تحریف نام خلیج فارس؛ ابزار جدید فشار آمریکا و گوگل علیه ایران/ هدف هویت فرهنگی و تاریخی ایران

خبرگزاری آنا - مهدی لطیفی؛ خلیج فارس یکی از مهمترین مناطق ژئوپلیتیکی جهان است که از نظر اقتصادی، سیاسی، و تاریخی نقشی کلیدی در منطقه دارد. این ناحیه، با عبور تقریباً یکسوم نفت جهان و موقعیت استراتژیک خود، همواره مورد توجه قدرتهای خارجی قرار داشته است. ایران بهعنوان کشوری که بیشترین خط ساحلی در این منطقه را داراست، در طول تاریخ برای حفظ حاکمیت و موقعیت خود در منطقه تلاش کرده است. اما در سالهای اخیر، بهخصوص در دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ، این تلاشها با چالشهای بیسابقهای مواجه شده است. یکی از نمونههای بارز این چالشها، سوءاستفاده از نام خلیج فارس و تغییراتی است که اخیراً در برخی از پلتفرمهای بینالمللی مانند گوگل مپ صورت گرفته است؛ جایی که نام خلیج فارس با عبارت جعلی «خلیج عربی» در پرانتز همراه شده است. این اقدام دقیقاً در بحبوحه سیاستهای فشار حداکثری ترامپ علیه ایران و ادعاهای او مبنی بر آمادگی برای مذاکره انجام شده است.
ترامپ با اتخاذ سیاست فشار حداکثری و اعمال تحریمهای متعدد علیه ایران، بهدنبال تضعیف قدرت اقتصادی و سیاسی کشور است. این فشارها به شکلی طراحی شدهاند که ایران، تحت شرایط سخت اقتصادی، به پای میز مذاکره برود و خواستههای آمریکا را بپذیرد؛ مسئلهای که حتی در دوره قبل ریاست جمهوری ترامپ پیگیری، اما با شکست رو به رو شد. اما در روزهای اخیر در کنار این فشارها، شاهد بودیم که برخی از مسائل حساس منطقهای از جمله نام خلیج فارس نیز مورد توجه قرار گرفته است و تلاشهایی برای تضعیف هویت تاریخی و فرهنگی ایران صورت گرفته است. اقدام گوگل در درج نام جعلی «خلیج عربی» در کنار «خلیج فارس» دقیقاً در همین راستا صورت گرفته و نشاندهنده تلاش سیستماتیک برای بهرهبرداری از مسائل حساس منطقهای بهمنظور فشار روانی و دیپلماتیک بر ایران است.
نام خلیج فارس از قرنها پیش در نقشهها، اسناد تاریخی و منابع معتبر جهانی ذکر شده است و اهمیت فرهنگی و تاریخی زیادی برای مردم ایران دارد. اما در دهههای اخیر، برخی کشورهای همسایه عربی تلاش کردهاند تا این نام را تغییر داده و آن را «خلیج عربی» بنامند؛ تلاشی آشکار برای بازنویسی تاریخ و تقویت هویت خود در مقابل ایران. در این شرایط، اقدام گوگل مپ در درج عبارت جعلی «خلیج عربی» در کنار نام اصلی خلیج فارس، بهویژه در دورهای که ترامپ ادعاهای مذاکره با ایران را مطرح کرده است، نمیتواند صرفاً یک اشتباه یا تغییر فنی محسوب شود. این اتفاق دقیقاً در زمانی رخ میدهد که ترامپ سیاستهای فشار حداکثری آمریکا را مطرح میکند و هدف اصلی آن ایجاد بیثباتی داخلی در ایران و تضعیف موقعیت بینالمللی کشور است.
همه این اقدامات نشان از برنامهریزی آمریکا برای افزایش فشار بر ایران دارند. در چنین شرایطی، سوءاستفاده از مسائل حساس منطقهای مانند نام خلیج فارس و ادعاهای مالکیت جزایر سهگانه ایرانی نیز به ابزارهایی در این سیاست فشار تبدیل میشوند. اقداماتی، چون درج نام جعلی «خلیج عربی» در پلتفرمهای جهانی نه تنها توسط کشورهای عربی همراه با سیاستهای آمریکا مورد استقبال قرار میگیرد، بلکه به شکلی هماهنگ برای تضعیف اعتبار منطقهای ایران استفاده میشود.
جزایر ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک از جمله دیگر موضوعات حساس منطقهای هستند که در دوره فشارهای شکست خورده ترامپ در دوره قبل نیز بارها مورد استفاده قرار گرفتند. این جزایر علاوه بر اهمیت جغرافیایی، نقشی حیاتی در امنیت نظامی و سیاستهای دفاعی ایران دارند. در دوره قبلی ریاست جمهوری ترامپ، کشورهای عربی با حمایت مستقیم آمریکا تلاش کردند تا ادعاهای مالکیت بر این جزایر را در مجامع بینالمللی تقویت کرده و با طرح این مسائل، فشار بیشتری بر ایران وارد کنند. در این موارد، سیاستهای ترامپ مبتنی بر تحریک اختلافات منطقهای بود؛ اختلافاتی که از طریق اقدامات دیپلماتیک و رسانهای مانند درج نامهای جعلی یا حمایت از رزمایشهای نظامی مشترک میان کشورهای عربی افزایش یافت.
از نظر اقتصادی، خلیج فارس تأثیر مستقیمی بر تجارت جهانی نفت دارد و ایران با حاکمیت بر بخش عمدهای از این منطقه، نقشی کلیدی در بازارهای انرژی ایفا میکند. تحریمهای نفتی ایران با هدف محدود کردن صادرات انرژی کشور اجرا میشود و آمریکا و غرب در تلاش هستند برای تضعیف کنترل ایران بر تنگه هرمز اقداماتی را در این راستا انجام دهند. در دوره قبل ریاست جمهوری ترامپ برخی از کشورهای منطقه، بهویژه عربستان سعودی و امارات متحده عربی، با حمایت آمریکا تلاش کردند تا مسیرهای تجاری خود را از نفوذ ایران دور کنند و قدرت تهران در خلیج فارس را کاهش دهند. این اقدامات، همراه با تلاشهای رسانهای و دیپلماتیک برای تغییر هویت تاریخی منطقه، بخش دیگری از سیاستهای فشار ترامپ به شمار میرفت.
در دوره کنونی نیز تغییر نام خلیج فارس در گوگل مپ دقیقاً نشاندهنده یک رویکرد سازمانیافته برای هدف قرار دادن هویت ایران در سطح جهانی است. این تغییر، همراه با ادعاهای ترامپ برای آمادگی مذاکره، بیشتر شبیه به یک ابزار فشار روانی است تا ایران تحت بار سنگین تهدیدها و تحریمها خود را ضعیفتر احساس کند. ترامپ از جنگ روانی بهعنوان یکی از ابزارهای اصلی سیاست خارجی خود استفاده میکند و این جنگ روانی اغلب شامل سوءاستفاده از مسائل هویتی، قومی و تاریخی ایران است تا جامعه ایران را تحت تأثیر قرار دهد.
در دورههای مختلف، مردم و نخبگان ایرانی بهخوبی نشان دادهاند که توانایی مقابله با این چالشها را دارند. سیاستهای ترامپ در قبال منطقه خلیج فارس و بهویژه ایران، نمونهای آشکار از روشهای مبتنی بر تفرقهافکنی و فشار هستند. اما تاریخ و هویت فرهنگی و سیاسی ایران نشان دادهاند که حتی در دشوارترین شرایط هم میتوان بهعنوان یک ملت متحد ظاهر شد و در برابر این تلاشها ایستادگی کرد. حفظ و تقویت هویت ملی، مقابله با تحریمها و اتحاد منطقهای از جمله عواملی هستند که میتوانند ایران را در برابر این چالشها مقاومتر کنند.
در این زمینه، خلیج فارس نه تنها یک نام جغرافیایی، بلکه نماد مقاومت و هویت ایرانی محسوب میشود. حفظ این نام و مقابله با تلاشهایی برای تغییر آن، بخشی از مبارزه فرهنگی ایران در برابر فشارهای خارجی است که در دوران اخیر، بهویژه در دوره ریاستجمهوری ترامپ، شدت بیشتری پیدا کرده است. با وجود تمام تلاشها برای تضعیف ایران، چالشهای پیشرو نشان دادهاند که ایران همچنان با اتکا به توان تاریخی، فرهنگی و سیاسی خود توانایی مواجهه با این بحرانها را دارد.
انتهای پیام/