09:35 08 / 07 /1404
نفر سوم کشتی جهان در گفت‌و‌گو با آنا:

بعد از کشتی با امیلین احساس کردم دنیای دیگری هستم؛ همه چیز یادم رفت/به عشق علی و رضا گرایی به کشتی برگشتم

بعد از کشتی با امیلین احساس کردم دنیای دیگری هستم؛ همه چیز یادم رفت به عشق علی و رضا گرایی به کشتی برگشتم
دارنده مدال برنز کشتی فرنگی جهان می‌گوید در ذهن خودش چندین شادی خوشحالی بعد از مدال را تمرین کرده بود،‌ اما وقتی مدالش را گرفت، همه را فراموش کرد و احساسش این بود که در دنیای دیگری است.

به گزارش خبرگزاری آنا، محمدمهدی کشتکار که در جهانی ۲۰۲۵ زاگرب یکی از ۸ مدال تیم ملی فرنگی را گرفت و ۱۵ امتیاز ارزشمند هم برای تیم به دست آورد، یکی از نفراتی بود که کمتر روی مدالش حساب می‌شد و البته راه سختی را هم تا اثبات خود برای اعزام به زاگرب طی کرد. او دو بار ملی‌پوش شد.
این کشتی‌گیر ۲۴ ساله اهل دارابِ استان فارس، طی ماه‌های گذشته با آیتجان خالماخانوف ازبک و هانجائه چونگ از کره جنوبی که فینال ۶۳ کیلوگرم را در جهانی زاگرب مقابل هم برگزار کردند، در تورنمنت‌ها برد و باخت داشت. قهرمان کشور، در رنکینگ اول سال ۲۰۲۵ آیتجان خالماخانوف را ۵-۴ برد، اما در فینال قهرمانی آسیا ۱۳-۴ مغلوبش شد. او در قهرمانی آسیا هانجائه چونگ را ۹-۳ برد، اما در قهرمانی جهان بعد ازآنکه ۸-صفر مراد ممدوف آذربایجانی را برد، ۵-۳ به هانجائه چونگ باخت.

کشتکار، اما نمی‌خواست دست خالی به ایران برگردد و در کشتی سوم پنجمی ۶-۴ سرگی امیلین روس را برد تا شهرش را صاحب مدال ارزشمند جهانی کند، علاوه بر اینکه با مدال او، کشتی فرنگی ایران رکورد قهرمانی با ۸ مدال را زد.

گفت‌وگوی خبرنگار ورزشی آنا با محمدمهدی کشتکار، عنوان‌دار کشتی فرنگی جهان را در زیر می‌خوانید:

آنا: شروع کشتکار از کجا بود، همه زاگرب که نتیجه‌ی کار بود را دیدند، اما تو خودت کجا گفتی که باید مدال بگیری؟

زمانی که خدمت بودم. من شیراز پست می‌دادم. آنجا فکرم بود که وقتی خدمت سربازی‎ام تمام شد، باید ۲۰۲۴ ملی‌پوش شوم، جام تختی هم اول شدم و قرار بود به امید‌های جهان بروم،، اما قسمت نشد. صبر کردم تا چرخه ۲۰۲۵ شروع شود و از اول آنجا کشتی بگیرم.

آنا: برای گرفتن سهمیه قهرمان کشوری، انتخابی استانی هم دادی؟

نه، به من سهمیه دادند و کشوری کشتی گرفتم و اول شدم. سال قبلش که جام تختی اول شدم، از انتخابی استانی شروع کرده بودم.

آنا: اینجا (قهرمان کشوری شیراز) چه فرقی با قبل برایت داشت که اول شدی. چون مهدی محسن‌نژاد هم بعد از المپیک به ۶۳ کیلو آمد، میثم دلخانیِ قهرمان جهان هم بود. یعنی وزن تو، مدعی کم نداشت.

اینجا هم کسی به من امیدی نداشت، اما خودم باور داشتم که می‌توانم. چند روز قبل از مسابقه، در داراب استراحت کردم، گفتم بگذار تمرکزم روی مسابقه را بیشتر کنم. بعد دم مسابقه برگشتم شیراز و قهرمان کشور شدم.

آنا: در شیراز تمرین می‌کنی؟

خانواده‌ام ساکن داراب هستند، اما برای اینکه پیشرفت کنم چند سال است که در شیرازم. اینجا حریف تمرین و مربی و شرایط تمرینم بهتر است.

آنا: همین اول کار که این را گفتی، از مربیان سازنده‌ات هم بگو. زیر نظر چه کسانی کار کردی.

مربی سازنده اولم که پدرم بود، عباس کشتکار.

آنا: پس در خانواده‌ای ورزشی، تو کشتی‌گیر شدی.

بله، پدرم نفر سوم پیشکسوتان جهان است. عموهایم هم کشتی‌گیر بودند، اما خب مدال نگرفتند. اول پدرم و بعد هم مهدی نیک‌جو، اینها در داراب به من کشتی را یاد دادند. بعد که به شیراز رفتم، زیر نظر نظام حسینی و بعد هم محمدعلی چمیانی و این سال‌های آخر هم عباس محب‌تاش. من با این مربیان کار کردم و قدردان همه‌شان هستم.

آنا: بعد از کشوری، باید خودت را در رنکینگ کرواسی هم اثبات می‌کردی که آنجا خالماخانوف که در جهانی قهرمان ۶۳ کیلو شد را بردی.

 بله، رنکینگ زاگرب به نوعی انتخابی من بود. با خالماخانوف کشتی‌مان نزدیک شد، ولی بردم. کشتی‌گیر خوبی بود، قبل از من، دو حریف خوب را برده بود. آنجا برای او هم مثل من انتخابی جهانی بود. خالماخانوف هم آنجا ملی‌پوش ازبکستان شد.

آنا: اما فینال آسیایی را به همین کشتی‌گیر باختی.

آنجا هم ۴-صفر جلو بودم، اما بدنم خالی کرد. من تازه در اردو‌های جهانی متوجه شدم بیماری کم خونی دارم. دکتر‌ها تشخیصش دادند، البته که الان کاملا برطرف شده، اما آن وقت نمی‌دانستم چرا بدنم خالی می‌کند و زود خسته می‌شوم. حالا اصلا روی تشک خسته نمی‌شوم.

آنا: تو ملی‌پوش شده بودی، اما به خاطر عملکردت در تورنمنت مغولستان که انصافا هم خوب نبود و ناامیدکننده ظاهر شدی، دوباره برایت انتخابی گذاشتند. در چنین شرایطی خیلی از کشتی‌گیران کم می‌آورند و روحیه خود را می‌بازند،، اما تو از پس این انتخابی هم برآمدی.

من در فشار تمرین بودم که به این تورنمنت رفتم. صدم را گذاشته بودم برای جهانی، در انتخابی مجدد همه تلاشم را کردم که به هم نریزم و از نظر ذهنی بتوانم خودم را جمع کنم. لطف خدا هم شامل حالم شد و دوباره توانستم خودم را اثبات کنم.

آنا: ولی باز هم خودت می‌دانستی به خاطر شرایطی که پیش آمده و دو بار برایت انتخابی گذاشتند، اطمینان زیادی به تو نیست. ولی کار خودت را کردی.

من در جهانی زاگرب به کسی باختم که یک درصد هم فکر نمی‌کردم به او ببازم. فکرم این بود که هانجائه چونگ را با اختلاف می‌برم. من هم می‌دانستم کسی زیاد روی من حساب نمی‌کند و امیدی به مدالم ندارد، ولی دائم به خودم می‌گفتم تو خیلی خوبی و نمی‌گذاشتیم هیچ موضوعی ذهنم را به هم بریزد.

آنا: اوج کارت کشتی با مراد ممدوف بود، عنوان‌دار جهان که آنجا دیگر خودت را به عنوان یک مدعی جدی نشان دادی.

ولی من خودم اینطور فکر می‌کردم که همه را می‌برم. کشتی اولم اگر با بوشینگ هوانگ چینی ۲-یک تمام شد، خودم خواستم انرژی زیادی برای این کشتی نگذارم. خب می‌دانستم او را می‌برم و گفتم انرژی‌ام را برای کشتی‌های حساس‌تر ذخیره کنم. بعد کشتی دوم با مراد ممدوف، راحت ۸-هیچش کردم. 

بعد از کشتی با امیلین احساس کردم دنیای دیگری هستم؛ همه چیز یادم رفت/به عشق علی و رضا گرایی به کشتی برگشتم

آنا: به هانجائه چونگ که باختی، بعد باز هم تصور بر این بود که کار سختی با سرگی امیلین روس در کشتی سوم پنجمی داری، ولی او را هم بردی و سوم جهان شدی.

من در چهره همه این را می‌دیدم که فکرشان این است امیلین می‌برد. همه از من ناامید بودند ولی من می‌دانستم هرجور که شده او را می‌برم. بااینکه صبح ۷۰۰ گرم بالای وزن بودم و بدنم بعد از وزن‌کشی خوب برنگشته بود، برخلاف روز اول. با همین بدن، اما می‌خواستم مدال جهانی بگیرم. گفتم می‌خواهم لب زون بگیرم و سه بار هم گولش زدم و امتیاز گرفتم.

آنا: بعد از کشتی رده‌بندی چه اتفاقی افتاد. تو برای ثانیه‌هایی از تشک بلند نشدی و کادرفنی و پزشکی بالای سرت آمد. افت فشار بود؟

دیدی یک حالتی بین ذوق و ناراحتی، همه‌ای اینها بود. مشکل جسمی نداشتم، یک چیزی بین خوشحالی زیادِ مدال گرفتن و ناراحتی از اینکه کاش این اتفاق در فینال برایم افتاده بود. یک لحظه احساس کردم یک دنیای دیگری هستم، خیلی به من فشار آمده بود. قبل از جهانی، در ذهنم پشتک زدن و چند تا خوشحالی را برای مدال گرفتن آماده کرده بودم، اما همه‌شان یادم رفت. حالت آن وقتم، ذهنی بود نه جسمی.

آنا: در آن وقت اولین چیزی که دیدی، چه بود؟

خدا را دیدم. من چشمانم ضعیف است و احتمالا هم به زودی عملش کنم، من وسط تشک فقط حریفم را می‌بینم و کسی را نمی‌بینم. فقط صدا می‌شنوم. صدای مربیان و هادی ساروی را می‌شنیدم. کشتی که تمام شد، خدا را دیدم.

آنا: نمی‌دانم چرا وقتی تو کشتی می‌گرفتی، ترکیبی از محمدرضا و محمدعلی گرایی در ذهنم تداعی می‌شد. یک مدل خونسردی خاصی که قبلا در آنها دیده بودیم.

خیلی‌ها این را به من می‌گویند که شبیه به علی گرایی کشتی می‌گیری و روی تشک مثل رضا گرایی هستی. من جفت‌شان را خیلی دوست دارم، از بچگی دوست‌شان داشتم. به عشق آنها بعد از سربازی دوباره به کشتی برگشتم. بس که علی و رضا گرایی خوشگل فن می‌زدند. اگر دقت کنید فن‌هایی را می‌زنم که آنها می‌زدند.

آنا: برخورد مردم شهرت بعد از مدال چطور بود، بهترین چیزی که به تو گفتند.

اصلا یک جور دیگر با من رفتار می‌کنند، خوشحالی آنها برایم یک دنیا ارزش دارد. مسئولان آمدند و عکس و فیلم‌های‌شان را گرفتند، کل جایزه‌شان هم یک سکه بود، من اصلا نگاهش نکردم و آن را به مادرم تقدیم کردم. وقتی خوشحالی مردم داراب را می‌بینم، اصلا دیگر چیزی نمی‌خواهم. اینقدر خوب بود.

آنا: فکر می‌کنم تو جزو معدود مدال‌آوران جهانی آنها اساسا در ورزش هستی.

یک عضو در تیم ملی جوانان داشتیم که با تیم قهرمان جهان شد. محمد رستمی قبل از من نقره آسیایی بزرگسالان را گرفته بود که من امسال نقره آسیایی گرفتم و حالا من برنز جهانی بزرگسالان هم دارم. 

آنا: تاثیرگذارترین آدم زندگی‎‌ات؟

پدرم.

آنا: حمایت هیئت چطور بود، ساسان خوبیاری به نظر حامی بچه‌هاست.

بله، در این مدت هوای بچه‌ها را داشته، پول بلیت هواپیمای ما را می‌دهد. من اساسا کوچک‌ترین لطف و محبت را هم بزرگ می‌شمرم. کسی کوچکترین حرکتی برایم بکند، قدرشناسم.

انتهای پیام/

ارسال نظر
گوشتیران
قالیشویی ادیب
رسپینا