در دل آتش و دود؛ روایت قهرمانان بیادعا به نام آتشنشان
به گزارش خبرنگار خبرگزاری آنا، وقتی نام آتشنشانی به میان میآید، تصویر ماشینهای قرمز، آژیرهای ممتد در ترافیک و مردانی با لباسهای سنگین به ذهن خطور میکند. اما آنچه در پس این ظاهر پرهیجان پنهان است، زندگیهایی است پر از اضطراب و امید، لحظههایی که مرگ و زندگی به باریکی یک نفس گره میخورند. هفتم مهر که روز ملی آتشنشان آتشنشان نامگذاری شده، فرصتی است برای روایت افرادی که شب و روزشان با دود و آتش میگذرد، اما آنچه بر دل ما مینشانند، چیزی جز آرامش و امنیت نیست.
شبهایی که پایان ندارند
در دل شهر، ایستگاههایی هستند که خواب را نمیشناسند. در این خانههای همیشه روشن، مردانی زندگی میکنند که با هر زنگ تلفن به دل حادثه میزنند.
یکی از آنها، که سی سال از عمرش را در این لباس گذرانده و حالا بازنشسته شده، میگوید:کار ما همیشه پر از خطر بود. بارها مرگ را روبهرو دیدهایم، اما هر بار یادمان افتاده که برای نجات جان دیگران اینجا هستیم و همین کافی است که بمانی و ادامه بدهی.
خاطراتی که فراموش نمیشوند
زندگی یک آتشنشان پر است از تصویرهایی که هیچگاه از ذهن پاک نمیشوند. وی از یکی از تلخترین مأموریتهایش یاد میکند: نیمهشب بود سرمای هوا واقعا استخوان سوز بود. دقیقا ۲۹ اسفند ماه در فاصله چند ساعتی با سال تحویل به ما گزارش حادثه دادند و بلافاصله به محل حادثه اعزام شدیم، زیرزمینی آتش گرفته بود. وقتی رسیدیم، مادر و دختری در شعلهها گرفتار شده بودند. نتوانستیم نجاتشان بدهیم… هنوز هم هر بار عید میشود، تصاویر بدن سوخته شان از جلو چشمانم میگذرد.
اما در کنار این غمها، لحظههایی هم هست که جان دوباره بخشیده میشود؛ لحظههایی که تمام خستگیها را میشوید. همان آتشنشان ادامه میدهد: آتشسوزی در وزارت نفت را یادم نمیرود. زنی از پنجره طبقه پنجم میخواست خودش را پرت کند. با فریاد نگهش داشتیمو من به تنهایی به دل ساختمان زدم و خودم را به او رساندم، دستگاه تنفسیام را دادم به او و با یک دستمال خیس جلوی دهان خودم گرفتم و او را به پایین رساندم. وقتی نفس کشید و آرام شد، انگار خودم دوباره متولد شده بودم.
پلاسکو؛ روزی که تهران گریست
حادثه پلاسکو تنها یک فرو ریختن نبود، زخمی بود بر قلب یک شهر. یکی از آتشنشانانی که آن روز در ساختمان حضور داشت میگوید: ما یک تیم پنج نفرهای بودیم که لحظاتی قبل از فرو ریختن ساختمان در آنجا حضور داشتیم و فیلم بیرون آمدن ما لحظاتی قبل از فرو ریختن ساختمان در شبکههای مجازی خیلی پخش شد. در ان لحظات بود که فکر میکردیم دیگر تمام است، اما با تصمیمی درست راه خروج را پیدا کردیم. وقتی همدیگر را سالم دیدیم، شادی بیپایانی بود. اما شادی ما با غم رفتن همکارانمان آمیخته شد. آن روز دوستانی را از دست دادیم که هنوز جایشان خالی است.
یکی از همکاران عزیزمان شهید محسن قدیانی بود که با یک خودرو از ایستگاه راه افتادیم، اما متاسفانه در زمان بازگشت از خیابان جمهوری، دیگر محسن آسمانی شده بود و همراه ما نبود.
تماشاچیان مرگ، کسانی که تنها کار امدادرسانی را سخت میکنند
آتشنشانها در دل حادثه با خطر میجنگند، اما گاهی خطر از جایی دیگر میآید؛ از ازدحام جمعیتی که فقط نگاه میکنند و با موبایلشان میخواهند از محل حادثه تصویربرداری کنند. یکی از آتشنشانها با گلایه از چنین افرادی میگوید: خواهش ما از مردم این است که هنگام حادثه جمع نشوند. ما آتشنشانها به آنها میگوییم تماشاچیان مرگ. این حضور نهتنها کمکی نمیکند، بلکه راه امدادرسانی را میبندد. کاش همه بدانند بهترین کمک، باز کردن راه و اعتماد به نیروهای امدادی است.
زندگی با حقوقی که کفاف نمیدهد
با همه این فداکاریها، زندگی آتشنشانها چندان آسان نیست. حقوق و بازنشستگیشان گاه کفاف زندگی را نمیدهد و بسیاری از وعدهها درباره مسکن یا مزایای سختی کار هنوز محقق نشده است. اما آنها کمتر از اینها سخن میگویند. برایشان مهمتر از هر چیز، نجات جان آدمی است؛ همان لحظهای که دستانشان کسی را از میان شعلهها بیرون میکشد و دوباره به زندگی بازمیگرداند.
یکی از آتشنشانان به ما میگوید: ۳۰ سال در سازمان اتشنشانی مشغول به کار بودهام و حالا بازنشستهام و دریافتیام خیلی پایینتر از آن چیزی است که تصور میشود. وقتی در مقایسه با سازمانهای دیگر مثل زیباسازی یا بازیافت نگاه میکنیم، میبینیم که با وجود سختیهای شغل ما، دریافتی آنها بیشتر است. این درد بزرگی است. البته شهرداری وعدههایی داده درباره مسکن یا سختیکار، اما هنوز عملی نشده.
پیشگیری باید پیش از حادثه باشد نه پس از آن
روایت هر آتشنشان، هشداری هم در دل خود دارد. حادثه همیشه غافلگیرکننده است، اما بسیاری از آنها با پیشگیری قابل اجتناباند. ساختمانهای ناایمن، مراکز پرخطر، و بیتوجهی به اصول ایمنی، زخمهایی هستند که دیر یا زود سرباز میکنند. همه دستگاهها باید مسئولیت خود را جدی بگیرند؛ پیشگیری باید پیش از حادثه اتفاق بیفتد، تا هم جان مردم و هم جان آتشنشانان کمتر در معرض خطر قرار گیرد.
هفتم مهر، روز آتشنشان، روز یادآوری این حقیقت است: این مردان بیادعا هر روز با مرگ میجنگند تا زندگی در شهر ادامه یابد. احترام به آنان تنها در تقدیر و شعار خلاصه نمیشود؛ بلکه در عمل به ایمنی، توجه به پیشگیری و ساختن شهری است که حادثه در آن کمتر میهمان باشد.
انتهای پیام/


