بازگشت به سال ۸۳ در هوای پاییزی برج میلاد/ رضا صادقی:وطن مادر من است
به گزارش خبرنگار خبرگزاری آنا، حدود سه برابر ظرفیت سالن همایشهای برج میلاد تماشاگر در فضای روباز برج میلاد حاضر بودند؛ جمعیتی از نسلهای گوناگون، از دههپنجاهیهایی که با قطعه«مشکی رنگ عشقه» خاطره دارند تا نوجوانهایی که ترانههای تازه او را در گوشیهایشان زمزمه میکردند.
از همان دقایق پیش از آغاز، شور مردم در هوای خنک و بیباران مهرماه موج میزد. صدای تست سازها، نورافکنهای ابیقرمز و زرد که از پشت برج به آسمان میرفت و حرکت باد در پرچمهای بالای سکوها، همه حسی از یک شب متفاوت را القا میکردند.
شروعی با «بشنو از این عشق»
صادقی در میان تشویق ممتد مخاطبان روی صحنه آمد و گفت:«چقدر خدا محکم بغلم کرده که روی صحنه بیایم و این سلام را بگویم… خیلی خوشحالم. هر کنسرتی برایم تازگی دارد، ولی امشب فرق میکند، چون یک مرتبه پرت شدم به سال ۸۳ و اجرای سعدآباد.»
اجرای نخست با قطعه «بشنو» آغاز شد؛ قطعهای پرانرژی که از همان ثانیههای اول، گروه را با جمعیت همراه کرد. صدابرداری کنسرت با وضوح و حجم متناسب انجام شده بود و تفکیک سازها در فضای باز، با وجود وزش ملایم باد، کیفیت مطلوبی داشت.
سیستم نورپردازی طراحیشده بر مبنای رنگهای گرم و تناوب نور آبی و قرمز، با ریتم درام هماهنگ میشد و در قطعات آرامتر بهخوبی فضا را ملایم میکرد.
عشق، دعا و دلتنگی
پس از قطعه نخست، صادقی با همان انرژی ادامه داد و دو قطعه «عاشقتم مثل رنگ دعا» و «چشات دنیامه» را اجرا کرد؛ قطعاتی که با ملودیهای لطیف و تنظیمهای جدید سهیل شمس (رهبر ارکستر) رنگ تازهای به آثار قدیمی بخشیده بود.
در این بخش، اجرای زهیها با حضور نوازندگان زن، کیفیت بالایی داشت و تماشاگران بارها با تشویق ممتد آنها را همراهی کردند.
ادای احترام به علی انصاریان و نسل رفاقت
پس از چند قطعه عاشقانه، صادقی فضای سالن را به یاد دوست فقیدش علی انصاریان تغییر داد. در سکوتی که با زمزمه جمعیت همراه بود، قطعه «نفس» را خواند؛ با حسی نزدیک به زمزمه و نگاهی به آسمان.
سپس با معرفی میلاد ماهان، راد، مدیر لیماکنسرت گفت: «تنها ایرانی است که از ریچارد کلایدرمن تا کنسرتهای خارج و داخل را برگزار کرده، با هم اتفاقاتی را پیش میبریم که خیلی خوشحالم.»
این جمله با تشویق مردم همراه شد.در ادامه، از دوستی خود با علی یاسینی یاد کرد و گفت: «روزهای اول کرونا، گفتیم مردم در این حال عجیب نیاز به یه کنسرت آنلاین دارند، من هم گفتم علی فقط تو از عهدش برمیایی پس با هم انجامش دادیم»
سپس قطعه «دیـوونگی» را خواند؛ قطعهای که ریتمی مدرنتر داشت و بخشی از نسل جوان حاضر در سالن را به وجد آورد.
شوخی، صمیمیت و رنگ مشکی
رضا صادقی همواره در اجراهایش میان شوخی و جدی تعادل برقرار میکند. در میانه برنامه گفت:«میدانم اینجا استقلالی زیاد داریم، ولی رفیق استقلالی را نگه دارید… هرچند هر دو تیم ارزندهاند، اما مشکیها بهترن!»
صدای خنده و سوت از تمام جهات محوطه بلند شد.
لحظاتی بعد، با شنیدن صدای وسایل بازی برج میلاد گفت: «کاش من جای اون ادمها بودم، ان بالا میچرخیدم!»
در ادامه، قطعه معروف «مشکی رنگ عشقه» نواخته شد؛ قطعهای که بیش از هر ترانهای در کارنامه او، نقش امضای موسیقاییاش را دارد. نورپردازی مشکی و سفید همراه با نور موبایلهای تماشاگران، تصویری زیبا و سینمایی پدید آورد.
پس از آن، قطعه «مرداب» با فضایی متفاوت و اجرای عمیق گروه نواخته شد؛ قطعهای که با ملودی آرام و کلام اجتماعیاش لحظهای سکوت در میان شور عمومی ایجاد کرد.
قطعات احساسی و اجرای دقیق گروه
میانه دوم برنامه با اجرای قطعات «مراقب دلم باش»، «دورت بگردم» ، «یک کاری کن» و «دنیا» همراه بود.
در این بخش، صادقی از حضور دختران نوازنده در ارکستر تشکر کرد و گفت:«خوشحالم دختران این سرزمین میدرخشند.»
نور زرد ملایم، بازتابی از سازهای زهی و انعکاس صدا روی دیواره برج، حالتی دلنشین به فضا داده بود.
صادقی پیش از اجرای قطعه «سلامتی دلت که قشنگه» گفت:«من نمیدانم چرا پاییز امسال نه سرد شده، نه بارون دارد… این آهنگ برای همون حسیه که قول داده بودم.»
قطعه با ریتم آرام و همراهی گسترده مردم اجرا شد.
مادر، جنوب و حس وطن
در ادامه، صادقی از تولد مادرش گفت و قطعهی همه اون روزایی که بیتو گذشت» را با نور موبایلها و همراهی احساسی جمعیت اجرا کرد.
در بخشی از سخنانش گفت: «پدرها ساکت هستند، هیچ وعده بهشتی هم ندارند… الهی بمیرم برایشان به افتخار هم مادرها و هم پدرها تشویق کنید»
او سپس به ریشههای جنوبیاش اشاره کرد و با لهجهای صمیمی گفت:«با افتخار جنوبیم، که سالهاست تهرانیهای مهربان مرا پذیرفتند.»
قطعهای با ریتم بندری اجرا شد و فضای آرام شب را به جشن واقعی بدل کرد.
پایان با خاطره و وطن
در واپسین بخش برنامه، قطعات «بازم دلم گرفته و سپس «وايسا دنيا» اجرا شدند؛ قطعاتی که برای بسیاری از مخاطبان یادآور دوران نوجوانیشان بود.
صادقی در پایان گفت:«مدتی پیش خارج برای ایرانیان خونگرم اجرا داشتم، ولی همین که رسیدم ایران، حس کردم مادرم ایران مرا بغل کرده.»
سپس در میان نورها و همراهی همصدا و پرشور جمعیت، «ای ایران» را اجرا کرد؛ قطعهای که پایانبخش شبی شد که نه باران داشت و نه سرما، اما از گرمای صدا، عشق و همدلی سرشار بود
کنسرت ۳۰ مهر رضا صادقی در برج میلاد یکی از منظمترین اجراهای فضای باز در ماههای اخیر بود.
کیفیت صدا در نقاط مختلف محوطه یکنواخت حفظ شده بود؛ ترکیب میکسر دیجیتال و مانیتورینگ بیسیم، امکان شفافیت در صدای وکال را فراهم کرده بود. سازهای زهی بهویژه در قطعات ملایم، وضوح چشمگیری داشتند و اجرای دقیق نوازندگان انسجام شنیداری کاملی ایجاد کرده بود.
نورپردازی با طراحی رنگمحور و هماهنگی با تم هر قطعه انجام شد: قرمز و بنفش برای عاشقانهها، آبی برای قطعات احساسی، و زرد و سفید در بخشهای پایانی.
فضای باز برج میلاد، با چشمانداز شهر در پسزمینه، صدای باد در میان جمعیت و انعکاس نور برج، فضایی کمخوب برای مخاطب ساخته بود.
کنسرت رضا صادقی در برج میلاد نهتنها اجرای یک خواننده محبوب، بلکه یادآور پیوند میان نسلها و صداها بود؛ از کودکی که با پدرش دست میزد تا زنی میانسال ، همزمان با صدای صادقی میخواند.
در شبی که آسمان صاف و بیباران بود، «مشکی» تنها رنگ لباسها نبود، بلکه رنگی از عشق، دلتنگی و زندگی بود که در صدای رضا صادقی جریان داشت.
انتهای پیام/


