علمی-تخیلی؛ وقتی علم و خیال در هم میآمیزد
خبرگزاری آنا، نوید فرخی: بسیاری از محققان ژانر علمی-تخیلی را ابزار قدرتمندی برای کشف ایدههای بزرگ میدانند. این ژانر به ما کمک میکند تا در مورد جهان و آینده بیشتر فکر کنیم زیرا در بطن خود سوالات مهمی را در مورد انسانیت، اخلاق و هستی مطرح میکند.
به طور کلی این ژانر رویکردی آیندهنگرانه دارد و در بسیاری از آثاری از این دست ماجراها در پسزمینهای دیستوپایی اتفاق میافتد. در عین حال آثار این گونه هنری به ما کمک میکند تا در مورد مسائل واقعی در دنیای خود فکر کنیم. به عنوان مثال داستانهایی در مورد تأثیر هوش مصنوعی یا تغییرات آبوهوایی و اقلیمی بشر را در رابطه با چالشهای احتمالی این رخدادها دغدغهمند میکند. در عین حال علمی-تخیلی الهامبخش خلاقیت در انسانهاست است و ما را تشویق میکنند که رویاهای بزرگ داشته باشیم و احتمالات جدید را در نظر بگیریم.
علمی-تخیلی خود زیرشاخهای از ژانر دیگری است که به یک گفتمان شبیه است و آن را ادبیات گمانه-زن میخوانند. علت این نامگذاری این است که در گونههای ادبی همچون علمی-تخیلی حدس و گمان و تخیل نقش مهمی دارد. در حقیقت داستانهای علمی-تخیلی در قلب خود ما را به حدس و گمان و تصور در مورد آنچه میتواند باشد (یا رخ دهد) دعوت میکند. پرسشهای زیرا را در نظر بگیرید:
- «چی میشود اگر» بشر در کیهان تنها نباشد؟
- «چی میشود اگر» ماشینها از ما باهوشتر شوند؟
پرسشهایی از جنس ما را به تفکر عمیق وا میدارد. یکی از آثار محبوب ادبیات علمی-تخیلی کتاب «آیا آدم مصنوعیها خواب گوسفند برقی میبینند؟» نوشته فیلیپ کی دیک است. در این اثر انسانها و اندرویدها (آدم مصنوعیها) در کنار هم زندگی میکنند و داستان حول محور یک شکارچی اندرویدهاست که وظیفه از بین بردن اندرویدهای فراری را برعهده دارد. او در مسیرش با سوالاتی درباره هویت، انسانیت و عواطف روبهرو میشود و به تدریج در مییابد که درک تفاوت بین انسان و اندروید آنقدرها هم ساده نیست. مضمون این داستان هویت بشر است. آیا ما با خاطراتمان تعریف میشویم؟ یا چیزی فراتر از کالبد و تجربیاتمان هستیم؟
ادبیات علمی-تخیلی ریشه در فلسفه دارد و داستانهای علمی-تخیلی درک مفاهیم انتزاعی را آسانتر میکند. به عبارت دیگر در عوض خواندن متون خشک، میتوانیم این ایدهها را از طریق شخصیتها و طرحهای خیالی تجربه کنیم.
مسئله جبر و اختیار همواره از مفاهیم بنیادین فلسفی بوده است. فرضاً فیلم ماتریکس را تصور کنید. این فیلم سوالاتی را در مورد مقوله «اراده انسان» مطرح میکند، یعنی فرد در عین حال که سرگرم میشود، عمیقاً به فکر فرو میرود. ترکیب داستان و فلسفه چیزی است که آثار این ژانر را منحصر به فرد کرده است.
داستانهای علمی-تخیلی از دیدگاه انسانشناسانه نیز ما را به جلو سوق میدهند. هدف ما زندگی چیست؟ هدف ما از تحقیقات فضایی چیست؟ آیا قرار است ستارگان را کشف کنیم؟ برخی آثار آیزاک آسیموف نشان میدهد که سرنوشت ما ناگزیر در کیهان ختم میشود. روزی باید از زمین خارج شویم. این ایده امیدبخش و همچنین ترسناک است. اگر در این تلاش شکست بخوریم چی؟
بشر همواره مسئول رفتارهای خود است و انتخابهای امروز ما آینده را شکل میدهند. تصورات اتوپیایی در داستانهای علمی-تخیلی رایج است. در این آثار جوامع ایده آلی به ما نشان داده میشود که فناوریها و اختراعات جدید زندگی را راحت تر کرده است. از سوی دیگر، داستانهای دیستوپیایی نیز وجود دارد که هشداردهنده است. جورج اورول با نگارش رمان مشهور 1984 خطرات استقرار یک جامعه تیرهوتار و نومید را نشان میدهد. روایاتی از این دست ما را وادار میکند تا در مورد مسیر و روندهای فعلی خود رویکردی انتقادی داشته باشیم.
معضلات اخلاقی ناشی از فناوری را نیز در همین طبقه میتوان برشمرد. وقتی با مهندسی ژنتیک آفریدگار جهان بازی کنیم چه اتفاقی میافتد؟ عواقب ساخت ماشینهای هوشمند چیست؟ پیشرفت فناوری نباید باعث شود که به مسئولیتهای اخلاقی خود فکر نکنیم و داستانهای علمی-تخیلی به ما این تلنگر را میزند تا در مورد تأثیر انتخابهای خود به فکر فرو برویم.
این آثارباعث میشود تا به مسائل بزرگی مانند هستی، اخلاق و آینده بشریت تفکر انتقادی داشته باشیم و در عین حال که با آیندهای نامشخص روبرو میشویم به اینکه سرنوشتمان دست خودمان است ایمان پیدا کنیم. داستانهای علمی-تخیلی فقط برای سرگرم کردن نیستند، بلکه درک ما را از خودمان و دنیایمان به سطح تازهای میبرد.
انتهای پیام/