار‌ها باید مشخص باشند، فهرست باید به‌روزرسانی شود و سازوکار ارزیابی باید از حالت پشت‌پرده خارج شود.

 جنجال اخیر بیش از آنکه درباره خود خطوط سفید باشد، درباره شکاف میان گفتار و رفتار است. اگر قرار است این دور باطل پایان پیدا کند، باید مسیر‌های دسترسی ویژه شفاف شود، مسئولیت‌پذیری سیاسی افزایش یابد، و نقد‌ها از حالت احساسی به سمت تحلیل کارشناسی حرکت کند. خطوط سفید می‌تواند بخشی از یک سیاست‌گذاری پایدار و منسجم باشد، نه سوختی برای اختلافات سیاسی. اما شرطش صداقت در گفتار، ثبات در رفتار و احترام به فهم عمومی جامعه است؛ چیزی که در ماجرای اخیر بیش از هر چیز غایب بود.

انتهای پیام/

ارسال نظر
گوشتیران
قالیشویی ادیب
رسپینا