یمن ترامپیسم را شکست خواهد داد؛ هشدار درباره ارزیابی اشتباه از تحولات منطقه

ناصر قندیل تحلیلگر ارشد لبنانی در مصاحبه با خبرگزاری آنا، با اشاره به ارزیابی اشتباه از برخی جریانهای منطقهای و نیز شتابزدگی در نتیجهگیری گفت که مقاومت در لبنان، فلسطین، سوریه و عراق به سمت توانمندسازی پیش میرود و جریانهایی که گمان میکنند همه رویدادها بر اساس طراحی آمریکا برای تغییر جغرافیای سیاسی منطقه پیش میرود، متوجه خواهند شد که در ارزیابی و نتیجهگیری دچار اشتباه و شتابزدگی شدهاند.
متن زیر گفتگوی خبرگزاری آنا با ناصر موسی قندیل (۱۹۵۸-) روزنامهنگار لبنانی، نماینده سابق مجلس و رئیس آژانس خبری شرق نو است.
آقای قندیل با سپاس از وقتی که به خبرگزاری آنا اختصاص دادید؛ تغییرات در سوریه که پس از رویدادهای لبنان و هفتم اکتبر رخ داد، برخی را بر این گمان داشت که این تحولات به سرعت به سمت پایان یا دست کم تضعیف محور مقاومت پیش میرود. به عنوان پرسش نخست بفرمایید که آیا میتوان چنین برداشتی را یک برداشت درست، منطقی و بر اساس واقعیت دانست؟
باید در ابتدا بر این نکته تاکید کنم که اگرچه تحولات بعد از هفتم اکتبر، شهادت سیدحسن نصرالله دبیرکل حزبالله لبنان و فرماندهان ارشد مقاومت لبنان و فلسطین و تغییرات سیاسی در سوریه را به دنبال داشت، اما این به معنای تغییر جغرافیای سیاسی محور مقاومت نیست.
این نکته به ویژه در جریان تبادل اسرای جنبش حماس و اسرائیل بیشتر خود را نشان داد زمانی که رژیم صهیونیستی نتوانست با وجود نسلکشی و تخریب زیرساختهای غزه حتی یک اسیر اسرائیلی را آزاد کند.
البته این را هم باید بگویم که اقدامات وحشیانه اسرائیل در غزه به کشته شدن برخی از اسرای صهیونیست انجامید.
نکته دیگر اینکه برخی تلاش میکنند در ارزیابی از صحنه میدانی و سیاسی و تعیین شاخصهها و معیارهای پیروزی و شکست تنها چند مولفه را برجسته کنند و بر این اساس تنها بر خسارتهای وارده به محور مقاومت تمرکز میکنند تا از سویی شکست در محور مقاومت برجسته و در طرف مقابل یعنی اسرائیل و آمریکا کمرنگ شود. از این رو همواره این جریانها با کمک ماشین رسانهای خود تلاش میکنند تا محور مقاومت را تضعیف کنند.
در چنین شرایطی و با توجه به بزرگداشت روز جهانی قدس از سوی امت عربی و اسلامی، وضعیت محور مقاومت را چگونه ارزیابی میکنید؟ اعلام چنین مناسبتی از چه وزنهای در تاثیرگذاری در تحولات آینده منطقه برخوردار است؟
از نگاه من اعلام روز جهانی قدس از سوی بنیانگذار انقلاب اسلامی ایران یک ابتکار بیمانند برای ایجاد یک نقطه اشتراک و همگرایی در امت عربی و اسلامی بود که پیش از آن از نبود یک الگو و مدل برای مقابله و مواجهه با صهیونیسم و امپریالیسم رنج میبرد. امام خمینی با این ابتکار موضوع قدس را از یک نزاع عربی اسرائیلی به یک اولویت اسلامی و ملی تبدیل کردند. به ویژه در شرایطی که برخی از کشورهای عربی در سطح رسمی تلاش میکنند تا موضوع فلسطین را به یک نزاع عربی اسرائیلی و حتی فلسطینی اسرائیلی تقلیل دهند؛ بنابراین روز قدس تنها اعلام یک مناسبت ملی یا اسلامی نبود و به اعتقاد من توانست به عنوان یک نقشه راه معادلات جدیدی را در منطقه حاکم کند که از سال ۲۰۰۰ یعنی عقب نشینی رژیم صهیونیستی از لبنان و ۲۰۰۶ در جنگ ۳۳ روزه و ۲۰۰۸ غزه قابلیت و توانمندی خود را برای تغییر قواعد بازی به نفع محور مقاومت نشان داد.
آیا میتوان گفت که محور مقاومت همچنان از قابلیت تاثیرگذاری در فرایند سیاسی و میدانی برخوردار است؟
این نکته مهم را باید در نظر داشت که مقاومت تنها به یک جغرافیا محدود نمیشود. مقاومت در اندیشه ملتهای اسلامی و عربی جای دارد و نمیتوان آن را نابود کرد.
فراموش نکنیم که رژیم صهیونیستی از سال ۱۹۴۸ تلاش کرد با استفاده از یک جامعه یهودی عاریتی در یک فرایند پیچیده روند «ملت سازی» را اجرایی کند؛ به عبارتی اجرایی کردن نظریه «سرزمینی بدون ملت برای ملتی بدون سرزمین.»
در تحولات منطقه و به ویژه آنچه در سوریه رخ داد متغیرات مهمی نقش داشتند. تا جایی که تغییر در سوریه را میتوان ترکیبی از چندین عامل مهم ارزیابی کرد. تغییرات در سوریه تا چه اندازهای با تحولات لبنان و غزه در ارتباط است؟
واقعیت این است که ترور دبیرکل حزبالله لبنان و نیز فشارهای سیاسی به مقاومت در این کشور تسهیل کننده تحولات سیاسی و تغییرات در سوریه بود. به هر حال نمیتوان این نکته را نادیده انگاشت که مقاومت حزبالله لبنان نقش بسیار مهمی در پایان داعش و گروههای تروریستی از سوریه داشت.
در فقدان دبیرکل حزبالله لبنان و نیز برخی آسیبها و فشارهای سیاسی از داخل فرصت مناسبی برای بازیگران خارجی فراهم شد.
نباید مثلث اسرائیل، آمریکا و ترکیه را در این حوادث نادیده گرفت. البته نقش ترکیه در اندازه یک بازیگر و ابزار خلاصه میشود. اردوغان هم به دنبال امتیاز گیری سیاسی از آمریکا به واسطه تاثیرگذاری در فرایند سیاسی و میدانی منطقه به منظور بهبود وضعیت اقتصادی و تضمین ثبات سیاسی و ماندگاری در عرصه سیاسی ترکیه است.
البته موضوع مواجهه با کردها نیز برای ترکیه در اهمیت قرار دارد. ترکیه ناگزیر به القای توانمندی خود در تحولات منطقهای است تا اینگونه بتواند وضعیت داخلی خود را بهبود بخشد. اما تحولات اخیر نشان داد که کسی که خانه شیشهای دارد نباید دیگران را با سنگ بزند. اردوغان در این سالها از تمامی ابزارها و برگههای منطقهای استفاده کرد تا حیات سیاسی خود و حزبش را تضمین کند.
نگاه شما به آینده منطقه و نیز وضعیت محور مقاومت با وجود افزایش فشارهای آمریکا به ویژه شخص دونالد ترامپ چگونه است؟
ترامپ قبل از رسیدن به ریاست جمهوری آمریکا تلاش کرد از تحولات منطقه به عنوان یک برگ برنده برای پیروزی در انتخابات استفاده کند که اتفاقا تحولات منطقه نیز توانست به او کمک کند. به ویژه اینکه پایان جنگها و بحرانها در غزه و منطقه یکی از شعارهای انتخاباتی ترامپ بود و همین موضوع باعث شد تا آرای اقلیت مسلمانان آمریکا را با خود همراه کند.
او اکنون تلاش میکند تا با فشارهای سیاسی به تهران و نیز عراق زمینه را برای تغییر جغرافیای سیاسی منطقه فراهم کند و از طرفی شرایط دوری تهران از بغداد نیز فراهم شود تا این دو کشور که دارای بیشترین روابط و عمق تاریخی و اشتراکات دینی، مذهبی و فرهنگی هستند از یکدیگر دور شوند.
اما نکته مهم این است که یک معادله جدید به نام یمن به محور مقاومت افزوده شده که آمریکاییها را به شدت عاجز کرده است و به نظر میرسد یمن به پایان ترامپیسم خواهد انجامید.
گفتوگو از سمیه خمارباقی
انتهای پیام/