نگاهی به جنگ در سوریه از دریچه ۲ مستند

به گزارش خبرنگار خبرگزاری آنا، جنگ، نه تنها برای مستندساز ایرانی که برای فیلمسازان جهان سوژهای جذاب و تمام نشدنی است، «جنگ» و پیامدهایش، همواره حیات انسان، سلامت و شرافت او را تهدید کرده، مرزهای جغرافیایی را تغییر داده و نقشی جدی در خلق و ایجاد بحرانهایی زیست محیطی و انسانی بازی میکند.
در پی تحولات سیاسی سوریه و همراهی ایران در آن روزها مستندهای متعددی ساخته شده، که تعدادی از آنها از جمله «گلوله باران» (مرتضی پایه شناس)، «هجده هزار پا» (مهدی شامحمدی) و «پل» (امیرحسین نوروزی) بیشتر مشهورند و دیده شدهاند.
«گلوله باران» که زمان کرونا در «هنر و تجربه» اکران شد، نشان داد میتوان در فضای سیاسی خاص، حرکتی متفاوت انجام داد و شیوهای نو را برای روایت برگزید. «گلوله باران» فیلمی نه فقط درباره جنگ، که مستندی درباره «انسان در بحران» است، بحران به وجود میآید و انسان، میکوشد، خود را نجات دهد، تماشاگر در این مخمصه، که گاهی از فرط دشوار و پیچیده بودن، نفسگیر به نظر میرسد با شخصیتها همراه شده و بدون آنکه از گذشته مردان فیلم بداند، یا اصلا مهم باشد که این افراد متعلق به کدام کشور هستند، وضعیت ناامید کننده انسان در جنگ را به معرض داوری میگذارد. به شیوه سینمای مستند، فیلمساز شخصیتهایش را داوری نمیکند، اما «گلوله باران» زمینهای میچیند تا مخالفان و موافقان فیلم با موضوع ملتهب و خاص آن روبهرو شده و بدانند که واقعیت جنگ و مرگ، چگونه است.
این روزها که فضای سیاسی تغییر کرده و احتمالا انبوه تولیدات ترغیب کننده در سینمای مستند، درباره سوریه کارکردشان را از دست دادهاند، تماشای «گلوله باران» از منظری تازه فرصتی است برای درک واقعی ماهیت نزاع، و نابودی انسان در معادلات نظامی و سیاسی است. شاید با این دیدگاه، بتوان از نو این فیلم را ارزیابی کرد. پایه شناس یک مستند کوتاه به نام «چوب» هم ساخته که حضورهای بینالمللی متعددی داشته، این فیلم هم بدون اشاره به زمان و مکان خاص، بدون آنکه کدی به تماشاگر بدهد یا ذهنش را مدیریت کند یک سوال اساسی مطرح میکند: آموزش یا ایدئولوژی، سلاح یا درس؟ «چوب» هم مانند «گلوله باران» پیش از دیده شدن میتواند قضاوت شود، یا با چوب سیاست نهی و نادیده شود، اما تماشای این دو فیلم، بدون عینک بدبینی و داوری، یک دستاورد برای تماشاگر دارد. سینمای مستند، میتواند فراتر از بازیهای سیاسی و ملاحظات ایدئولوژیک زندگی کند و زنده بماند. مهم این است که تماشاگر، کدام سوی میدان بایستد و متمایل به دیدن کدام بخش باشد. باران یا گلوله؟ زندگی یا مرگ
خانواده، غربت و جنگ
«هجده هزار پا» سویه دیگری از سینمای مستندی است که به ماجرای سوریه پرداخته، مهدی شامحمدی روایتی از زندگی در بحران دارد، اما با چشم اندازی خانوادگی به ماجرا نگاه میکند. فیلم او به واسطه نمایش بحران انسانی به دلیل حضور مسلحین در سوریه، سندی تکان دهنده از یک دوره سخت است. فوعه زیر محاصره است، شخصیت اصلی فیلم جوانی است که میکوشد با سخت جانی و امید، زندگی را به فوعه برگرداند. نکته مهم در «هجده هزار پا» نمایش جزئیات کمکهای انسانی به مردم سوریه توسط ایرانیها یا همدلی مردم با هموطنانی است که بخش در محاصره، گرفتار شدهاند. از این منظر، فیلم یک سند شفاف قابل استناد است. «هجده هزار پا» به دلیل نوع روایت و توجه به پیگیری سرنوشت شخصیتها، به سینمای داستانی نزدیک است. نکته دیگر فیلم، توجه به زنان و خانواده در این فیلم خشن و مردانه است. اگر در «گلوله باران» زنان غایبند یا حضوری ندارند، در «هجده هزار پا» زنان پا به پای مردان برای حفظ «زندگی» در جنگی ناخواسته و نابرابر تلاش میکنند. مادران اشک میریزند و امیدوار به پایان محاصرهاند، عشق برای جوانها، پیش برنده و دلیلی برای ادامه زندگی است و کودکان، به دنیا میآیند، که زندگی و امید را پاس بدارند. شامحمدی ناظر زندگی هدر رفته در جنگ است، اما تفاوت او با پایهشناس در «گلوله باران» این است که در فیلم او، آرمانگرایی پررنگ است و او کمتر پیامدهای منفی جنگ را به تصویر میکشد، تلاش و رویکرد او نمایش مبارزه، و پیروزی از پس استقامت است.
«هجده هزار پا» این روزها در «هاشور» اکران آنلاین شده و برای تماشای «گلوله باران» میشود به فیلیمو مراجعه کرد.
انتهای پیام/
«شورش علیه سازندگی»؛ روایتی یکدست از زمان از دست رفته/ چه کسی علیه دوره سازندگی شورش کرد؟ +فیلم

کارگردان «دنیای وحشی زاگرس» با «شمال از آسمان» سراغ البرز میرود
