خوک صهیون، قسم به خون شهید/ بعد از این، امنیت نخواهد دید
خاک، درگیر آسمان شده است/ بازهم فصل امتحان شده است
خنجر شمر، خون چکان شده است/ فصل شمشیر شیعیان شده است
دامنش شک مکن که لک دارد/ به علی هرکسی که شک دارد
عشق، اهریمنی نخواهد شد/ خصم، بیدشمنی نخواهد شد
خونِ دل، گفتنی نخواهد شد/ نابرادر، تنی نخواهد شد
اُف به بی غیرتی که دم نزند/ یا در این روضه، ناله هم نزند
باز باران، ترانه میخواند/ روضه خوان، بی بهانه میخواند
هر خبر، روضهای پریشان است/ دل ما داغدار لبنان است
کشتنِ طفل و زن؟! زبانم لال/ قتل سید حسن؟! زبانم لال
بازهم خصم را عذاب بده/ سیدی! هارداسان؟ جواب بده
سیدی! تشنهی صدای توایم/ چشم در راه نعرههای توایم
حاج قاسم! کجاییای غم ناب؟/ ای برادر! برادرت دریاب...
باز یک سینه چاک افتاده/ پهلوان روی خاک افتاده
رخ به باران اشک میشویند/ نه! بگو که دروغ میگویند!
بازهم داغ یار میبینم/ مرکبی بی سوار میبینم
سوخته مغز استخوان مرا/ آنکه کشته برادران مرا
تجربه کردهایم خوبی را/ وسط غصه، پایکوبی را!
شب اگر تلخ شد، فلق با ماست/ تجربه کردهایم حق با ماست
آی مردم! که چشمِ تر دارید/ چلّهی انتقام بردارید
غفلت از آفتاب ممنوع است/ شب، به هم خورده خواب ممنوع است
اولین بار نیست بد کردند/ پیش از این، راه یاس سد کردند
هرچه اندوه در جگر داریم/ به حساب یهود بگذاریم
گاه باران، تگرگ خواهد شد/ توبهی گرگ، مرگ خواهد شد
خیمهی شعله در جگر داریم/ اشک، کافیست! تیغ برداریم
ذوالفقار و شکست، یعنی چه؟/ دست بر روی دست، یعنی چه؟
از غرور یزید، خسته شدیم/ اذن میدان دهید! خسته شدیم
راه جلّاد، بسته خواهد شد/ دست صهیون، شکسته خواهد شد
خوک صهیون، قسم به خون شهید/ بعد از این، امنیت نخواهد دید
آی صهیون! تقاص جانکاه است/ صبر ما سینهای پر از آه است
آه ما خشم غیرتالله است/ اصل طوفان، هنوز در راه است
سامری سوزِ قومِ برتر، کیست؟/ آن به موسیِ ما برادر، کیست؟
آن که درهم شکسته خیبر، کیست؟/ هان! ز مرحب بپرس، حیدر کیست؟!
خشمگین شیعهی همان شیریم/ شک مکن! انتقام میگیریم
انتهای پیام/