بررسی انگیزه‌های پشت پرده ترامپ از طرح صلح

تله آمریکا برای غزه؛ صلح ساختگی برای غصب نوبل

تله آمریکا برای غزه؛ صلح ساختگی برای غصب نوبل
طرح اخیر ترامپ درباره غزه بیش از آنکه تلاشی برای صلح باشد، کوششی برای نجات غده سرطانی منطقه از بن‌بستی راهبردی است و اختلاف میان ترامپ و نتانیاهو نیز حکایت از همین بحران دارد و تزویر این دو جنایتکار را بازنمایی می‌کند.

به گزارش خبرگزاری آنا، طرح صلح پیشنهادی «دونالد ترامپ» رئیس‌جمهور آمریکا برای مردم فلسطین بیش از آن‌که نشانه تغییری واقعی در رویکرد آمریکا باشد، تلاشی برای تطهیر چهره خبیثی است که روزگاری نه چندان دور با خروج از توافقات بین‌المللی و حمایت بی‌قید از رژیم صهیونیستی، به عنوان مانع اصلی صلح در منطقه وارد عمل شد و حالا پس از شهادت بیش از ۶۵۰۰۰ هزار نفر ـ که تعداد زیادی از آنها را زنان و کودکان تشکیل می‌دهد ـ با اقدامی فریبکارانه حرف از آتش‌بس می‌زند. ترامپ می‌کوشد در سایه بحران داخلی آمریکا و بن‌بست میدانی اسرائیل، پروژه‌ای را پیش ببرد که بیش از هر چیز، صلح را قربانی جاه‌طلبی شخصی‌اش کند.

عبرت‌های تاریخی موجود از کنش ایالات متحده در نظام بین‌الملل نشان می‌دهد در پس این طرح، اهدافی نهفته است که باید با دقت نگریست؛ از یک‌سو، رژیم صهیونیستی به‌دنبال حفظ حضور نظامی خود در غزه است و از سوی دیگر، حماس شرط بنیادین هر توافق را عقب‌نشینی کامل اشغالگران و استقرار حکومت فلسطینی مستقل می‌داند. این دو رویکرد، در تضاد بنیادین با یکدیگر قرار دارند و همین امر نشان می‌دهد که صلح مورد ادعای واشنگتن، چیزی جز پوششی سیاسی برای خروج از بحران نیست. طبق اخبار منتشر شده، حماس در بیانیهٔ رسمی خود اعلام کرد برخی بند‌ها نظیر تبادل اسرا و توقف موقت جنگ را به صورت مشروط پذیراست، اما بر مواضع مقاومت تأکید کرد مبنی بر اینکه خلع سلاح کامل یا واگذاری نهایی قدرت بدون تضمین‌های میدانی و حضور میانجی‌ها، امری امکان‌پذیر نیست چراکه چنین توافقی می‌تواند در قالب ابزاری برای تحمیل شرایط به سمت تسلیم، مورد بهره برداری قرار گیرد.

طرح پیشنهادی ترامپ با واکنش‌های جهانی مختلفی نیز روبرو شد و کشور‌های عربی و اسلامی، رسانه‌ها و گروه‌های مقاومت فلسطینی هر کدام از یک موضع به بحث‌وتحلیل در خصوص آن پرداختند و برخی این طرح را فرصتی برای کاهش فوری خشونت دانسته و گروهی نیز هشدار دادند که طرح ایالات متحده آمریکا در پسِ ظاهرِ آشتی‌خواهانه‌اش، ابزاری برای تضعیف مقاومت است، اما با وجود اعلام طرح و پاسخ حماس، گزارش‌های میدانی از تداوم حملات از سوی صهیونیست‌ها و اختلاف بر سر شروع آتش‌بس دقیق حکایت دارد.

چرخهٔ آتش‌بس‌های کوتاه‌مدت

اگرچه ترامپ سعی دارد طرح خود را نو و مبتکارانه معرفی کند، اما نگاهی به تاریخ اشغال غزه توسط صهیونیست‌ها موید این واقعیت است که الگوی مکرر آتش‌بس در سرزمین‌های اشغالی بار‌ها مطرح و هر بار از سوی رژیم کودک کش، نقض شده است که برخی از آنها عبارتند از:

*در سال ۲۰۰۸، مصر میانجی‌گری کرد تا آتش‌بس شش‌ماهه‌ای میان اسرائیل و حماس برقرار شود؛ در مقابل توقف حملات هوایی، حرکات راکت‌ها کاهش یافت، اما پس از چند ماه بخش عمده توافق فروپاشید و در نهایت اسرائیل عملیات «کست لید» را آغاز کرد.

*از سال ۲۰۰۸ تا کنون، حداقل در شش دوره آتش‌بس میان اسرائیل و حماس گزارش شده است که هر بار به دلیل اختلاف بر سر تفسیر آتش‌بس، خروج نیروها، یا تبادل کامل زندانی‌ها، دوباره جنگ شعله‌ور شده است.

*توافق آتش‌بس سه‌مرحله‌ای تحت قطعنامهٔ ۲۷۳۵ شورای امنیت (ژوئن ۲۰۲۴) نمونه‌ای از تلاش‌های بین‌المللی برای طراحی روند مشابه است؛ این توافق مراحل توقف خشونت، آزادسازی گروگان‌ها و بازسازی را در نظر گرفته بود، اما اجرای آن با مشکلات بسیار مواجه شد.

از این منظر، طرح ترامپ با نمونه‌هایی چون آتش‌بس‌های موقت، تبادل زندانی‌ها و ادارهٔ موقت غزه شباهت دارد ودر حال حاضر مهمترین ابهام در خصوص نحوه تضمین اجرای آن است؛ چراکه در غیر این صورت، بازگشت به جنگ و مقاومت در برابر اشغالگران امری اجتناب‌ناپذیر است. از همین رو حماس تأکید کرده است تنها در صورتی حاضر به بررسی توافق خواهد بود که تضمین‌های واقعی و عملی برای جلوگیری از بازگشت اشغالگری ارائه شود، زیرا تجربه تاریخی چند دهه اخیر نشان می‌دهد هیچ‌یک از طرح‌های صلح پیشنهادی آمریکا برای فلسطین، هدفی جز تحکیم اشغالگری و مشروعیت‌بخشی به تجاوزات اسرائیل نداشته و با وجود اهداف پرطمطراق رسانه‌ای، عملا به تثبیت شهرک‌سازی، تخریب خانه‌ها و محاصره اقتصادی مردم غزه دامن زده است.

علاوه بر این، مقاومت فلسطین، بار‌ها برای آتش‌بس عادلانه اعلام آمادگی کرده و در میز مذاکره حاضر شده، اما این طرف مقابل بوده که با تکیه بر زور و فریب، از هر راه‌حل واقعی گریخته است وهمین استواری مردم مظلوم فلسطین در مقابل محاصره، بمباران مداوم و نسل کشی، ضربات سنگینی را به ماشین جنگی رژیم صهیونیستی وارد و ترامپ را وادار به نقش‌آفرینی کرده است، زیرا طرح اخیر ترامپ بیش از آنکه تلاشی برای صلح باشد، کوششی برای نجات غده سرطانی منطقه از بن‌بستی راهبردی است و اختلاف میان ترامپ و نتانیاهو نیز حکایت از همین بحران داشته و تزویر این دو جنایتکار را بازنمایی می‌کند؛ ترامپ می‌خواهد هرچه زودتر نتیجه‌ای اعلام کند تا به‌زعم خود «صلحی تاریخی» رقم زده و شانس دریافت جایزه صلح نوبل را بیازماید؛ اما نتانیاهو به‌خوبی می‌داند که این طرح در عمل قابل تحقق نیست و پذیرش آن می‌تواند او را در برابر جناح راست افراطی اسرائیل زمین‌گیر کند.

از نگاه تاریخی، این نخستین‌بار نیست که رهبران آمریکایی تلاش می‌کنند بحران فلسطین را به سکوی تبلیغاتی خود بدل کنند و در همه این موارد، آمریکا نه داور بی‌طرف که بازیگر اصلی اشغالگری بود. ترامپ نیز اکنون، در حالی که نتوانسته وعده صلح میان روسیه و اوکراین را محقق کند، می‌خواهد با قمار تازه‌ای بر سر سرنوشت مردم غزه، خود را منجی صلح جهانی معرفی کند. با این حال، تجربه نشان داده که هر طرحی که بدون درک واقعی از ریشه‌های تاریخی ظلم بر ملت فلسطین تدوین شود، محکوم به شکست است. ملت فلسطین، به‌ویژه مردم مقاوم غزه، آموخته‌اند که «صلح تحمیلی» چیزی جز ادامه اشغالگری در پوششی تازه نیست. آنان تنها صلحی را می‌پذیرند که عدالت، کرامت و حق تعیین سرنوشت‌شان را تضمین کند؛ و هیچ قدرتی توان سلب این خواست تاریخی ۷۰ ساله را ندارد.

انتهای پیام/

ارسال نظر
گوشتیران
قالیشویی ادیب
رسپینا